قتل جامعه یا قتل استاد
عابدین عابدی زاده
حادثه ی طبقه هفتم برجی در بلوار خوردین سعادتآباد؛ مهر تاییدی بود بر برخی از بنیان های فکری ام؛ اینکه ما توان گفتگو کردن نداریم، اینکه ما مهارت شنیدن را به خوبی یاد نگرفته ایم؛ اینکه جامعه ی ما، سیاستمدران ما، متولیان فرهنگ ما، نخبگان ما، شهروندان ما، همه و همه نتوانسته ایم به خوبی صدای همدیگر را بشنویم و پاسخ دهیم، تمرین تسامح، مدارا و به نیکی با هم سخن گفتن نداشته ایم، جامعه ای که توان ارتباط، توان گفتگو کردن با یکدیگر ندارد محکوم است؛ محکوم به فاصله گرفتن از میراث انسانی خود؛ محکوم است به در تاریکی ماندن، محکوم است به ماندن در بازی های مزخرف زندگی؛ محکوم به سردرگمی و درمانده گی؛ ناتوان در ماندن و درمانده در رفتن. بازی های زندگی مان را یا خود به بازی گرفته ایم یا به بازی گرفته اند؛ بدجور با بازی همدیگر، بازی می کنیم، مسئله های جامعه خود را قبیله ای کرده ایم؛ و هر کسی ساز قبیله خود را می زند و هر عشیره، بُتِ خود را بزرگ می داند؛ اگر مسئله ی من؛ مسئله ی شما باشد و مسئله ی شما؛ مسئله ی من؛ آنوقت به فهم مسئله ی مشترک می رسیم و این فهم به پویایی جامعه، به شکوفایی فرهنگ، اقتصاد، سیاست و جامعه منجر خواهد شد. مسئله ی امروز خانواده ی میترا اُستاد و مشکل محمدعلی نجفی هر دو مسئله ی من است، مسئله ی جامعه ی من است، اجازه ندهیم مسائل ما، بازی شود، باید اعتماد اجتماعی را به جامعه برگردانیم، باید آرامش و نشاط را به خانواده ها برگردانیم، باید امید به آینده را به کودکان و جوانان برگردانیم و این اعتماد، نشاط و امید زمانی اتفاق می افتد که هر چهار نهادِ سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی با تعامل در قلمرو خود بازی کنند، در این صورت کیفیت نهاد خانواده و جامعه ارتقاء خواهد یافت. در ماجرای سعادت آباد نه سعادتی دیدیم و نه آبادی، هر چه بود ویرانی بود و نگون بختی. در این ماجرا تنها سخن از قتل میترا نیست؛ سخن از قتل مردی است که یک عمر متولی فرهنگ و سیاست این کشور بوده؛ وزیر و شهردار پایتخت بوده؛ و اکنون استاد دانشگاه و نخبه ی علمی کشور است؛ مگر قابل باور است؟! این مرد با یک شلیک گلوله؛ همه ی این اعتبار و منزلت را بر سر خود و جامعه ویران بسازد!؟ اما قابل باور است. آیا مقتول تنها میترا اُستاد است؟! خیر، این چنین نیست؛ به عقیده من مقتول؛ جامعه ی من است! مقتول جامعه ای است که یک عمر توسط خود آن مردم در کُما به سر میبرد و به فراموشی سپرده شده؛ این را لایه های فرتوت و پنهان و ناخوانده ی جامعه می گوید! قاتل و مقتول، جامعه ی من است! عمری است که جامعه ی من، توان ارتباطی و همبستگی ضعیفی با هم دارند و این گسل اجتماعی ساختارهای معیوب جامعه را بازتولید می کنند.
