یک پژوهشگر ارشد مطالعات امنیتی تشریح کرد؛
ریشه مرگ 220 تفنگدار دریایی آمریکا در جنگ اسرائیل با لبنان
گروه امنیت دریا - پاول پیلار - اندیشکده کوئینسی برای دولتمداری -هدف بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، برای گرفتار کردن ایالات متحده در یک جنگ گستردهتر در خاورمیانه، تا حدی محقق شده است. اوایل این ماه، نیروهای آمریکایی برای دومین بار در سال جاری، بهطور مستقیم در سرنگونی موشکهایی که ایران در تلافی حملات اسرائیل به منافع ایران، شلیک کرده بود، درگیر شدند.
ایالات متحده همچنین به اهدافی در یمن حمله کرده است، حتی با بمبافکنهای سنگین B-2 با برد بلند. جنگ با یمن، مانند تبادل آتش با ایران، مستقیماً نتیجه سیاستهای اسرائیل در سرکوب فلسطینیان و کشتار در نوار غزه، پس از حمله حماس در ۷ اکتبر است.
یکی از تازه ترین نمونه های گسترش دخالت ایالات متحده در جنگهای اسرائیل، اعزام سامانه دفاع موشکی THAAD به اسرائیل، همراه با حدود ۱۰۰ نیروی نظامی آمریکایی برای بهرهبرداری از آن بوده است. این استقرارها نه تنها آمریکاییها را بیشتر در معرض خطر قرار میدهد، بلکه نتانیاهو را تشویق میکند که جنگهای خود را بیشتر تشدید کند، زیرا از تأثیر تلافی کسانی که اسرائیل به آنها حمله میکند، کاسته میشود.
با توجه به اینکه پایانی برای تشدید درگیریهای اسرائیل دیده نمیشود و این تشدید در هفتههای اخیر بر حمله اسرائیل به لبنان متمرکز بوده که برخی از رنجهای نوار غزه را در آنجا تکرار کرده است، آمریکاییها باید تأمل کنند که چگونه ایالات متحده در یک جنگ قبلی اسرائیل در آنجا گرفتار شد و آن نتیجه تراژیک که ۴۱ سال پیش در این هفته اتفاق افتاد، شکل گرفت.
اسرائیل در سال ۱۹۸۲ به لبنان حمله کرد که آغاز اشغالی بود که تا سال ۲۰۰۰ بهطور کامل پایان نیافت. آن حمله اسرائیل به لبنان، مانند حمله کنونی، مستقیماً مربوط به همان سیاست اسرائیل در ضربه زدن و سرکوب فلسطینیان بود. هدف اصلی اسرائیل در سال ۱۹۸۲، نابودی قابلیتهای سازمان آزادیبخش فلسطین (ساف) بود که در آن زمان در لبنان مستقر بود و نیز اخراج ساف از شامات. اسرائیل همچنین تلاش میکرد توازن نیروها در داخل لبنان را که قبلاً درگیر جنگ داخلی بود، به نفع نیروهای طرفدار اسرائیل تغییر دهد.
حمله اسرائیل و اشغال لبنان بهطور قابلتوجهی رنجهای لبنانیها و همچنین پناهندگان فلسطینی در آنجا را افزایش داد. یکی از هولناکترین لحظات این جنگ، کشتار در اردوگاههای پناهندگان صبرا و شتیلا در سپتامبر ۱۹۸۲ بود. نیروهای شبهنظامی فالانژ حدود ۳۰۰۰ غیرنظامی را قتلعام کردند، در حالی که متحد فالانژها، یعنی ارتش اسرائیل، گلوله های روشنایی شلیک میکرد تا کشتار در طول شب ادامه یابد.
چند هفته جلوتر، دولت ریگان موافقت کرده بود که تفنگداران دریایی خود را، همراه با نیروهای کوچک نظامی از فرانسه، بریتانیا و ایتالیا، به عنوان بخشی از یک نیروی چندملیتی در لبنان مستقر کند. حداقل در ظاهر، این استقرار، مأموریت صلحبانی نجیبانهای داشت که هدف آن کاهش خشونت در لبنان بود. اما لبنانیها و دیگر ناظران دلایلی داشتند که اقدام ایالات متحده را به عنوان طرفداری از اسرائیل و نیروهای سیاسی داخلی مورد حمایت آن تلقی کنند.
علاوه بر پسزمینه رابطه کلی آمریکا و اسرائیل، مهمترین دستاورد نیروی چندملیتی تسهیل خروج سازمان آزادیبخش فلسطین (ساف) از لبنان بود، که از همان آغاز، بخشی از اهداف اسرائیل در حمله به لبنان بود.
