پاستور و شعار مردمی بودن
ادامه از صفحه اول
نبود جایگزین برای ارائه خدمات و کارکردهایی که امروز کارویژه دولت است و جهانیشدن مسائلی که به شکل انفرادی حل نمیشوند؛ ضروری است قوای تحلیل، پردازش، ترسیم و تبیین دولت آسیبشناسی و ترمیم شود. دولت سیزدهم در این مسیر، باید اولاً تشخیص جامعی از مسائل بدست آورد و ثانیاً تجربه جهان در حکمرانی را به شکل دقیقتری وارسی کند.
سفرهای استانی، سرکشی و بررسی، نگاه نزدیک و جستوجوی ملموس توانایی و ظرفیتها بدین منظور صورت میگیرد یا به تعبیر بهتر، باید صورت گیرد. احیای سفرهای استانی و سفر به ۳۱ استان در یک سال، چهار نکته ارزشمند قابل اتکا دارد.اول؛ اینکه در مرحله رصد یا پایش به سیاستگذار یک فهم دستاول میدهد. نشستن در دفتر کار، شرکت در جلسات کارشناسی، مشاوره با مدیران عالی، همه و همه یک حباب چندلایه میسازد که محاسبات کارگزار را دستکاری میکند. برخی سیاستگذاران، باید درد بکشند تا عملیات کنند. این فهم و درد، جز با حضور در میدان بدست نمیآید. البته که برنامهریزی برای سفرهای استانی باید به شکلی باشد که آوردهای برای تصمیمگیری به همراه آورد.دوم؛ به دلیل ساختار دولت و همچنین انقطاع ساخت دولت از جامعه، مدیران طبیعتاً کاخنشین میشوند. کاخنشینی نه به معنای اتراف و ثروتمندی، بلکه به معنی دوری از متن جامعه. مدیری که مستأجر نباشد، مدیری که میوه و سبزی و گوشت و مرغ خریداری نکند، مدیری که سوار بر مترو و تاکسی و اتوبوس نشود، حتماً وارد هپروتی میشود که کسی را بدان راه نیست. سفرهای استانی، مدیر و سیاستگذار را از طبقه و جایگاه و میز و تختخواب و در یک کلمه، هپروتش، برای لحظاتی خارج میکند. همین لحظات چارهساز است، حتی اگر برای او همان تنفس گلخانهای را تدارک ببینند.سوم؛ سفرهای استانی ریزمسئلهها را حل میکند. اگرچه ایران، امروز با ابرچالشهایی مانند تورم، پایین بودن ارزش پول ملی، اقتصاد آسیبپذیر، گسستهای اجتماعی و ... روبهرو است، برخی مسائل و موضوعات بسیار ساده و پیشپاافتاده هستند که در نگاه کلی به چشم نمیآیند، اما بهصورت ملموس و محسوس، مطالبه یا خواسته عدهای از جمعیت در یک شهر یا استان است. چهارم؛ سفرهای استانی تسکینبخش و ترمیمکننده است. سیاست در پنج سال اخیر بهجای آنکه در خدمت اجتماع باشد، بارانداز امنیت شده است. بیاعتمادی عمومی، دوقطبی اجتماعی، فرسودگی و نومیدی و وضعیت استیصال و بیپناهی اقشار مهمی همچون پرستاران و بازنشستگان، وضعیتی را پدید آورده که مردم در شهرها و طبقات مختلف چنین میپندارند پناهگاهی و ملجأ و مرجعی ندارند.سفرهای استانی میتواند مؤثرتر باشد اگر مصوبات پرشماری نداشته باشد، اگر پیگیری مجدانه و بررسی محققانه را در دستور کار قرار بدهد، اگر پروژههای متوقفشده پیشینیان را به سرانجام برساند و البته اگر بهاندازه خودش و کارکرد و نقش و قالب خودش از آن انتظار داشته باشیم. سفرهای استانی، جای نمایش، سخنرانی و لابیگری نیست و این شرط محقق نمیشود جز آنکه طراحی، اجرا و پیگیری سفرهای استانی را به مدیران استانی بسپاریم. سفرهای استانی میتواند دولت ایران را از تمرکزگرایی که بلای ۷۰ ساله بروکراسی ایران است، نجات دهد. کافی است به تجربه گذشتگان و دانش جهانیان توجه کنیم.
دکترای علوم سیاسی