به بهانه شماره دوهزارم اقتصادسرآمد؛

دریانگاری با کشتی کاغذی در اقیانوس قرمز!

مهدی ده دار
  اغلب شیفتگان ادبیات و آدم های کتابخوان، «ارنست همینگوی» نویسنده شهیرآمریکایی را حتما می شناسند؛ شاهکار ادبی و رمان جاودانه او، «پیرمرد و دریا» است. این نویسنده آشنا با مناطق دریایی و سبک زندگی ساحل نشینی، اثری را خلق کرده که سرشار از نکات بسیار آموزنده معرفت شناسی، اخلاقی و روا‌ن‌شناختی است و آموزه های آن  می‌تواند در امر واکاوی علل مهجوریت «دریا» در عرصه حکمرانی کشور ما و مغفول ماندن دریانگاری در حوزه فرهنگ و رسانه ایران زمین، برای مخاطبان راهنما و رهگشا باشد؛ در ابتدای نوشتار حاضر که به بهانه انتشار شماره دوهزارم روزنامه دریایی اقتصادسرآمد، به نگارش درآمده، نخست مباحثی کوتاه درباره حلقه مفقوده ای به نام «رسانه نگاری مستقل و تخصصی در امر مطالبه گری توسعه دریامحور»، می نویسیم و سپس در همین دایره گفتمانی، نقش ستودنی مدیر خلاق و دریادل روزنامه اقتصاد سرآمد یعنی جناب فیروز اسماعیلی نژاد و سردبیر اندیشمند این روزنامه، دکتر ایرج گلشنی، بازخوانی و روایتگری می کنیم. 
  
فرزند زاگرس؛ راوی زیست ساحل نشینان و دریاورزان!
روزنامه اقتصاد سرآمد که هم اکنون به رسانه ای مطالبه‌گر، تریبونی تاثیرگذار و شبکه ای جریان ساز از دریانگاران کشور در گفتمان سازی توسعه دریامحور تبدیل شده، هفت سال پیش و در یکی از روزهای پایانی سال ۱۳۹۶ هجری خورشیدی پا به عرصه مطبوعات ایران گذاشت؛ هر چند ماجرای صدور مجوز اولیه آن و انتشار هفتگی ش در گستره منطقه کوهستانی زاگرس به چندسال پیشتر از این تاریخ، برمی گردد؛ آنطور که فیروز اسماعیلی نژاد، صاحب امتیاز و مدیر مسئول روزنامه برایم بارها روایت کرده، مجوز اولیه نشریه پنجم خردادماه ۱۳۹۳ از سوی هیات نظارت بر مطبوعات صادر شد. ابتدای کار، این نشریه که نامش «کاسیت» بود، با هدف تولید محتوای فرهنگی و اجتماعی در گستره منطقه غرب کشور منتشر می‌شد که برگرفته از نام قوم کاسی هاست( کاسیان یا کاسی‌ها، مردمانی باستانی دارای ریشه زادگاهی زاگرس در محدوده لرستان امروزی و جغرافیای پیرامونی رودخانه سیمره کنونی بوده و در سده‌های ۱۲ تا ۱۶ پیش از میلاد بر سرزمین باستانی بابل و مناطق شرقی آن، فرمانروایی می‌کرده‌اند) نشریه کاسیت در همان بازه زمانی ۱۳۹۳ تا اواخر ۱۳۹۵خورشیدی، در ارزیابی های صورت گرفته توسط وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، موفق به کسب درجه مطبوعاتی رتبه ۲ شد. پس از مدتی با مجوز هیات نظارت بر مطبوعات، دوره انتشار آن به هفته نامه با گستره سراسری تغییر وضعیت داد. یکسال بعد اما ماجرا وارد فاز جدیدی شد؛ سال ۱۳۹۶ بود که در راستای فعالیت رسانه ای هدفمند، نقش آفرینی موثر و با جامعه هدف مشخص، مدیرمسئول زاگرس نشین که چند سالی با شور و حرارت، شیفته دریانگاری شده بود و مثل قهرمان رمان «پیرمرد و دریا» خودش را برای صید ماهی بزرگ در اقیانوس قرمز مطبوعات ایران آماده می‍‌کرد، ناگهان سکان کشتی کاغذی‌ش را به سمت «اقیانوس آبی» تغییر مسیر داد و عزمش را جزم کرد تا در عرصه رسانه‌نگاری مطبوعات اقتصادی، بدعت‌گذار یک جریان‌سازی جدید رسانه‌ای و خرق عادت در تولید محتوای تخصصی برای بخشی مهجور از اقتصاد ایران شود که تعداد خبرنگاران و نویسندگان تخصصی‌ش به زور از تعداد انگشتان دست فراتر می‌رفت؛ یک خطرپذیری بزرگ! 