علاوه بر این، مانند دیگر استقرارهای نظامی ایالات متحده در مناطق خطرناک، منطق کشنده حفاظت از نیروها به کار افتاد و مأموریت صلحبانی به عملیات تهاجمی تبدیل شد. رئیسجمهور ریگان اجازه "دفاع فعال از خود" را علیه نیروهای دشمن که تهدیدی برای تفنگداران دریایی محسوب میشدند، صادر کرد؛ با این حال، این نیروهای دشمن همان نیروهایی بودند که با اسرائیل و متحدان شبهنظامی لبنانی آن دشمنی داشتند. درگیری ایالات متحده در زمین با آتشباری دریایی حمایت میشد، که بعداً شامل شلیک گلولههای ۱۶ اینچی از کشتی جنگی نیوجرسی به اهدافی در کوههای نزدیک بیروت نیز شد.
تمام اینها علاوه بر نفرت معمول عناصر داخلی از هر حضور نظامی خارجی بود که در زمانها و مکانهای دیگر نیز منجر به واکنشهای خشونتآمیز از جمله تروریسم انتحاری شده بود.
مرگبارترین واکنش به آنچه ایالات متحده در لبنان انجام میداد، در ۲۳ اکتبر ۱۹۸۳ رخ داد، زمانی که یک راننده انتحاری با یک کامیون پر از مواد منفجره به ساختمانی در فرودگاه بیروت که تفنگداران دریایی از آن به عنوان پادگان استفاده میکردند، برخورد کرد. انفجار کامیون بمبگذاریشده ۲۲۰ تفنگدار دریایی و ۲۱ پرسنل نظامی دیگر آمریکایی را کشت. این مرگبارترین روز برای تفنگداران دریایی ایالات متحده از زمان نبرد ایوو جیما Iwo Jima در جنگ جهانی دوم و بالاترین تلفات در یک روز برای کل ارتش ایالات متحده از زمان "روز اول حمله تت Tet offensive “ در ویتنام در سال ۱۹۶۸ بود.استدلال مشروعی است که این هزینه سنگین، بیهوده پرداخت شد. ایالات متحده نیروهای خود را خارج کرد و نیروی چندملیتی هم چند ماه بعد منحل شد، در حالی که جنگ داخلی لبنان تا سال ۱۹۹۰ ادامه یافت و اشغال اسرائیل در بخشهایی از لبنان ۱۰ سال دیگر پس از آن ادامه پیدا کرد.
مسئولیت این بمبگذاری را گروهی به نام جهاد اسلامی برعهده گرفت که به طور کلی به عناصر شیعه لبنانی نسبت داده می شد و بعدها به آنچه اکنون به عنوان حزبالله شناخته میشود، تبدیل شدند.
حزبالله، پیدایش و اوج آغازین خود در دهه ۱۹۸۰ را مدیون مخالفت قاطع با تهاجم و اشغال لبنان توسط اسرائیل است. این گروه هرگز به دنبال درگیری با ایالات متحده بر اساس یک ایدئولوژی فراملی مانند القاعده نبوده است. تمرکز حزبالله بهطور دقیق بر اهدافی مانند کسب و حفظ قدرت سیاسی در لبنان، دفاع از منافع شیعیان لبنانی و دفاع از لبنان به عنوان یک کل در برابر تجاوزات اسرائیل بوده است.
عملیات خارجی حزبالله از همین اهداف نشأت گرفته است. این عملیات شامل دو بمبگذاری در منافع اسرائیلی یا یهودی در بوئنوسآیرس بوده است که هر کدام، تلافی حملات اسرائیل در خاورمیانه بودهاند، و همچنین حمایت حزبالله از متحد محلیاش، رژیم اسد در سوریه. تنها حملهای که به منافع ایالات متحده رخ داد و ممکن است به نظر رسد که از جنگ در لبنان فاصله داشت و حزبالله بهطور غیرمستقیم در آن نقش داشته باشد (با حمایت از عناصر همفکر سعودی) بمبگذاری در برجهای الخبر در عربستان سعودی در سال ۱۹۹۶ بود که در اینجا هم دوباره مسئله حضور نظامی آمریکا در یک قلمروی خارجی مطرح شد که برای اهالی آن نفرت انگیز بود.
بمبگذاری پادگان تفنگداران دریایی در سال ۱۹۸۳ نتیجه مستقیم این واقعیت بود که آمریکا اجازه داد خودش را درگیر یکی از جنگهای تهاجمی اسرائیل کند. بدون آن دخالت، این بمبگذاری هرگز اتفاق نمیافتاد.
