سکان زندگی به سمت دریا
محمودشاکری
در نواحی جنوب ایران روز آغاز سال در تقویم دریایی درست همزمان با روز پایان یافتن طوفانهای شدید ۶۰ روزه بوده است که از ۱۱ خرداد آغاز میشود و تا ۹ مرداد ادامه داشته و پس از فرونشستن این طوفانها و آغاز دوران آرامش دریا، دریانوردان به کار دریانوردی میپرداختند و بدین سبب روز ۹ مرداد را، آغاز کار دریا و شروع سال نو دریایی قرار دادهاند. اگرچه دیگری این آیین در اکثر نقاط جنوب ایران اجرا نمیشود و فراموش شده است ولی مردم ساحل نشین استان هرمزگان به خصوص روستای سلخ در جزیره قشم، هنوز این روز را به عنوان نوروز دریا جشن میگیرند.
روستای سلخ، یکی از قدیمیترین مراکز ماهیگیری است. نام «سلخ» از ریشه مسلخ کردن، «کندنِ پوست» انتخاب شده.
در گذشته روستای سلخ، محل صید نهنگهای عظیم الجثه، یعنی «کولی کر» بوده است.
هنوز هم مردان این روستا به صیادی مشغول اند و این شغل را با انبوهی از آیینها و رسمها از گذشتگان خود به ارث برده اند. صیادی در این جا اولویتی است انکارناپذیر از زندگی مردم است. «دریا» نامی آشنا با تلالو، امواجی که موسیقی حزین فراموشی را به یاد میآورد و مردمی که لبریز از ایمان همراه با این امواج ثناگویان، یاد و خاطره اجدادشان را فریاد می زنند.
«و من نیز در مرور این عظمت دوباره پا بر این خاک میگذارم تا مرور کنم عقبه شگرفم را»
مرداد ماه قلب نوروز دریاییهاست، سرآغاز شادیها. سرآغاز شادی صیادانی که روزهارا میشمارند و منتظر میمانند تا این روز فرا برسد. روزی ماحصل حساب و تقویمی دقیق. در آغاز این نوروز، دریا آرام و از شدت بادها کاسته میشود که این مهم را دریانوردان قدیمی با حسابی دقیق و وقتی مناسب جهت سفرهای دریایی دریانوردان میدانستد.
نوروز دریا موعودیست برای فروکش کردن دریا و آرامش بادها و بارانهای موسمی. جشن بزرگ برای یادآوری پیوند محکم میان انسان و دریا.
همه آماده میشوند تا خشم و بغض خود را فرو بنشانند و کدورتها و پلیدیها را از هرآنچه دارند بزدایند. سکوتی عجیب، بعد از غضبی طولانی. همه به پاسداشت رسم نیاکان خود به پا میدارند «نوروزی خاص و بیمثال»، ««نوروز دریا»».
نوروز دریا برای ساحل نشینان یک کلمه سحرآمیز و معجزه آساست. تمام سال همه در آرزو و انتظار این جشن میمانند. منجمان پارسی با برداشتی دقیق و سنتی و محاسباتی نجومی خبر از غضب دریا و طوفانهای دریایی و نیز اتمام آنها را میدهند. این علم و میراث گرانبها را ایرانیان به اعراب نیز هدیه دادند.
رنگ در رنگ، شادی در شادی، جاری میکنند قرمزی بیمثال، همسو با قلبشان، سرخِ سرخ. سرخ، رنگ ایزدان، رنگ شادی و شعف و تجدید قدرت است و نشانی از قدرتی، فوق طبیعی و مقدس. به اعتقاد اجداد این دریانوردان ایزد در رنگ قرمز حلول مییابد. امروز، روز نوروز و روز ظهور ایزد برکت است. جشن آغاز میگردد، مقدمه این جشن بزرگ رنگ سرخ است «گِلَک»، مردم هرچه دارند را گِلَک میزنند، خاکی نادر برآمده از همین سرزمین است. درگاه خانهها به نام الله مزین میگردد. با کشیدن علامت دایره یا ضربدر روی درب خانهها خبر آمدن سال جدید صیادی را اعلام میکنند. درختان و حیوانات از این قاعده مستثنا نیستند آنان نیز در این بزم بزرگ بینصیب نمیمانند و رنگ شادی را بر روی چهره میکشند و این یعنی ارادت و احترام بر آفریدگان خداوند. این اولین قدم است در ورود به سال جدید صیادی و حصار دوباره خورشید و دریا.
