برای سیمین و ابتهاج
افشین علا
تقدیر غزل معاصر ایران به گونهای رقم خورد که کهن سالترین مرد پیش قراول آن هوشنگ ابتهاج همزمان با هشتمین سالروز کوچ بانوی طلایه دار غزل سیمین بهبهانی به خاک سپرده شود. دو شاعر از آخرین نسل بزرگان غزل معاصر که با وجود تفاوتهای بسیار در ویژگیهای اشعارشان، بر فراز قلههای شعر امروز نشستهاند. پیشکسوتانی که توانستند ضمن حفظ ارتباط با حلقهی بزرگان فقید غزل کلاسیک ایران، آموزههای نیمای بزرگ را نیز با نگاه، زبان و ساختار کلاسیک شعر خود بیامیزند.هرچند برخی نوسرایان و سپیدسرایان با این تلقی مخالفند و حتی بعضی از آنان شعر این بزرگان را به بهانهی تقید به قواعد عروضی، خارج از دایرهی اشعار مورد نظر نیما و گاه از حیز انتفاع ساقط میدانند! به نظرم این نگاه به شعر امروز بر اساس سوءتفاهم و برداشتی نادرست از آموزههای نیما شکل گرفته است. این گروه حتی شرط پیشرو بودن شعر پسانیمایی را علاوه بر پرهیز از قالب کلاسیک، نوعی ابهام در تعابیر و صعبالوصول بودن فهم آن نزد مخاطب میدانند. در حالی که این شرطگذاریهای عجیب با هیچیک از تعاریف شعر همخوانی ندارد.
شاید مستمسک این عده از نوگرایان، متفاوت بودن ساختار شعر نیما و سخت بودن زبان اوست. باید گفت فهم سختترین شعرهای نیما نیز با وجود خرق عادتهای مفهومی و زبانیاش برای مخاطب دشوار نیست، هرچند ممکن است نامأنوس باشد. علاوه بر این در سرودههای شاعران نامدار پیرو نیما همچون شاملو، اخوان، سهراب، فروغ و... نیز تعقیدات و پیچیدگیهای رایج در برخی شعرهای سپید این روزگار به چشم نمیخورد.در واقع گرایش به سرودن اشعاری با ساختار نامتعارف و گاه نامفهوم، بعدها در آثار عدهای از شاعران امروز رواج یافت و رفته رفته به گرایشی مألوف تبدیل شد و گاه کار به جایی رسید که میزان موفقیت و پیشرو بودن شعر در نزد نسلی از شاعران سپیدسرا، ابهام و پیچیدگی و غیر قابل فهم بودن آن باشد.