اکنون هم، چنانچه آمریکا در جنگهای کنونی اسرائیل درگیر شود، هزینه مشابهی خواهد داشت اما این هزنیه لزوما در خود لبنان پرداخت نخواهد شد. حملاتی که تهاجم اسرائیل بر قابلیتهای حزبالله در لبنان وارد کرده احتمالاً توانایی آن را برای عملیات نامتقارن در جاهای دیگر را کاهش نداده است. تمایل حزبالله به استفاده از این توانایی علیه منافع ایالات متحده به همان نسبتی آمریکا خود را با یورش های مرگبار اسرائیل همراه سازد، افزایش می یابد و نیز به همان نسبتی که این یورش ها، بخشهایی از لبنان را شبیه به ویرانههای وحشتناک غزه میکند.
پاول پیلارPaul R. Pillar، پژوهشگر ارشد غیرمقیم در مرکز مطالعات امنیتی دانشگاه جورجتاون و پژوهشگر غیرمقیم در موسسه کوئینسی برای دولتمداری پاسخگو است. او همچنین پژوهشگر همکار در مرکز سیاست امنیتی ژنو است.
ایالات متحده همچنین به اهدافی در یمن حمله کرده است، حتی با بمبافکنهای سنگین B-2 با برد بلند. جنگ با یمن، مانند تبادل آتش با ایران، مستقیماً نتیجه سیاستهای اسرائیل در سرکوب فلسطینیان و کشتار در نوار غزه، پس از حمله حماس در ۷ اکتبر است.
یکی از تازه ترین نمونه های گسترش دخالت ایالات متحده در جنگهای اسرائیل، اعزام سامانه دفاع موشکی THAAD به اسرائیل، همراه با حدود ۱۰۰ نیروی نظامی آمریکایی برای بهرهبرداری از آن بوده است. این استقرارها نه تنها آمریکاییها را بیشتر در معرض خطر قرار میدهد، بلکه نتانیاهو را تشویق میکند که جنگهای خود را بیشتر تشدید کند، زیرا از تأثیر تلافی کسانی که اسرائیل به آنها حمله میکند، کاسته میشود.
با توجه به اینکه پایانی برای تشدید درگیریهای اسرائیل دیده نمیشود و این تشدید در هفتههای اخیر بر حمله اسرائیل به لبنان متمرکز بوده که برخی از رنجهای نوار غزه را در آنجا تکرار کرده است، آمریکاییها باید تأمل کنند که چگونه ایالات متحده در یک جنگ قبلی اسرائیل در آنجا گرفتار شد و آن نتیجه تراژیک که ۴۱ سال پیش در این هفته اتفاق افتاد، شکل گرفت.
اسرائیل در سال ۱۹۸۲ به لبنان حمله کرد که آغاز اشغالی بود که تا سال ۲۰۰۰ بهطور کامل پایان نیافت. آن حمله اسرائیل به لبنان، مانند حمله کنونی، مستقیماً مربوط به همان سیاست اسرائیل در ضربه زدن و سرکوب فلسطینیان بود. هدف اصلی اسرائیل در سال ۱۹۸۲، نابودی قابلیتهای سازمان آزادیبخش فلسطین (ساف) بود که در آن زمان در لبنان مستقر بود و نیز اخراج ساف از شامات. اسرائیل همچنین تلاش میکرد توازن نیروها در داخل لبنان را که قبلاً درگیر جنگ داخلی بود، به نفع نیروهای طرفدار اسرائیل تغییر دهد.
حمله اسرائیل و اشغال لبنان بهطور قابلتوجهی رنجهای لبنانیها و همچنین پناهندگان فلسطینی در آنجا را افزایش داد. یکی از هولناکترین لحظات این جنگ، کشتار در اردوگاههای پناهندگان صبرا و شتیلا در سپتامبر ۱۹۸۲ بود. نیروهای شبهنظامی فالانژ حدود ۳۰۰۰ غیرنظامی را قتلعام کردند، در حالی که متحد فالانژها، یعنی ارتش اسرائیل، گلوله های روشنایی شلیک میکرد تا کشتار در طول شب ادامه یابد.
چند هفته جلوتر، دولت ریگان موافقت کرده بود که تفنگداران دریایی خود را، همراه با نیروهای کوچک نظامی از فرانسه، بریتانیا و ایتالیا، به عنوان بخشی از یک نیروی چندملیتی در لبنان مستقر کند. حداقل در ظاهر، این استقرار، مأموریت صلحبانی نجیبانهای داشت که هدف آن کاهش خشونت در لبنان بود. اما لبنانیها و دیگر ناظران دلایلی داشتند که اقدام ایالات متحده را به عنوان طرفداری از اسرائیل و نیروهای سیاسی داخلی مورد حمایت آن تلقی کنند.