بومیان در روز نوروز دریا صید را تعطیل میکنند
بومیان در روز نوروز دریا، صید را تعطیل میکنند هیچ لنج و قایقی بر دریا نمیرود و بر این باورند که در این روز، ماهیان آزادند تا نسل خود را افزایش دهند. در این روز خبری نیز از خوردن غذاهای دریایی نیست. دل در گرو دریا مینوازند و شادی میکنند و از او رخصت میگیرند تا غرور و پلیدی را از دل و چهره و زندگی و حیوانات خود بزدایند. شتر، گاو و گوسفند و فرش و عرش همه به دریا میزنند.
دست به دعا می شوند، «خداوندا امروز را در کنار دریای پرسخاوتت جمع شدهایم، دریایی همچون وصف مادر مهربانی، مادر برکتها، دریایت را برما پُر از برکت و پُر از رزق و روزی حلال بگردان. خداوندا، الهی امروز را که جمع شدهایم به فال نیک میگیریم و از تو میخواهیم نعمتت را همیشه بر ما افزون و افزونتر بگردانی و ما را مورد غضبت قرار مده، خداوندا جمع شدهایم اینجا تا از تو بخواهیم نعمتت را نعماتی که در دریای مهربانت، دریای پرنعمتت قرار دادهای. از جمله ماهی، میگو و صدفهای گرانبهایت، خداوندا تنها رزق و روزی حلال را از تو میخواهیم»
الله گویان شکر می کنند و روزی طلب میکنند از امواج خروشان و با سخاوت دریا، امان میخواهند از غضبش، دست میزنند هدیه میدهند.
«روز 9مرداد» هر سال روز نوروز دریاهاست
«روز 9مرداد» هر سال روز نوروز دریاهاست و شروع دوباره دریانوردی. آنان با گل و گیاه و هرچیز ارزشمندی که دارند به شکرانه خداوند آفرینش دریای بیکران پارس، که دریای سرخ، مَکُران و هند و چین و خلیج فارس را نیز شامل میشود به پایش پیشکش میبرند و شادی میکنند تا فردا دوباره با امید به عنایتش به دریا بزنند و روزی طلب کنند.
سوال و جوابی زیبا و دلنشین در ستایش دریا، تا آهسته به خواب رود و آرام گیرد به پاسداشت این آشتی بزرگ با دامنی پُر از گل دریا را نیلگون میکنند و این یعنی رفاقت و آشتی. آنچه میگوییم، یادی است به دل مانده و حسرتی است که تمام دریاها را مبتلا ساخته است و من نیز در آرزوی آن روزها دل در نوای امواج او. به پاسداشت یاد آن ایام نقل و شیرینی و حلوای محلی پیشکش میکنند به اهالی تا شاید تلنگری باشد بر رسمی فراموش شده و دلانگیز.
بچهها نیز همسو با ما به خواندن نوایی هدیه میدهند و یاد میآورند نوروز دریا را. عصر هنگامی که از گرمای هوا کاسته شد همه با پوشیدن لباسهای نو مهمان سفره دریا میشوند. افراد از روستاها و شهرهای اطراف جمع میشوند و در انتظار ثبت خاطره زیبا و شاید تکرار نشدنی چشم به راه میدوزند و منتظر «شوشی» و گروهش میشوند.