این‌گونه شد که دوره انتشار این رسانه، از هفته نامه به روزنامه سراسری اما با رویکرد تخصصی و با محوریت اقتصاد دریاپایه تغییر یافت. این ماجرا در ماه های پایانی سال ۱۳۹۶ رقم خورد؛ به طوری که هیات نظارت بر مطبوعات با تغییر وضعیت این رسانه به نام اقتصاد سرآمد با دوره انتشار روزانه در زمینه اقتصادی اجتماعی موافقت کرد و بدین ترتیب، نخستین روزنامه دریایی ایران شکل گرفت.  بنا به اعلام سامانه جامع رسانه های ایران، هم اکنون( در زمان نگارش این متن به وقت شهریورماه ۱۴۰۳) مجوز ۳۴۷ روزنامه در ایران ثبت شده که تنها یک مورد از این روزنامه‌ها، رسانه ای اختصاصی برای گفتمان سازی توسعه دریامحور، دریا و دریانگاری محسوب می شود؛ نشریه‌ای که هفت سال است در کنار مجلات تخصصی حوزه حمل و نقل و همچنین پایگاه های خبری، «سرآمد» رسانه‌های جریان ساز «اقتصاد» با پسوند «دریاپایه» شده است؛ اولین و تنها روزنامه دریایی ایران امروز با پشتوانه انتشار ۲۰۰۰ شماره توانسته است که امواج سهمگین حوادث را بشکافد برای روزنه گشایی در شرایط طوفانی ناشی از بحران های اقتصاد رسانه در نشریات چاپی و چالش سخت‌تر یعنی تولید محتوای تخصصی دریایی. ۲۰۰۰روز کوشش‌های بی پایان برای رسیدن به یک جزیره امن، لنگر انداختن در ساحل آرامش با خیزشی فرهنگ‌سازانه به صورت آهسته و پیوسته و بدون یک روز توقف!

بازخوانی یک روایت دریایی با چاشنی صنایع ادبی 
با این مقدمه کوتاه برمی گردیم به داستان مشهور «پیرمرد و دریا»؛ روایتی دراماتیک و پرماجرا که می‌تواند کوشش‌گری و دغدغه‌مندی هفت سال کار و زندگی فیروز اسماعیلی نژاد و همکاران خستگی ناپذیرش را در روزنامه اقتصاد سرآمد، تا حدودی با زبان تمثیل رمزگشایی نموده و با چاشنی سحرانگیز صنایع ادبی و قصه پردازی از دنیای خیال انگیز ادبیات گریزی داشته باشیم به دنیای پرابهام توسعه دریاپایه. قهرمان رمان مورد بحث ما، ماهیگیری کهنسال است که به همراه شاگرد نوجوان خود بارها برای صید ماهی به دل دریا می‌زنند اما هر بار پس از سعی و تقلای فراون طعم تلخ ناکامی را چشیده و بدون آن‌که صیدی کنند با دستانی خالی باز می‌گردند. وقتی تعداد این ناکامی‌ها از حد می‌گذرد، پدر و مادر آن نوجوان نیز فرزند خود را از همراهی پیرمرد باز می‌دارند و پیرمرد تنها می‌ماند. او بدون آنکه از سرزنش دیگران مایوس شود، تصمیم می‌گیرد تنها راهی دریا شده و میل به زندگی و شجاعت ایستادگی خود را آزمایش کند. این اتفاق رخ می‌دهد و پیرمرد سوار بر قایقی نه چندان مستحکم و با صلابت، دل به امواج خروشان می‌سپارد تا از میان حوادث سهمگین دریا و روزگار، گمشده خود را بیابد. دریاپیمایی آن‌هم بدون هیچ‌ یار ویاوری، باعث می‌شود تا مرد ماهی‌گیر با تمرکز و توجه ویژه به هیبت کائنات، به عظمت دریا بنگرد و همین سکوت و توجه و تمرکز، صدای موسیقی دریا را که تا کنون به سبب هیاهوی کاذب از شنیدنش محروم بوده، به گوش پیرمرد برساند.
