جنگ، سرمشقی بر ویرانی
ادامه از صفحه اول
نگاه مضطرب یک مادر و وحشت یک کودک برای ابرقدرتی که داعیه رهبری جهان را در ذهن دارد نه تنها مایه افتخار نیست که مورد نكوهش است .
مرد شماره یک روسیه در عرصه قدرت چون جابجا شدن مهره های شطرنج ، تمامی هیبت قدرت را در کالبد خويش معنا میکند تا آنجا که به فتح کشوری این رخ نمایی را عیان می سازد و برای فردا چه در سر خویش خواهد داشت ، خدا داند ! پاشنهی آشیلی شکل میگیرد که هر کشوری به خود اجازه دهد که به محض احساس قدرت ، مرزها را در هم نهد تا بتواند به چنین وهمی ، نیت شوم خویش را اجرایی سازد.گرچه نباید از گسترش ناتو تا پشت مرزهای روسیه و ایجاد چنین جرقه انفجاری غافل شد و از آنسو پشت کردن دولت های غرب به فرجام چنین تصمیمی برای تمامی ملت ها قابل تامل خواهد گشت .نظم نوین جهانی میبایست هوشیارتر از قبل عمل کند و بشریت را از جنون قدرت رها سازد ، جنونی که چارلی چاپلین آن را در فیلم دیکتاتور بزرگ به زیبایی تمام و با نیش زبان هنر به تمسخر میگیرد
آری بشریت امروز بازیچه قدرت ها شده است ، عصری که هنوز معمای کرونا را به عنوان راز در دل خویش دارد با چنین حوادثی روبرو میشود و متاسفانه رای دولت ها در مجامع بین المللی از واقع ببینی نشأت نمیگیرد و ابزاری است برای سوءاستفاده آتی ، این در حالیست که وقتی از تهدید بشریت سخن در میان است باید حکومت ها عاری از چنین معیاری باشند و هر دولت و حکومت که سرخوشانه ره به بیراهه میرود از طرف نهادهای بالادستی جهان تذکر جدی بگیرند و از سوی تمامی ملت ها طرد گردند ، یادمان نرفته است همین دیروز فلسفه خونآشامی داعش با چراغ سبز استکبار چگونه قدرت را به دست میگیرد تا چنان بی رحمی را به نمایش بگذارد که تاریخ نگاران از بیانش شرم داشته باشند
خوشبختانه تحولاتی را شاهدیم که نوید بیداری ملت ها را می دهد ، تشکیل فوری مجمع عمومی سازمان ملل و نفی گسترده دولت ها و تحریم و حذف از مجامع بین المللی ، هزینه ایست که رهبران کشور متجاوز را به تعقل بهینه سوق میدهد و شاید آزمونی برای پیشگیری جدی و ابزاری بازدارنده برای جلوگیری از تکرار در آینده
متاسفانه وقتی زمین را مینگریم ، جای جایش زخم است و بوی نامطبوع باروت دارد ، فلسطین ، یمن ، افغانستان و... اینک اکراین و کودکانی که میترسند به جهت غرش بمب و موشک و فاجعه و ویرانی .به راستی حکایت جنگ چقدر برای ما آشناست ، در میان هياهوي سوت و کف ابرقدرت ها ، مجنونی به جنون مستانگی در اندیشه خویش رویایی را پرورش میدهد و بر باور منطق خود چون ساختن یک قاب پازل سه روزه این امر را تمام شده فرض میکند و قشونی را با تمام تجهیزات گسیل میدارد به سوی خرمشهر و آبادان و شهرهای جنوبی تا ویرانی وطن رهاورد این جام جنون باشد ، زهی خیال باطل ، مقاومت دلیرمردان ایرانی کاری میکند کارستان تا او را اسیر گرداب نابودی سازند. به امید فراگیری صلح و دوستی ها
*دانش آموخته دکتری حقوق