«رزیف» در واقع مقدمهای است براین مراسم زیبا که شروع میشود دو گروه از پیرمردها و جوانان با لباسهای سفید به صف میشوند و شروع به رقص و پایکوبی عجیبی میکنند. افراد که دور میزنند در واقع هدایتگر گروهاند و با تغییر ریتم آنهاست که ریتم و ضرب آهنگ گروه نیز تغییر مییابد. «رزیف» آهنگیست در بیان قصههای تلخ و شیرین یکساله دریا و منازرهای شیرین بین مردان با گویشی محلی و گاه بیان برکتی است که از میان تورهای این مردم بالا میآید و به شکرانه سلامتی که پس از سفری سخت حاصل شده است و خیزران که نمادی است از جنگآوری این مردم، به حرکت در میآید.
در کنار مراسم اصلی و فرصتی که گروه آماده نمایش میشود، برای سرگرمی مهمانان و نیز گرامی داشتن قدر و منزلت بزرگان رقابتی نمادین از ناخدایان قدیم و بچهها و جوانان برگزار میشود. مسابقه حوری یا قایقهای پارویی ناخدایان قدیم و نیز مسابقات شنا بین جوانان و بچهها.
و اینان همه یادی است که از خاطر میگذرد و دریغی که شاید دوباره به بار ننشیند. رسمی با شکوه که همه این مردم به آن میبالند و من سرمست و سرافراز از این همه عقبه دل به امواج دریا میدهم و با امید به طلوع صبحی مینشینم تا نمایه «رزیف»، این سمفونی باشکوه با صدای امواج دریا تلفیق گردد و همه را به سوی خود فراخواند.
اوج نمایش نوروز دریا با «شوشی» آغاز میگردد. در فرصتی که مردم منتظرند، گروه نمایش در مکانی دورتر از مردم در حال پوشیدن لباس و آماده شدن برای نمایش هستند. بازیگران، گاو و روباه و شتر و گاوساربان و مرغ دریایی هستند.
شوشی شخصیت اصلی نمایش است، به عقیده مردم بومی مردی است بَدَوی که در کوزهای زندگی میکند و هیبت عجیبی دارد، لباسی سیاه و صورتی سفید شده با آرد، ریش و سبیلی با سِیس مُغ و کلاهی با شاخه های نخل و با نمادی از قدرت در دست، قدرتی که ریشه در اسطورههای کُهن دارد و به عنوان نمادی از تجدید حیات، «برگ نخل!. او با برگ نخل در دست وارد میشود و به همه حمله میکند در واقع همه را متبرک میسازد تا از شر بدی و بیماری دور و عمری دراز و به اندازه نخل داشته باشد.
با صدای هلهله و شادی مردم شوشی ناراحت میشود و سعی دارد بساط شادی مردم را جمع کند. مردم از او ضربه میخورند اما همچنان شادی میکنند از شروع گروه رزیف همچنان مینوازد قدرت موسیقی در این آیین بسیار قوی و انکار ناپذیر است و هویت این مراسم است. تمام قدرتهای خیر و شر در کنار نمادهای مقدس آماده میشوند.
ادبیات و نمایش کشورم آکنده از گنجینههای ناشناخته ای که محجور ماندهاند
قدرتهای خیر؛ گاو و شتر و شر؛ روباه و شوشی و نمادهایی چون نخل و دریا به میدان میآیند تا مهمان نگاه مردم گردند. سرانجام او توسط بزرگان مجلس آرام میشود و با مردم صحبت میکند در پایان همراهان او با مرغ و شتر به دریا میزنند تا همسو با اهالی تن از کثیفی و ناپاکی بزدایند. نوروز دریا و خاصه مراسم شوشی که نمونهای نادر از یک بزم و تاتر میدانی است که جایگاهش در نمایش اصلی ایرانی خالی مانده است. رسمی آکنده از نشانههایی که ریشه در باور و اعتقاد دیرین مردم این سرزمین دارد. مراسم باستانی که سرشار از دورنماهای بومی و ملی است. حال می دانم ادبیات و نمایش کشورم آکنده از گنجینههای ناشناخته ای است که محجور ماندهاند و این نمایش باقی ماندهای است در سینه مردان این خطه، که شیوه آن خاص این منطقه است. حال اگر روزی این مردان این تنها حافظان فرهنگ این منطقه به هر دلیلی نتوانند داشتههایشان را اجرا کنند باید این تکه از فرهنگ کشور را فراموش شده بدانیم و یا هم اکنون فرصت را غنیمت بشماریم و این میراث معنوی را پاس بداریم و حفظ کنیم و بشناسیم و بشناسانیم.