به این ترتیب پیرمرد تنها و در میان موج‌های دریا، آواز دلنشین خلقت را می‌ شنود. اما برای دست‌یابی به کامیابی بزرگ، او پیش از این، موفق شده بود که صدای ضربان قلب و وجدان خودش را نیز بشنود. در بخش‌های بسیاری از رمان، پیرمرد مدام درگیر گفتگو با خویشتن است. او مدام با خود سخن می‌گوید، بر افکار ناامیدانه خود می‌تازد و قابلیت‌های عظیم انسانی خود را به رخ می‌کشد، سرانجام از پس هیولای ذهن خود برمی‌آید و بر ضعف و ناامیدی غلبه می‌کند‌، ناگهان توری که به دریا افکنده به رقص در می‌آید، رقصی که پاداش ایستادگی و پایداری و زحمت پیرمرد است. ماهی بزرگی به تور او افتاده که حتی بزرگ‌تر از قایق کوچک پیرمرد جلوه می‌کند و او را به نبرد تازه‌‌ای دعوت می‌کند تا باور کند که راه‌های نجات هرگز بسته نیست و اگر همه چیز را از آدمی بگیرند در حالی‌که او امیدش را از دست ندهد، راهی پنهان گشوده خواهد شد. ماهی گرفتار شده درون تور، آنقدر بزرگ و چالاک است که پیرمرد پس از نبردی طولانی، با فائق آمدن بر بیم و اندوهی بزرگ که از صید ماهی در دل دارد، بالاخره از نفس می‌افتد و چون نمی‌تواند ماهی را به داخل قایق آورد، به کمک دست‌های زخمی و طنابی محکم با تکیه بر روح نیرومند و با صلابت خویش، ماهی را به قایق می‌بندد تا پس از طی مسافتی طولانی به ساحل برسد.
پیرمرد پس از غلبه نمودن بر رنج فراوان و زحمت بسیار، ماهی بزرگ را با طنابی محکم به قایق می‌بندد تا شب سخت و هول انگیز به پایان رسیده و پیروزمندانه از پیکار زندگی بدر آید و به ساحل برسد؛ اما پس از غلبه بر افکار منفی درونی که منجر به یک کسب موفقیت بزرگ برای پیرمرد می‌شود، این بار غلبه بر زیاده خواهان و عدالت ستیزان بیرونی می‌رسد تا توانمندی ماهی‌گیر بزرگ را به چالش کشند. کوسه‌های گرسنه به محض استشمام بوی خون و کباب سرکشانه به سمت قایق حرکت می‌کنند تا دست‌رنج پیرمرد بزرگ را بدون زحمت صید و شکار بربایند و از سهم دیگران برای خود عیش و بساط به راه اندازند. درست مانند جاه‌طلبان زیاده‌خواه سرزمین ما، که همیشه چشم به تصاحب داشته های دیگران به ویژه رقبای خود می‌دوزند؛ کوسه‌های جهان آدمیان، گاهی با سوءاستفاده از قدرت سیاسی، گاهی با زراندوزی و پرخواهی اقتصادی، گاهی با احتکار و گران‌فروشی و گاهی با اختلاس و دزدی اموال مردم، از راه می‌رسند تا به قیمت فقر و فلاکت دیگران جیب‌شان را پر و شکم‌شان را سیر کنند. 
 پیرمرد هراسی از این کوسه‌ها به دل راه نمی‌دهد و باور دارد که برای رسیدن به عرصه های بلند موفقیت باید جنگید و از حق خود به روش‌های مناسب دفاع کرد. او با پردلی و صلابت به کوسه‌ها حمله ور می شود و برخی از آنها را از پای در می‌آورد اما دست آخر سهم بیشتری از گوشت ماهی را کوسه‌ها میدرند و غارت می‌کنند و استخوانی از ماهی، برای پیرمرد باقی می‌گذارند. پیرمرد با ماهی صید شده سخن می‌گوید و از این طریق خود را نیز دلداری می‌دهد. اگر کوسه‌های  غارتگر، ماهی بزرگ را تکه تکه کردند اما در برابر روح بزرگ پیرمرد شکست خوردند و اگر داشته‌های او را به غارت بردند در برابر شخصیت با عظمت پیرمرد به زانو در آمدند. در پایان داستان، گرچه پیرمرد با اسکلتی از ماهی به ساحل باز می‌گردد ولی همه آنهایی که او را سرزنش و با قضاوت‌های غلط مورد اذیت و آزار قرار داده بودند، از رفتار خود شرمسار می‌شوند و بر اصالت و والایی روح صیاد کهنسال اعتراف می‌کنند.

دریانگاری؛ شب تاریک و بیم موج و گردابی
 چنین حائل!
