printlogo


برای سیمین و ابتهاج

ادامه از صفحه اول
آن هم با بهانه‌هایی از این دست که مبانی کلاسیک شعر، ذهن مخاطب را تنبل می‌کند و فرصت کشف ظرفیت‌های نهفته در واژگان را از او می‌گیرد، یا این که واژگان و مفاهیم در شعر نوین باید در فرایندی خارج از ساختار ذهنی و زبانی مخاطبان که به هنجارهای ثابت عادت کرده‌اند به کار رود تا هر کسی بتواند آن گونه که می‌خواهد و می‌تواند از ظرفیت‌های شعر نوین برداشت خاص خود را داشته باشد. حتی اگر دریافت مخاطب، چیزی متفاوت با مقصود شاعر از به کار گیری واژگان و مفاهیم ظاهری باشد! بدیهی است با این نگاه بسیاری از اشعار درخشان و ماندگار معاصر که فاقد مؤلفه‌های فوق است شعر محسوب نمی‌شوند. به ویژه غزل نوین ایران که از پس قرن‌های متمادی، سرفراز و پیشرو بیرون آمده و فصل‌های باشکوهی را برای نسل امروز رقم زده است. البته من بر این باور نیستم که همه‌ی شعرهای غزل سرایان برجسته‌ی معاصر از جمله سیمین و ابتهاج، واجد همه‌ی خصوصیات شعر پیشرو امروزند. بدیهی است اشعار این دو نیز مثل آثار همه‌ی شاعران نوپرداز یا کلاسیک، قابل نقد و گزینش است. اما نباید ظرفیت‌های تمام نشدنی قالب زنده و تپنده‌ی غزل در شعر امروز را نادیده گرفت. اگر سیمین، ابتهاج، منزوی و... صرفا به لحن و زبان متقدمان در غزل‌شان بسنده می‌کردند، ادعای این گروه صحیح می‌بود. اما وقتی که سیمین، غزل را با مضامین روز و اسلوب زبانی کاملا متفاوت و نوآورانه درآمیخت، یا وقتی ابتهاج توانست مخاطبان بی‌شمار را علاوه بر اشعار نیمایی، مجذوب غزلش کند، کم لطفی است که این توفیق را انکار کنیم یا دلیل مانایی شعرشان را اجرای برخی از آن‌ها توسط بزرگان موسیقی بدانیم. در خصوص برخی فرازهای غزل سیمین و ابتهاج که به شاکله‌ی زبان قدمایی پهلو می‌زند نیز باید بگویم که اتفاقا اگر غزل امروز به کلی فاقد برخی میراث‌های جاودانه‌ی زبان فارسی با همان سیاق کهن باشد، باید به طبیعی بودن سیر تحول در شعر کلاسیک معاصر تردید کنیم. غزل نو مدعی پرهیز از جاذبه‌های لایتغیر و فطری زبان و اکتفا به دایره‌ای از مضامین و واژگان تاریخ مصرف دار نیست. غزلسرا نمی‌تواند و نباید به بهانه‌ی به روز بودن شعر، به حذف فله‌ای همه‌ی مصادیق ذهنی و زبانی شعر کلاسیک دست بزند. تقید برخی شاعران به دایره‌ای از واژگان یا تعابیر قدیمی نه تنها به معنی قدمایی بودن اثر آنان نیست، بلکه این وفاداری وقتی که با تلاش همزمان و آگاهانه در ایجاد پیوند بین طرز بیان کهن با مفاهیم امروزین درهم می‌آمیزد، به آفرینش شاهکارهای ماندگار نیز می‌انجامد.شعر اخوان که آشکارا به شیوه‌ای فاخر از زبان قدمایی مقید بود، شاهدی بر این توفیق است. چیزی که شاید به دلیل نیمایی بودن قالب شعر او غالبا به چشم نوگرایان نمی‌آید. اخوان که سهل است، حتی شاملو نیز که پدر معنوی سپیدسرایان است، در بسیاری از اشعارش به شدت تحت تأثیر زبان قدمایی و نثرهای درخشان قرون گذشته است. ضمن آنکه در شعرهای سپید او نشانی از تعقیدها و معماهای واژگانی و مفهومی رایج در نزد امروزیان نمی‌بینیم و مخاطب می‌تواند بی‌واسطه و دست‌انداز با زبان و مفاهیم آن ارتباط بگیرد. بگذریم این مقال بهانه‌ای بود برای تأکیدی توأمان: یکی بر جایگاه بلند شاعری ابتهاج و سیمین، و دیگری انکار به روز نبودن غزل معاصر ایران که میراث بزرگانی چون شهریار و ابتهاج و سیمین است.