حال با پایان روز و اتمام مراسم همه آرام میگیرند تا در صبحی دوباره دل در گرو امواج دریا به امید و برکت خداوند به دریا بزنند و طلب کنند آنچه را که خداوند مقدرشان کرده است. فوج فوج قایقها دل به امواج میدهند و من با یاد آن روزها و لبریز از ترسی که شاید این آخرین مراسمی باشد که میبینم و در این افکار و اندیشهام که چقدر مفتخرم به این آیین و مراسم. بدرود.
در نواحی جنوب ایران روز آغاز سال در تقویم دریایی درست همزمان با روز پایان یافتن طوفانهای شدید ۶۰ روزه بوده است که از ۱۱ خرداد آغاز میشود و تا ۹ مرداد ادامه داشته و پس از فرونشستن این طوفانها و آغاز دوران آرامش دریا، دریانوردان به کار دریانوردی میپرداختند و بدین سبب روز ۹ مرداد را، آغاز کار دریا و شروع سال نو دریایی قرار دادهاند. اگرچه دیگری این آیین در اکثر نقاط جنوب ایران اجرا نمیشود و فراموش شده است ولی مردم ساحل نشین استان هرمزگان به خصوص روستای سلخ در جزیره قشم، هنوز این روز را به عنوان نوروز دریا جشن میگیرند.
روستای سلخ، یکی از قدیمیترین مراکز ماهیگیری است. نام «سلخ» از ریشه مسلخ کردن، «کندنِ پوست» انتخاب شده.
در گذشته روستای سلخ، محل صید نهنگهای عظیم الجثه، یعنی «کولی کر» بوده است.
هنوز هم مردان این روستا به صیادی مشغول اند و این شغل را با انبوهی از آیینها و رسمها از گذشتگان خود به ارث برده اند. صیادی در این جا اولویتی است انکارناپذیر از زندگی مردم است. «دریا» نامی آشنا با تلالو، امواجی که موسیقی حزین فراموشی را به یاد میآورد و مردمی که لبریز از ایمان همراه با این امواج ثناگویان، یاد و خاطره اجدادشان را فریاد می زنند.
«و من نیز در مرور این عظمت دوباره پا بر این خاک میگذارم تا مرور کنم عقبه شگرفم را»
مرداد ماه قلب نوروز دریاییهاست، سرآغاز شادیها. سرآغاز شادی صیادانی که روزهارا میشمارند و منتظر میمانند تا این روز فرا برسد. روزی ماحصل حساب و تقویمی دقیق. در آغاز این نوروز، دریا آرام و از شدت بادها کاسته میشود که این مهم را دریانوردان قدیمی با حسابی دقیق و وقتی مناسب جهت سفرهای دریایی دریانوردان میدانستد.
نوروز دریا موعودیست برای فروکش کردن دریا و آرامش بادها و بارانهای موسمی. جشن بزرگ برای یادآوری پیوند محکم میان انسان و دریا.
همه آماده میشوند تا خشم و بغض خود را فرو بنشانند و کدورتها و پلیدیها را از هرآنچه دارند بزدایند. سکوتی عجیب، بعد از غضبی طولانی. همه به پاسداشت رسم نیاکان خود به پا میدارند «نوروزی خاص و بیمثال»، ««نوروز دریا»».
نوروز دریا برای ساحل نشینان یک کلمه سحرآمیز و معجزه آساست. تمام سال همه در آرزو و انتظار این جشن میمانند. منجمان پارسی با برداشتی دقیق و سنتی و محاسباتی نجومی خبر از غضب دریا و طوفانهای دریایی و نیز اتمام آنها را میدهند. این علم و میراث گرانبها را ایرانیان به اعراب نیز هدیه دادند.
