سندرم سیسمونی!
بهزاد مومنی مقدم
گویا تقابل میان مجلس انقلابی و فعالان فضای مجازی خیال تمام شدن ندارد. از آغازین روزهای آغاز به کار مجلس سیزدهم که ماجرای «دناپلاس!» در شبکههای اجتماعی ترند شد تا آخرین نمونه این تقابل که به (سیسمونی گیت) معروف شده است، شاهد تقابلی مداوم میان مجلسیان و مجازیان بودهایم. تقابلی که صرفنظر از اینکه به حال کشور مفید یا مضر است، باید از این نقطهنظر مورد بررسی قرار گیرد که آیا چنین تقابلی نمیتوانست اساساً وجود نداشته باشد؟و آیا نمایندگان مردم نمیتوانستند فضای مجازی را نه به عنوان توطئه دشمن، که به منزله برآیند افکار عمومی موکلان خود دیده و به آن احترام بگذارند؟در خصوص واقعه اخیر موسوم به سیسمونی، چند جریان کلی در فضای عمومی و رسانهای ایران به چشم میآید که تحلیل واقعبینانه این رویکردها ما را به حقایق ارزشمندی میرساند!دسته اول سرسپردگان و بادیگارهای رسانهای بودند که همواره مترصدند ببینند پرداختن به واقعه، به نفع جریان فکری آنهاست با بر خلاف آن؟ این دسته چون رئیس مجلس را در دایره خودیها تعریف میکنند، به ناچار تلاش کردند تا با ماستمالی کردن، افکار عمومی را متقاعد نمایند که ماجرا اساساً موضوعیت رسانهای نداشته و غیرقابل پرداخت و اعتنا است. دسته دوم نیز تعدادی از روحانیون و بخشی از اقشار مذهبی هستند که پا را فراتر گذاشته و در صدد تئوریزه کردن ماجرا در قالب نظریه همیشگی توطئه برآمدهاند. این دسته اضافهبار سیسمونی نورسیده آقای رئیس مجلس را در حد چند تکه لباس تقلیل میدهند در حالی که پاسخی برای افکار عمومی در رابطه با اینکه ارزشهای «مردمی بودن» «سادهزیستی» و «قناعت» چه جایگاهی در مشی انقلابی مسئولان دارند؟ ارائه نمیدهند.
صفحه 2