علاوه بر پسزمینه رابطه کلی آمریکا و اسرائیل، مهمترین دستاورد نیروی چندملیتی تسهیل خروج سازمان آزادیبخش فلسطین (ساف) از لبنان بود، که از همان آغاز، بخشی از اهداف اسرائیل در حمله به لبنان بود.
علاوه بر این، مانند دیگر استقرارهای نظامی ایالات متحده در مناطق خطرناک، منطق کشنده حفاظت از نیروها به کار افتاد و مأموریت صلحبانی به عملیات تهاجمی تبدیل شد. رئیسجمهور ریگان اجازه "دفاع فعال از خود" را علیه نیروهای دشمن که تهدیدی برای تفنگداران دریایی محسوب میشدند، صادر کرد؛ با این حال، این نیروهای دشمن همان نیروهایی بودند که با اسرائیل و متحدان شبهنظامی لبنانی آن دشمنی داشتند. درگیری ایالات متحده در زمین با آتشباری دریایی حمایت میشد، که بعداً شامل شلیک گلولههای ۱۶ اینچی از کشتی جنگی نیوجرسی به اهدافی در کوههای نزدیک بیروت نیز شد.
تمام اینها علاوه بر نفرت معمول عناصر داخلی از هر حضور نظامی خارجی بود که در زمانها و مکانهای دیگر نیز منجر به واکنشهای خشونتآمیز از جمله تروریسم انتحاری شده بود.
مرگبارترین واکنش به آنچه ایالات متحده در لبنان انجام میداد، در ۲۳ اکتبر ۱۹۸۳ رخ داد، زمانی که یک راننده انتحاری با یک کامیون پر از مواد منفجره به ساختمانی در فرودگاه بیروت که تفنگداران دریایی از آن به عنوان پادگان استفاده میکردند، برخورد کرد. انفجار کامیون بمبگذاریشده ۲۲۰ تفنگدار دریایی و ۲۱ پرسنل نظامی دیگر آمریکایی را کشت. این مرگبارترین روز برای تفنگداران دریایی ایالات متحده از زمان نبرد ایوو جیما Iwo Jima در جنگ جهانی دوم و بالاترین تلفات در یک روز برای کل ارتش ایالات متحده از زمان "روز اول حمله تت Tet offensive “ در ویتنام در سال ۱۹۶۸ بود.استدلال مشروعی است که این هزینه سنگین، بیهوده پرداخت شد. ایالات متحده نیروهای خود را خارج کرد و نیروی چندملیتی هم چند ماه بعد منحل شد، در حالی که جنگ داخلی لبنان تا سال ۱۹۹۰ ادامه یافت و اشغال اسرائیل در بخشهایی از لبنان ۱۰ سال دیگر پس از آن ادامه پیدا کرد.
مسئولیت این بمبگذاری را گروهی به نام جهاد اسلامی برعهده گرفت که به طور کلی به عناصر شیعه لبنانی نسبت داده می شد و بعدها به آنچه اکنون به عنوان حزبالله شناخته میشود، تبدیل شدند.
حزبالله، پیدایش و اوج آغازین خود در دهه ۱۹۸۰ را مدیون مخالفت قاطع با تهاجم و اشغال لبنان توسط اسرائیل است. این گروه هرگز به دنبال درگیری با ایالات متحده بر اساس یک ایدئولوژی فراملی مانند القاعده نبوده است. تمرکز حزبالله بهطور دقیق بر اهدافی مانند کسب و حفظ قدرت سیاسی در لبنان، دفاع از منافع شیعیان لبنانی و دفاع از لبنان به عنوان یک کل در برابر تجاوزات اسرائیل بوده است.
عملیات خارجی حزبالله از همین اهداف نشأت گرفته است. این عملیات شامل دو بمبگذاری در منافع اسرائیلی یا یهودی در بوئنوسآیرس بوده است که هر کدام، تلافی حملات اسرائیل در خاورمیانه بودهاند، و همچنین حمایت حزبالله از متحد محلیاش، رژیم اسد در سوریه. تنها حملهای که به منافع ایالات متحده رخ داد و ممکن است به نظر رسد که از جنگ در لبنان فاصله داشت و حزبالله بهطور غیرمستقیم در آن نقش داشته باشد (با حمایت از عناصر همفکر سعودی) بمبگذاری در برجهای الخبر در عربستان سعودی در سال ۱۹۹۶ بود که در اینجا هم دوباره مسئله حضور نظامی آمریکا در یک قلمروی خارجی مطرح شد که برای اهالی آن نفرت انگیز بود.