بازنمایی حکایت پیرمرد و دریا و ترجمان مفاهیم آن در هندسه پرچالش روزنامه نگاری، شباهت های بسیاری با فراز و فرودهای زیست حرفه ای مدیر و بنیانگذارروزنامه اقتصاد سرآمد دارد؛ حتی فراتر از آن، می تواند ترسیم گر تصویری از وضعیت امروزین رسانه نگاری مستقل و تخصصی در ایران باشد؛ اسماعیلی نژاد در مقام یک مدیر و گرداننده روزنامه تخصصی با پشتوانه های سست و لرزان اقتصاد رسانه، آن‌هم در شرایط پرخطری که به قول حافظ شیرازی؛ «شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین حائل» است، توانسته است نقش‌آفرینی موثری داشته باشد؛ او از یکسو، باید بر ناامیدی های هر روزه اش برای کاری فرهنگی با کمترین پشتوانه ارگان های متولی توسعه دریامحور و حمایت های دولتی، غلبه نموده و از سوی دیگر از چنگال کوسه‌هایی که درون «اقیانوس قرمز» فرهنگ و رسانه، برای شکار رانت های دولتی و زدوبندهای سوداگرانه جولان می دهند، خود و رسانه اش را نجات دهد.    

گریز از اقیانوس قرمز مطبوعات با اسم رمز دریانگاری!
هر چند «رقابت» در دنیای امروز امری پذیرفته شده است و از جمله مفاهیم تحول‌آفرینی محسوب می‌شود که بسیاری از مدیران و رهبران را به خود مشغول کرده است اما روایت های عبرت آموزی از بیم و امید و شکست و موفقیت را در بطن خود، نهفته دارد؛ کنشگران این عرصه پرآشوب، تنها راه پیروزی و موفقیت خود را در پیشی گرفتن از رقبا و گرفتن سهم بیشتر از بازار تقاضای موجود می‌دانند. این در حالی است که با در نظر گرفتن شتاب ذاتی دنیای امروز و تغییر مداوم متغیرهای محیطی، بسیاری از داده های تحلیلی را دیگر نمی‌‌توان منجمد کرد و بر اساس آن ها دست به برنامه ریزی‌های بلند مدت برای آینده زد. به همین دلیل طی چند سال اخیر جنبشی در حوزه نوآوری و خلاقیت در استراتژی کسب و کارها به راه افتاده است که یکی از مهمترین نتایج آن را می‌توان «استراتژی اقیانوس آبی» نام برد. نامگذاری استراتژی اقیانوس آبی بر اساس تشبیهی دو وجهی صورت گرفته است که فضای کسب و کار را به دو اقیانوس آبی و قرمز تقسیم می کند. شناخت این دو فضا و تفکر مسلط بر هر یک، به کسب و کارها و مدیران و گردانندگان آن ها کمک می‌کند خود را محصور در فضای تارعنکبوتی رقابت‌های سخت و بعضاً مرگباری که در این زیست بوم پدید می‌آیند، نبینند. آینده اقتصادهای جهانی لزوماً محکوم به دوراهی «رقابت یا فنا» نیست. خلق بازاری تازه با بهره‌گیری از نوآوری ارزش‌آفرین و رشد مطمئن درون بازارهای جدید ناشی از غیبت رقبا نیز گزینه دیگری است که پیش روی بنگاه ها و حتی مدیران مطبوعات قرار دارد.
در هندسه ذهنی، تمام حوزه‌های کاری و خدماتی جهان را می‌توان به دو نوع اقیانوس تشبیه کرد: یکی اقیانوس آبی، و دومی اقیانوس قرمز. اقیانوس‌های قرمز معرف تمامی کسب و کارها و بازارهای شناخته شده‌ای هستند که امروزه در جهان وجود دارند. محدودیت‌‌ها و حد و مرزهای بنگاه ها در این فضا، تعریف شده و مورد پذیرش قرار گرفته‌اند و قواعد بازی رقابت در آن‌ها مشخص است. اقیانوس‌‌های قرمز به واسطه آن‌که بازیگران متعددی را در خود جای داده اند و در نتیجه رقابت شدیدی بر فضایشان حاکم است، احتمال سودآوری و رشد کمی دارند. نام اقیانوس قرمز به واسطه رقابت سخت و کشنده میان سازمان ها و محیط خون آلود ناشی از این رقابت سرسختانه انتخاب شده است.