رنگ در رنگ، شادی در شادی، جاری میکنند قرمزی بیمثال، همسو با قلبشان، سرخِ سرخ. سرخ، رنگ ایزدان، رنگ شادی و شعف و تجدید قدرت است و نشانی از قدرتی، فوق طبیعی و مقدس. به اعتقاد اجداد این دریانوردان ایزد در رنگ قرمز حلول مییابد. امروز، روز نوروز و روز ظهور ایزد برکت است. جشن آغاز میگردد، مقدمه این جشن بزرگ رنگ سرخ است «گِلَک»، مردم هرچه دارند را گِلَک میزنند، خاکی نادر برآمده از همین سرزمین است. درگاه خانهها به نام الله مزین میگردد. با کشیدن علامت دایره یا ضربدر روی درب خانهها خبر آمدن سال جدید صیادی را اعلام میکنند. درختان و حیوانات از این قاعده مستثنا نیستند آنان نیز در این بزم بزرگ بینصیب نمیمانند و رنگ شادی را بر روی چهره میکشند و این یعنی ارادت و احترام بر آفریدگان خداوند. این اولین قدم است در ورود به سال جدید صیادی و حصار دوباره خورشید و دریا.
بومیان در روز نوروز دریا صید را تعطیل میکنند
بومیان در روز نوروز دریا، صید را تعطیل میکنند هیچ لنج و قایقی بر دریا نمیرود و بر این باورند که در این روز، ماهیان آزادند تا نسل خود را افزایش دهند. در این روز خبری نیز از خوردن غذاهای دریایی نیست. دل در گرو دریا مینوازند و شادی میکنند و از او رخصت میگیرند تا غرور و پلیدی را از دل و چهره و زندگی و حیوانات خود بزدایند. شتر، گاو و گوسفند و فرش و عرش همه به دریا میزنند.
دست به دعا می شوند، «خداوندا امروز را در کنار دریای پرسخاوتت جمع شدهایم، دریایی همچون وصف مادر مهربانی، مادر برکتها، دریایت را برما پُر از برکت و پُر از رزق و روزی حلال بگردان. خداوندا، الهی امروز را که جمع شدهایم به فال نیک میگیریم و از تو میخواهیم نعمتت را همیشه بر ما افزون و افزونتر بگردانی و ما را مورد غضبت قرار مده، خداوندا جمع شدهایم اینجا تا از تو بخواهیم نعمتت را نعماتی که در دریای مهربانت، دریای پرنعمتت قرار دادهای. از جمله ماهی، میگو و صدفهای گرانبهایت، خداوندا تنها رزق و روزی حلال را از تو میخواهیم»
الله گویان شکر می کنند و روزی طلب میکنند از امواج خروشان و با سخاوت دریا، امان میخواهند از غضبش، دست میزنند هدیه میدهند.
«روز 9مرداد» هر سال روز نوروز دریاهاست
«روز 9مرداد» هر سال روز نوروز دریاهاست و شروع دوباره دریانوردی. آنان با گل و گیاه و هرچیز ارزشمندی که دارند به شکرانه خداوند آفرینش دریای بیکران پارس، که دریای سرخ، مَکُران و هند و چین و خلیج فارس را نیز شامل میشود به پایش پیشکش میبرند و شادی میکنند تا فردا دوباره با امید به عنایتش به دریا بزنند و روزی طلب کنند.
سوال و جوابی زیبا و دلنشین در ستایش دریا، تا آهسته به خواب رود و آرام گیرد به پاسداشت این آشتی بزرگ با دامنی پُر از گل دریا را نیلگون میکنند و این یعنی رفاقت و آشتی. آنچه میگوییم، یادی است به دل مانده و حسرتی است که تمام دریاها را مبتلا ساخته است و من نیز در آرزوی آن روزها دل در نوای امواج او. به پاسداشت یاد آن ایام نقل و شیرینی و حلوای محلی پیشکش میکنند به اهالی تا شاید تلنگری باشد بر رسمی فراموش شده و دلانگیز.
