يك مشكل جُزمی

غلامرضا مصدق 
در یکی از سکانس های فیلم گوزن ها، فرامرز قریبیان از بهروز وثوقی می‌پرسد، چه حکمی برایت بریدند؟ می گوید هفت و نیم سال زندان، می‌پرسد، اتهامت چی بود؟ می‌گوید، مرافعه(دعوا)، قریبیان می‌گوید،برای مرافعه که هفت و نیم سال حکم نمی دهند، وثوقی در جواب می‌گوید، خُب تنها مرافعه نبود، یک قتل جُزمی(جزئی) هم تَنگِش بود!! داستان مذکور حكايت حال مدافعان وضع موجود است که ریشه اعتراضات جاری را از صفر تا صد  ناشی از دشمنان می دانند، البته در حاشیه می پذیرند که مشکلاتی هم هست، اما آن چه که اصل است همان توطئه دشمنان است و الا نارضایتی مردم و مشکلات موضوعی فرعی است. در مقابل منتقدان معتقدند اصلِ مشکل، نارضایتی گسترده مردم از شیوه حکمرانی است که البته دشمنان بنا به ماهیت ذاتی خود حتماً سعی خواهند کرد از فرصت نارضایتی مردم در جهت منافع خود حداکثر استفاده لازم را ببرند.
اختلاف نظر در اصل و فرع، متقدم و متاخر بودن نارضایتی مردم و توطئه دشمنان به قول داش مشتی ها اختلافی جُزمی نیست، حکایت آن مرافعه است که یک قتل جُزمی هم تَنگِش بود. آنچه که به ظاهر جزئی فرض می‌شود، خودِ اصل است و اگر این خطای وحشتناک فرع را بجای اصل گرفتن اصلاح نشود درک و تحلیل مشکلات توسط تصمیم گیرندگان سرانجام به ناکجا آباد ختم خواهد شد. در اینجا دو مشکل بزرگ وجود دارد، اول اینکه وقتي جاگذاری اصل و فرع مشکل درست انجام  نشود، حتماً تشخیص درد هم اشتباه از آب درخواهد آمد و به تبع این تشخیص نادرست، درمان هم از اساس غلط پیش خواهد رفت، دوم اینکه قدرت هرگونه تغییر و اصلاح شیوه حکمرانی در دست مدافعان وضع موجود است که عمیقاً معتقدند اصل توطئه دشمنان است، نارضایتی مردم هم اگر وجود داشته باشد امری فرعی محسوب می‌شود. در خیلی از موارد فرصت اصلاح اشتباه وجود دارد، اما فرصت ها عموماً ابدی نیستند و عمر محدودی دارند.
يك مشكل جُزمی
ارسال دیدگاه
اخبار روز
ضمیمه