از سوی دیگر اقیانوس‌های آبی، تمامی کسب و کارها و حوزه هایی را زیرچتر خود قرار می‌دهد که در حال حاضر وجود ندارند یا رقابت کمتری در آن وجود دارد. از اقیانوس‌آبی تاکنون هیچ بهره‌‌برداری صورت نگرفته است و هیچ رقیبی در آن‌ها وجود ندارد، بنابراین پتانسیل بالایی برای رشد و سودآوری در آن‌ها وجود دارد. خالق این اقیانوس، خود می‌تواند قوانین بازی و حد و مرز های صنعت را مشخص نماید؛ تجربه ای که شاید بنیانگذار و مدیر اقتصاد سرآمد بیشتر و بهتر بتواند برایمان روایت کند که چگونه با شکل دهی به یک انقلاب دریانگاری در مطبوعات ایران، می توان در اقیانوس آبی عرصه فرهنگ و رسانه، از چنگ کوسه های پرشمار اقیانوس قرمز رهایی یافت، بدون آنکه به سرنوشت ماهی بزرگ صیاد کهنسال داستان پیرمرد و دریا دچار شد؛ تنها و رنجور از آوار زخم زبان ملامت گران با دردهای ناشی از به دست گرفتن یک استخوان ماهی برای شاهد ماجرا!

رسانه ای برای جمعیت میلیونی دریاگریز یا اقلیت ساحل نشین؟
در مطلع این نوشتار، داستانی تمثیلی را از گنجینه ادبیات جهان برای روشن کردن ذهن مخاطبان وام گرفتیم، در پایان نیز قصه ای حکمت آموز را از یک اثر ادبی ماندگار و شاهکار ادبیات ایران، شاهد مثال می آوریم که پایان قلم‌فرسایی، هم نتیجه اخلاقی بگیریم و هم این جستار، اندکی حکمت آموزتر باشد؛ داستان پرمغز «غلام دریاندیده» که برگرفته از حکایت هفتم باب اول گلستان است: سعدی در این حکایت برایمان چنین روایت‌گری می‌کند که پادشاهی قصد سفر با کشتی می‌کند. غلامی از دیار عجم، همراه پادشاه بود که برای اولین بار با کشتی سفر می‌کرد و تا به حال دریا را ندیده بود. غلام از ترس به گریه و زاری می‌افتد. اطرافیان هرچه تلاش می‌کنند با مهربانی و محبت، غلام را آرام کنند فایده ای نداشت. از گریه و ناله غلام، سفر برای پادشاه ناخوشایند می‌شود. اما کاری از دست کسی برنمی‌آمد. تا اینکه فرد دانایی به پادشاه می‌گوید اگر اجازه دهید من راهی بلدم که می‌توانم او را آرام کنم. پادشاه موافقت می‌کند.مرد دانا دستور می‌دهد غلام را به دریا بیندازند. وقتی غلام مدتی در دریا دست و پا می‌زند او را از دریا بالا می‌کشند. غلام که پا به کشتی می‌گذارد به گوشه‌ای می‌رود و ساکت و آرام می‌نشیند. پادشاه از این اتفاق تعجب می‌کند و دلیل این آرامش غلام را جویا می‌شود. فرد دانا پاسخ می‌دهد: این غلام وقتی حس غرق شدن در دریا را تجربه کرد ارزش سلامتی داخل کشتی را متوجه شد. درست مثل کسی که مزه تلخ بحران و گرفتاری را نبیند، قدر عافیت و داشته های خود را نمی‌داند.

مطالبه گری برای بیم زدایی از دریاندیده ها!
تقریبا ۹۰درصد از جامعه ۹۰ میلیون نفری ساکنان امروزی سرزمین ایران خشکی نشین هستند و بیگانه با دریا؛ بسان همین غلام دریاندیده در حکایت گلستان سعدی که نسبتی معنادار با توسعه دریامحور ندارند؛ شوربختانه به دلیل بی‌توجهی متولیان امر به امر مهم فرهنگ‌سازی، آن‌قدر مسأله دریاگریزی و بیگانگی مردم با دریا در کشور ما نهادینه شده که هم شهروندان، هم حکومت و هم جامعه نخبگانی از ترس جدی شدن فروپاشی اقتصادی کشور، «توفیق اجباری» یافته‌اند تا شاید اندکی در مطالبه‌گری و پرداختن دیرهنگام به راه حلی تحول‌آفرین همچون اقتصاددریاپایه همراه و همداستان شوند؛ با این وضعیت مهجوریت دریانگاری در عرصه افکار عمومی، تا زمان استقرار یک نظام حکمرانی دریامحور در ایران، دو راه بیشتر پیش رو نداریم، یا باید عافیت طلبانه دست به دعا شویم یا برای شکل گیری یک جریان بیداری ملی در سطح مردم و حاکمیت، کفش آهنین بپوشیم.
 پژوهشگر پیشرفت دریاپایه 
دریانگاری با کشتی کاغذی  در اقیانوس قرمز!
ارسال دیدگاه
اخبار روز
ضمیمه