بچهها نیز همسو با ما به خواندن نوایی هدیه میدهند و یاد میآورند نوروز دریا را. عصر هنگامی که از گرمای هوا کاسته شد همه با پوشیدن لباسهای نو مهمان سفره دریا میشوند. افراد از روستاها و شهرهای اطراف جمع میشوند و در انتظار ثبت خاطره زیبا و شاید تکرار نشدنی چشم به راه میدوزند و منتظر «شوشی» و گروهش میشوند.
«رزیف» در واقع مقدمهای است براین مراسم زیبا که شروع میشود دو گروه از پیرمردها و جوانان با لباسهای سفید به صف میشوند و شروع به رقص و پایکوبی عجیبی میکنند. افراد که دور میزنند در واقع هدایتگر گروهاند و با تغییر ریتم آنهاست که ریتم و ضرب آهنگ گروه نیز تغییر مییابد. «رزیف» آهنگیست در بیان قصههای تلخ و شیرین یکساله دریا و منازرهای شیرین بین مردان با گویشی محلی و گاه بیان برکتی است که از میان تورهای این مردم بالا میآید و به شکرانه سلامتی که پس از سفری سخت حاصل شده است و خیزران که نمادی است از جنگآوری این مردم، به حرکت در میآید.
در کنار مراسم اصلی و فرصتی که گروه آماده نمایش میشود، برای سرگرمی مهمانان و نیز گرامی داشتن قدر و منزلت بزرگان رقابتی نمادین از ناخدایان قدیم و بچهها و جوانان برگزار میشود. مسابقه حوری یا قایقهای پارویی ناخدایان قدیم و نیز مسابقات شنا بین جوانان و بچهها.
و اینان همه یادی است که از خاطر میگذرد و دریغی که شاید دوباره به بار ننشیند. رسمی با شکوه که همه این مردم به آن میبالند و من سرمست و سرافراز از این همه عقبه دل به امواج دریا میدهم و با امید به طلوع صبحی مینشینم تا نمایه «رزیف»، این سمفونی باشکوه با صدای امواج دریا تلفیق گردد و همه را به سوی خود فراخواند.
اوج نمایش نوروز دریا با «شوشی» آغاز میگردد. در فرصتی که مردم منتظرند، گروه نمایش در مکانی دورتر از مردم در حال پوشیدن لباس و آماده شدن برای نمایش هستند. بازیگران، گاو و روباه و شتر و گاوساربان و مرغ دریایی هستند.
شوشی شخصیت اصلی نمایش است، به عقیده مردم بومی مردی است بَدَوی که در کوزهای زندگی میکند و هیبت عجیبی دارد، لباسی سیاه و صورتی سفید شده با آرد، ریش و سبیلی با سِیس مُغ و کلاهی با شاخه های نخل و با نمادی از قدرت در دست، قدرتی که ریشه در اسطورههای کُهن دارد و به عنوان نمادی از تجدید حیات، «برگ نخل!. او با برگ نخل در دست وارد میشود و به همه حمله میکند در واقع همه را متبرک میسازد تا از شر بدی و بیماری دور و عمری دراز و به اندازه نخل داشته باشد.
با صدای هلهله و شادی مردم شوشی ناراحت میشود و سعی دارد بساط شادی مردم را جمع کند. مردم از او ضربه میخورند اما همچنان شادی میکنند از شروع گروه رزیف همچنان مینوازد قدرت موسیقی در این آیین بسیار قوی و انکار ناپذیر است و هویت این مراسم است. تمام قدرتهای خیر و شر در کنار نمادهای مقدس آماده میشوند.
