روابط نظامی ایران و چین و مساله‌ای  به نام امریکا


ادامه از صفحه اول
سازمان ملل در سال 2015)، نمونه واضح و آشکاری از این قضیه است. این یعنی تا زمانی که جمهوری اسلامی ایران مشکلات خود را در منطقه و جهان حل نکند؛ ورود به همکاری نظامی با چین و حتی مناسبات اقتصادی دو کشور، هزینه‌های گزافی را به ایران تحمیل می‌کند که عموماً نیز دربردارنده منافع و متضمن امنیت ملی کشور نخواهد بود. 
باید توجه داشت که منطق دیپلماسی دفاعی چین در قبال جمهوری اسلامی ایران، قبل از هر چیز در تصویر بزرگتر خاورمیانه و به‌طور اجتناب‌ناپذیر در رقابت با ایالات متحده آمریکا تعریف شده است. چین در میان قدرت‌های خارجیِ حاضر در خاورمیانه واجد جایگاه استثنایی و بازیگری ژئوپلیتیک است؛ به‌گونه‌ای که با تمام کشورهای این منطقه روابط مطلوب خود را حفظ کرده و مایل نیست که این جایگاه را با بیان مواضع سیاسی صریح یا یک راهبرد مشخص منطقه‌ای در چارچوب اتحاد و ائتلاف با ایران به خطر اندازد.
همزمان موضوعِ نگران‌کننده این است که سیاست چین در حوزه فروش تسلیحات به کشورهای عرب خاورمیانه، باعث تغییر برخی سیاست‌های ایالات متحده شده است. یکی از این رویکردها، تغییر قوانین فروش سلاح نزد وزارت دفاع آمریکا - پنتاگون است که پیش از این از فروش برخی تسلیحات خاص ازجمله پهپادها را به عربستان و امارات منع کرده بود. اما چین نسبت به ایالات متحده بسیار بی‌پرواتر عمل می‌کند و با کشورهایی در خاورمیانه نظیر امارات و عربستان سعودی روابطی قوی برای فروش موشک و پهپاد برقرار کرده است.
جمهوری اسلامی ظرف چهل سال اخیر بر ضرورت خروج و عدم حضور نیروهای آمریکایی در خاورمیانه اصرار داشته است. جالب اینکه اکنون در خصوصِ این موضوع، ایران و ایالات متحده عملاً نظرهای مشترک با منافعی متفاوت دارند. خروج نیروهای آمریکا از منطقه تنها درصورت خروج مطمئن و تدریجی، امکان‌پذیر می‌شود که آن هم ممکن است چندین سال طول بکشد. علاوه بر این، منافعِ دو کشور ایران و ایالات متحده و حتی کل منطقه و جهان ایجاب می‌کند که خروج آمریکا از منطقه موجب وحشت و ترس کشورهای عرب خلیج فارس نشود. تحقق این موضوعِ مشترک میان ایران و آمریکا (یعنی خروج نیروهای نظامی آمریکا از منطقه) برای صلح و امنیت بین‌المللی حیاتی است. ضمن اینکه به زعم برخی از کارشناسان، این مهم می‌تواند دکترین خلاء هدایت شده آمریکا در غرب آسیا را به فرصتی برای کاهش تنش فزاینده در روابط بین ایران و آمریکا تبدیل کند. 
به نظر می‌رسد بهترین راهکار، فرصت دادن به دیپلماسی، در حد و اندازه کامل و ترکیب همه ابعاد راهبردی آن است. پیمان عدم تعرض نیز که چندی پیش توسط وزیر امور خارجه کشورمان ارائه شد در حالت عادی کاری نمی‌کند. این پیشنهاد باید در چارچوب یک برنامه جامع و فراگیر و زمان‌بندی شده منطقه‌ای در پرتو رقابت کلان و راهبردی چین و آمریکا گنجانده شود. 
مشخصاً همه نهادها و مقامات عالیِ جمهوری اسلامی ایران باید، با اجماع به این جمع‌بندی و اقناعِ راهبردی برسند که در رویکردی نخستین، برای جلوگیری از برخوردهای ناگهانی و اشتباهات محاسباتی (که اخیرا سردار حاجی‌زاده در مصاحبه‌ای از احتمال این رویداد با وجود تراکم نیروها در خلیج فارس سخن گفته است)، ترتیب یک مذاکره دوجانبه با طرف آمریکایی مشخصاً در خاک ایران را فراهم کنند. این مذاکره، در گام نخست و اولیه برای تعیین دستور کار، می‌تواند توسط تیمی از دیپلمات‌ها و حقوق‌دانان وزارت امور خارجه که نماینده نیروی دریایی سپاه ریاست آن را بر عهده خواهد داشت؛ با فرماندهی سنتکام در یکی از جزایر سه‌گانه ایرانی در خلیج فارس تعیین شود و پیام طرف ایرانی را منتقل کنند. حضور و مذاکره هیأت آمریکایی در یکی از جزایر سه‌گانه ایرانی، پیام روشنی به امارات متحده عربی و اتحادیه عرب در خصوص ادعاهای بی اساس آنها در این زمینه ارسال می‌کند و همزمان، به مشروعیت‌بخشیِ بیشتر حاکمیت مطلق کشور صحه می‌گذارد.  شواهد تاریخی نشان می‌دهند که هرگاه چین احساس کرده ایران در نبود شرایط مساعد بین‌المللی گزینه دیگری در اختیار ندارد، به صورت طبیعی درصدد حداکثری کردن منافع و مطالبات خود از جمهوری اسلامی برآمده است. در مقابل، هرگاه ایران فرصت عبور از تخاصم با غرب و تنش‌زدایی را یافته، ورود چین به همکاری با ایران از شرایط مناسب و معقول‌تری برخوردار شده است. لذا زمان برای دیدن تصویر بزرگ، عملگرایی ایران و نتایج واقعی آن فرا رسیده است.
روابط نظامی ایران و چین و مساله‌ای  به نام امریکا
ارسال دیدگاه
اخبار روز
ضمیمه