بمبگذاری پادگان تفنگداران دریایی در سال ۱۹۸۳ نتیجه مستقیم این واقعیت بود که آمریکا اجازه داد خودش را درگیر یکی از جنگهای تهاجمی اسرائیل کند. بدون آن دخالت، این بمبگذاری هرگز اتفاق نمیافتاد.
اکنون هم، چنانچه آمریکا در جنگهای کنونی اسرائیل درگیر شود، هزینه مشابهی خواهد داشت اما این هزنیه لزوما در خود لبنان پرداخت نخواهد شد. حملاتی که تهاجم اسرائیل بر قابلیتهای حزبالله در لبنان وارد کرده احتمالاً توانایی آن را برای عملیات نامتقارن در جاهای دیگر را کاهش نداده است. تمایل حزبالله به استفاده از این توانایی علیه منافع ایالات متحده به همان نسبتی آمریکا خود را با یورش های مرگبار اسرائیل همراه سازد، افزایش می یابد و نیز به همان نسبتی که این یورش ها، بخشهایی از لبنان را شبیه به ویرانههای وحشتناک غزه میکند.
پاول پیلارPaul R. Pillar، پژوهشگر ارشد غیرمقیم در مرکز مطالعات امنیتی دانشگاه جورجتاون و پژوهشگر غیرمقیم در موسسه کوئینسی برای دولتمداری پاسخگو است. او همچنین پژوهشگر همکار در مرکز سیاست امنیتی ژنو است.
ارسال دیدگاه
عناوین این صفحه
-
روند تقویت ترانزیت دربندرامام تداوم می یابد
-
ریشه مرگ 220 تفنگدار دریایی آمریکا در جنگ اسرائیل با لبنان
-
اهمیت استراتژیک بندر بوشهر در تجارت جهانی
-
دریای خون، تاوان دستاندازی به جزایر
-
آزمایشگاههای بندری در سواحل کشور با درآمد سازمان بنادر احداث می شود
-
اتخاذ دیپلماسی قوی برای پیشرفت صنعت آبزیپروری در دریا ضروری است
-
اجلاس وزرای کشورهای عضو «تراسیکا» به میزبانی تهران برگزار میشود
-
بررسی وضعیت احداث شهر ساحلی مَکُران مرکزی
اخبار روز
-
تسهیلات بانکی کم بهره به سرمایه گذاران حوزه حمل ونقل ریلی پرداخت می شود
-
آموزش علوم دریایی(سواد اقیانوسی) در مدرسه شاهد فیروزکوهی تهران
-
صادرات تخم مرغ بی کیفیت به عراق و افغانستان
-
معاون تامین سرمایه و اقتصاد حمل و نقل راه آهن منصوب شد
-
توسعه نیشکر و صنایع جانبی در صف عرضه اولیه فرابورس
-
لزوم راه اندازی سوپرمارکت مالی با محوریت بیمه
-
تحریم و FATF مانع از رشد سرمایهگذاری خارجی است
-
رتبه نخست مستند سازی به روابط عمومی راه آهن رسید
-
رویارویی میرزا کوچک خان با متجاوزان انگلیسی، ارتش سفید تزاری و خیانت دولت
-
سفر مدیران شرکت بورسی به امارات برای حضور در بلاک فرایدی دبی؟
-
مدیرعامل جدید شرکت توسعه و مدیریت بنادر و فرودگاه منطقه آزاد قشم منصوب شد
-
پرندگان آبگون در گالری کاف نمایش داده می شود
-
کتاب " چه، زندگی و جاودانگی یک چریک " اثر مهدی بیرانوند روژمان رونمایی شد
-
گزارش رسمی از کتاب داستان استقلال، نگاهی به تاریخ باشگاه تاج در صدا و سیما
-
ارتقای زیبایی بصری منطقه یک؛ رنگ آمیزی کافوها و جداول تا المان های شهری
-
انجمن مدیران روزنامه های غیردولتی خواستار لغو ابلاغیه عدم انتشار آگهیهای ثبتی در مطبوعات شد
-
برنامهها و راهبردهای سازمان تأمین اجتماعی در دوره مدیریتی جدید
-
ماجرای خودرو های دپو شده در پارکینگ ایرانخودرو دیزل چه بود؟
-
حضور پر قدرت ایران خودرو دیزل در نمایشگاه های تهران و تبریز
-
دعوت مدیرعامل راهآهن از کارشناسان فنی ریلی اسپانیا برای راهاندازی قطارهای پُرسرعت