نعمتی به نام تحریم!
بابک بیرانوند
حتما این روزها گذر شما نیز به خیلی از ادارات دولتی یا نیمه دولتی یا شهرداری ها و... افتاده است :
۱- اداره محترم بووووووق
(پروژه ملی سابق)
من: سلام جناب
گیرم که علیک
ببخشید بنده رعیت رجوع سابق محترم هستم جهت پیگیری مطالباتم آمده ام خدمت شما طلبی که بابت پروژه های پنج سال پیش داشتم پیگیری کنم، خبری نشده؟
شما نمی دونی ما در چه وضعیتی هستیم؟ با چه رویی در این تحریم ها برای پولت آمدی؟ خیال داری ما مملکت رو تعطیل کنیم طلب امثال تو مرفه بی درد رو بدیم؟! افسوس که چه خونها ریخته شد تا شما نماد لیبرالیسم زنده بمونید و هی پول پول کنید بفرما آغا از اون همه ژن برتری که چند روزه حتی نتونستن یه سر برن جزایر قناری شاید روحیشون باز بشه خجالت بکشید!
من: خجالت روی تخم و ترکه افسردتونم به بزرگی خودتون ببخشید چند هزار تومانی ته جیب دارم اگر صلاح می دانید تا تقدیم می کنم.
۲- شهرداری منطقه بوووق
من: درود بر ارباب و تیوول دار شهر
باز اومدی خودتو لوس کنی؟
چیه عوارض جدید آوردی یا بازم اومدی نَخْد نویسی کنی؟
یادم افتاد تو همون روزنامه چی سبزه میدونی؟
برو عمو برو تو این تحریم حنات رنگی نداره هر چه میخوای جواب خیر است بجز فیش واریزی حرفی با هم نداریم. برو تو همون کانالت بگو دکتر فلانی گفت هیچ عددی نیستی اصلا هر چی میخوای بنویس حتی فحش بنویس کَکِ مان هم نمیگزد.
در این لحظه شهردار منطقه نه ببخشید تیوول دار محترم منطقه قاه قاه با دوست و همکارش میخندند و می گوید :
تو هنوز نفهمیدی ما تو تحریمیم؟
چیزی به اسم نَخْد و تحلیل نداریم فقط میتونی تجلیل کنی!
۳- اداره مالیات و بووووووق گیری دورقوزآباد سفلی:
صبح آخرین پنجشبنه گذشته ساعت هفت و سی و یک دقیقه تلفن به شدت زنگ میخورد،
من از خواب میپرم و هراسان با صدای کاملا گرفته بابت درگیری هایی که در کابوس خواب دیشب با مامورین وصول مطالبات آب و برق و گاز و تلفن... داشته ام پاسخ می دهم:
الو بفرمایید.
الو و کوفت هنوز خوابی رعیت رجوع محترم؟
عذرخواهی میکنم شما؟
شما و درد، کدوم گوری هستی شانزده دقیقه فرصت داری جهت واریز مبلغ ارزش افزوده پروژه ده سال پیشت!
جناب، شرکت بنده از سال ۱۳۹۰ به بعد به علت ورشکستگی تعطیل بوده، اشتباه نمی کنید؟ در ضمن همان آخرین پروژه هم مربوط به چند سال قبل میشد که ارزش افزوده هنوز تصویب نشده بود!
اوه اوه چه لفظ قلم هم حرف میزنه، میگم برگه رو کشیدم بیا بریز بگو چشم، تو این دوره تحریم چطور خجالت نمیکشی جر و بحث میکنی؟
ننه من غریبم بازی ام درنیار خودم دیروز دیدمت یه کیسه پر از نون سنگک خریده بودی!
اول پول رو بریز اونوقت اگر اعتراضی داشتی برو اعتراض کن!
بعد از تحریم ها چنانچه مدرکی چیزی جا مونده بود بهت پیام میدیم.
در ضمن اینقدر گدا نباش ده میلیون که چیزی نیست همینجوری علی الحساب برات نوشتم!
بهت بگم اگر نیای تا شانزده دقیقه دیگه دولت الکترونیک تمام دارایی هفت جد و آبادتو میبنده میکنیمت تو گونی ازت میسونیم!
من: چشم نه تو رو خدا فقط گونی نه
۴- بانک بووووووق و توسعه، عامل پرداخت وام (طرح روستایی گردشگری):
دوشنبه روز ملاقات با مسئولین دولتی ، بعد از اینکه متوجه می شوم تمام مدیران ارشد و نیمه ارشد به همراه ارشدِ ارشدان برای همایشِ
(توسعه بعد از تحریم ها)
به پایتخت رفته اند با یک کیسه سند و هزاران صفحه مدارک جهت دریافت شندرغاز وام روستایی که بعد از نه سال مصوب شده به بانک مراجعه نمودم.
(یادآوری : اکنون هفتمین ماه است که هر روز با مسئولین بانک محترم بووووووق و توسعه در حال بازیِ بقلی بگیر هستیم)
من: سلام بر کارشناس ترین کارشناسان
بازم اومدی؟
((آقا تو وام بگیر نیستی))
بیخود ما رو سر کار میذاری!
پدر بیامرز بقیه شش صبح با کله پزها اینجا بودن تا الان چهار تا وزیر وکیل براشون زنگ زده توی بی کِسو کار سر ظهر رسیدی اینجا وام هم می خوای؟
اصلا سندت کو؟
من: با ذوق چندین سند را روی میز می گذارم و می گویم:
بفرمایید چهار برابر ارزش وام سند خدمت شما.
بده ببینم این که هیچ دو ریال ، بعدی هم که هیچ، سندش گوشه نداره!
بعدی هم که ای بابا اینم که منگولَش منگوله نیست شَنگوله!
و قا قاه با همکاران می خندند!
تو که وام بگیر نیستی اما خوشم میاد طنز خاصی داری و موجبات شادی ما رو فراهم می آوری در عوض یه پند بهت بدم: آخه کدوم بانک تو این تحریم ها پولشو میاره تو شهری که پانصد هزار نفر مردمش ساعت سه ظهر با هم می خوابن؟
از من بشنو برو یا چوپونی همچون بقیه فعالین اقتصادی ماضی یا بذار از این کشور برو تا بعد از تحریم ها!
من: هیچی دیگه درست حدس زدید مثل همه چشم به دهان ظریفان، حسرت به دلِ آن زمان که شاید تمام شود تحریمهای داخلی مان دست از پا درازتر در افق محو می شوم!