حادثه ی طبقه هفتم برجی در بلوار خوردین سعادتآباد؛ مهر تاییدی بود بر برخی از بنیان های فکری ام؛ اینکه ما توان گفتگو کردن نداریم، اینکه ما مهارت شنیدن را به خوبی یاد نگرفته ایم؛ اینکه جامعه ی ما، سیاستمدران ما، متولیان فرهنگ ما، نخبگان ما، شهروندان ما، همه و همه نتوانسته ایم به خوبی صدای همدیگر را بشنویم و پاسخ دهیم، تمرین تسامح، مدارا و به نیکی با هم سخن گفتن نداشته ایم، جامعه ای که توان ارتباط، توان گفتگو کردن با یکدیگر ندارد محکوم است؛ محکوم به فاصله گرفتن از میراث انسانی خود؛ محکوم است به در تاریکی ماندن، محکوم است به ماندن در بازی های مزخرف زندگی؛ محکوم به سردرگمی و درمانده گی؛ ناتوان در ماندن و درمانده در رفتن. بازی های زندگی مان را یا خود به بازی گرفته ایم یا به بازی گرفته اند؛ بدجور با بازی همدیگر، بازی می کنیم، مسئله های جامعه خود را قبیله ای کرده ایم؛ و هر کسی ساز قبیله خود را می زند و هر عشیره، بُتِ خود را بزرگ می داند؛ اگر مسئله ی من؛ مسئله ی شما باشد و مسئله ی شما؛ مسئله ی من؛ آنوقت به فهم مسئله ی مشترک می رسیم و این فهم به پویایی جامعه، به شکوفایی فرهنگ، اقتصاد، سیاست و جامعه منجر خواهد شد. مسئله ی امروز خانواده ی میترا اُستاد و مشکل محمدعلی نجفی هر دو مسئله ی من است، مسئله ی جامعه ی من است، اجازه ندهیم مسائل ما، بازی شود، باید اعتماد اجتماعی را به جامعه برگردانیم، باید آرامش و نشاط را به خانواده ها برگردانیم، باید امید به آینده را به کودکان و جوانان برگردانیم و این اعتماد، نشاط و امید زمانی اتفاق می افتد که هر چهار نهادِ سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی با تعامل در قلمرو خود بازی کنند، در این صورت کیفیت نهاد خانواده و جامعه ارتقاء خواهد یافت. در ماجرای سعادت آباد نه سعادتی دیدیم و نه آبادی، هر چه بود ویرانی بود و نگون بختی. در این ماجرا تنها سخن از قتل میترا نیست؛ سخن از قتل مردی است که یک عمر متولی فرهنگ و سیاست این کشور بوده؛ وزیر و شهردار پایتخت بوده؛ و اکنون استاد دانشگاه و نخبه ی علمی کشور است؛ مگر قابل باور است؟! این مرد با یک شلیک گلوله؛ همه ی این اعتبار و منزلت را بر سر خود و جامعه ویران بسازد!؟ اما قابل باور است. آیا مقتول تنها میترا اُستاد است؟! خیر، این چنین نیست؛ به عقیده من مقتول؛ جامعه ی من است! مقتول جامعه ای است که یک عمر توسط خود آن مردم در کُما به سر میبرد و به فراموشی سپرده شده؛ این را لایه های فرتوت و پنهان و ناخوانده ی جامعه می گوید! قاتل و مقتول، جامعه ی من است! عمری است که جامعه ی من، توان ارتباطی و همبستگی ضعیفی با هم دارند و این گسل اجتماعی ساختارهای معیوب جامعه را بازتولید می کنند.

ارسال دیدگاه
عناوین این صفحه
-
آبه با هدف میانجیگری به تهران نمیآید
-
فرسايشی شدن مشکلات و دنیای ساده مسئولان تک عاملی
-
جلوگیری از فساد با اصلاح روندها
-
قتل جامعه یا قتل استاد
-
استعفای وزیر آموزش و پرورش مهر تاییدی بر پذیرش کارت زرد خانه ملت
-
پرداخت یارانه ۵۰۰هزار تومانی به هرشخص؟!
-
یوسفنژاد: مجلس به وزیر ضعیف رأی نمیدهد
-
فرار و دستگیری چند تن از سرداران سپاه صحت ندارد
-
کمیتهای مشغول بررسی اعمال افزایش حقوق کارمندان است
-
بخش عمده صنایع دستی ثبت شده در یونسکو مربوط به ایران است
اخبار روز
-
صدور ۳۵۰ هزار پروانه کسب کشاورزی قدیمی بهصورت تجمیعی در درگاه ملی مجوزها
-
ثبتجهانی روستاهای ایرانی، نقطهعطفی در پیوند کشاورزی و گردشگری است
-
میراثفرهنگی، شتابدهنده توسعه ملی است
-
پیام تبریک دکتر رضا مسرور به مناسبت انتخاب روستای سهیلی جزیره قشم به عنوان روستای جهانی گردشگری
-
استراتژی دشمنان برای حذف ایران از کریدورها
-
آغاز صادرات ریلی از اراک به افغانستان
-
توسعه حرکت قطارهای بینالمللی از ایران به کشورهای CIS و جمهوری آذربایجان
-
ظرفیت تولید ۵۰ هزار تن میگو در کشور با توسعه پرورش در اراضی لمیزرع
-
آغاز پیش فروش بلیت قطارهای مسافری آبان ماه از امروز
-
جزیره قشم، هاب فرهنگی و اقتصادی ایران در جنوب کشور است
-
جهانیشدن روستای سهیلی فرصتی طلایی برای معرفی فرهنگ ایران است
-
امضای توافقنامه شمارهگذاری خودرو و اختصاص پلاک به منطقه آزاد اینچهبرون
-
بازدید دکتر ذاکری مدیرعامل راهآهن، از مجمتع فولاد زرند ایرانیان
-
کردستان؛ سفری به سرزمین فرهنگ، طبیعت و ظرفیتهای بکر
-
آغاز به کار نشست فوقالعاده کمیته حفاظت از محیط زیست دریایی (MEPC/ES.2) در لندن
-
تصویب ۹۳ درصدی قانون تامین مالی تولید
-
اختصاص ۱۲ هکتار از اراضی پارک پیرچنار سنندج به ایجاد شهرک و نمایشگاه دائمی صنایعدستی
-
سنندج را باید با فرهنگ و تمدنش به جهان معرفی کنیم
-
تمرکز وزارت اقتصاد بر شایستهسالاری و تمرکززدایی
-
ترانزیت کالا از مرز ریلی سرخس با آسیای مرکزی ۲۰ درصد افزایش یافت