مالکیت؛ مقوله ای متفاوت از مدیریت!
ادامه از صفحه اول
ماجرای اختلاس ها و غارت هایی که در شرکت های دولتی در جهان رخ داده و میدهد هم همین است؛ یعنی جدایی میان مدیریت و مالکیت و تعارض منافع مدیران و افرادی که به آنها نزدیکند از یک طرف و ملتی که مالک اصلی این شرکت ها می باشند.
چاره چیست؟
یک راهکار رایج در مقابله با این معضل، اصلاح حاکمیت شرکتی از طریق پیاده کردن ساختار هیات مدیره دوسطحی یا(Dual Board یا Two Tier System) است که یک سطح آن هیات مدیره اجرایی بوده و سطح دیگر آن نظارتی می باشد. به عنوان مثال؛ آلمانها این مدل حاکمیت شرکتی را در شرکت های بورسی پیاده کرده اند.موضوع کلیدی؛ سطح نظارتی است که شامل نمایندگانی مستقل از سوی سهامداران و سایر ذینفعان (که می تواند حتی شامل کارکنان و محیط زیست هم بشود) که نقش کنترل و نظارت بر خط و مشی و تصمیم گیری های بلند مدت هیات مدیره اجرایی را به عهده دارند!راهکار دیگر می تواند تغییر در سیاست های تشویقی مدیران ارشد اجرایی باشد. به عنوان مثال؛ بجای صرفا پاداش های نقدی سالیانه، می توان ترکیبی از پرداخت نقدی و تسهیم آنان در مالکیت شرکت را در دستور کار قرار داد به این صورت که درصدی از سهام شرکت متبوع را به آنها واگذار کرد و با ذینفع کردنشان از آنجا که Skin in the game دارند، از میزان ریسک تعارض منافع کاست.و یک توصیه به مالکانی که مدیر عامل شرکت خود نیز می باشند. اگر خواهان این هستید که راهتان حتی مقتدرانه تر از قبل ادامه پیدا کند و با رفتنتان همه چیز از هم نپاشد، برنامه جایگزینی یا Successor Plan را جدی بگیرید. همان کاری که لری الیسون در شرکت خود یعنی اوراکل کرد و پست مدیریت ارشد اجرایی را واگذار کرده و مدیر ارشد عملیات شد وبیل گیتس در مایکروسافت از سمت هیات مدیره و مدیر ارشد اجرایی کناره گیری کرد و مشاور تکنولوژی مدیر ارشد اجرایی شرکت خود شد! در این صورت فرصت پیدا خواهید کرد که با فراق بال و ذهنی بازتر و از زاویه ای جدید به شرکت نگاه کرده و باگ ها و ایرادات آنرا برطرف نمایید. بنابراین اگر در میان فرزندان و اقوام، مدیر(ان) قابلی ندیدید اجازه بدهید دیگران وارد شوند تا افق های جدیدی را پیش روی شرکت بگشایند. همه چیز در قالب اعتماد و قرارداد های حقوقی محکم قابل انجام است.دوستی که بر مبنای یک بیزینس شکل گرفته باشه بهتر از بیزینسیه که بر مبنای روابط دوستانه بنا شده باشه!راکفلر