ادبیات و نمایش کشورم آکنده از گنجینههای ناشناخته ای که محجور ماندهاند
قدرتهای خیر؛ گاو و شتر و شر؛ روباه و شوشی و نمادهایی چون نخل و دریا به میدان میآیند تا مهمان نگاه مردم گردند. سرانجام او توسط بزرگان مجلس آرام میشود و با مردم صحبت میکند در پایان همراهان او با مرغ و شتر به دریا میزنند تا همسو با اهالی تن از کثیفی و ناپاکی بزدایند. نوروز دریا و خاصه مراسم شوشی که نمونهای نادر از یک بزم و تاتر میدانی است که جایگاهش در نمایش اصلی ایرانی خالی مانده است. رسمی آکنده از نشانههایی که ریشه در باور و اعتقاد دیرین مردم این سرزمین دارد. مراسم باستانی که سرشار از دورنماهای بومی و ملی است. حال می دانم ادبیات و نمایش کشورم آکنده از گنجینههای ناشناخته ای است که محجور ماندهاند و این نمایش باقی ماندهای است در سینه مردان این خطه، که شیوه آن خاص این منطقه است. حال اگر روزی این مردان این تنها حافظان فرهنگ این منطقه به هر دلیلی نتوانند داشتههایشان را اجرا کنند باید این تکه از فرهنگ کشور را فراموش شده بدانیم و یا هم اکنون فرصت را غنیمت بشماریم و این میراث معنوی را پاس بداریم و حفظ کنیم و بشناسیم و بشناسانیم.
حال با پایان روز و اتمام مراسم همه آرام میگیرند تا در صبحی دوباره دل در گرو امواج دریا به امید و برکت خداوند به دریا بزنند و طلب کنند آنچه را که خداوند مقدرشان کرده است. فوج فوج قایقها دل به امواج میدهند و من با یاد آن روزها و لبریز از ترسی که شاید این آخرین مراسمی باشد که میبینم و در این افکار و اندیشهام که چقدر مفتخرم به این آیین و مراسم. بدرود.
ارسال دیدگاه
عناوین این صفحه
اخبار روز
-
خلیج پارس منتشر شد
-
پروژه ۱۰ هزار واحدی نهضت ملی مسکن پرند جان تازه گرفت
-
افتتاح ۴ کیلومتر از محور هراز تا پایان سال
-
حمایت نمایندگان زن مجلس از وزیر راه در مسیر تحقق برنامه هفتم توسعه
-
تسهیلات بانکی کم بهره به سرمایه گذاران حوزه حمل ونقل ریلی پرداخت می شود
-
آموزش علوم دریایی(سواد اقیانوسی) در مدرسه شاهد فیروزکوهی تهران
-
صادرات تخم مرغ بی کیفیت به عراق و افغانستان
-
معاون تامین سرمایه و اقتصاد حمل و نقل راه آهن منصوب شد
-
توسعه نیشکر و صنایع جانبی در صف عرضه اولیه فرابورس
-
لزوم راه اندازی سوپرمارکت مالی با محوریت بیمه
-
تحریم و FATF مانع از رشد سرمایهگذاری خارجی است
-
رتبه نخست مستند سازی به روابط عمومی راه آهن رسید
-
رویارویی میرزا کوچک خان با متجاوزان انگلیسی، ارتش سفید تزاری و خیانت دولت
-
سفر مدیران شرکت بورسی به امارات برای حضور در بلاک فرایدی دبی؟
-
مدیرعامل جدید شرکت توسعه و مدیریت بنادر و فرودگاه منطقه آزاد قشم منصوب شد
-
پرندگان آبگون در گالری کاف نمایش داده می شود
-
کتاب " چه، زندگی و جاودانگی یک چریک " اثر مهدی بیرانوند روژمان رونمایی شد
-
گزارش رسمی از کتاب داستان استقلال، نگاهی به تاریخ باشگاه تاج در صدا و سیما
-
ارتقای زیبایی بصری منطقه یک؛ رنگ آمیزی کافوها و جداول تا المان های شهری
-
انجمن مدیران روزنامه های غیردولتی خواستار لغو ابلاغیه عدم انتشار آگهیهای ثبتی در مطبوعات شد