آخرین روایت ۵۳۷ روز خبررسانی در پاندمی قرن؛

در انتظار روزی که تیتر بزنیم «کرونا تمام شد»

گروه جامعه - زهرا روزبروزی- ۱۸ ماه است که کرونا آمده؛ منحوسی که از بازاری در چین سربرآورد و هنوز هم نفهمیدیم دست ساز است، فرار آزمایشگاهی است یا هر چیز دیگر؛ هرچه که هست وحشی است و خانمان برانداز؛ هر روز جان می گیرد و هر روز بر ظلمتش افزوده می شود. دنیا چیز زیادی از او نمی دانست و هنوز هم نادانسته هایش بیشتر از دانسته هاست.
دو زمستان و دو بهار و دو تابستان و یک پاییز است که کرونا می تازد؛ کادر درمان در میدان مین می جنگد و زخمی و کشته می دهد و اما خبرنگارانی که به دل بحران زده و در راه رسالت خود از جان مایه گذاشتند...
به مناسبت روز خبرنگار پای صحبت ها و تجربیات خبرنگاران سلامت از رسانه های مختلف نشستیم که در پی می خوانید:
افشین شاعری - خبرگزاری ایرنا
خبرنگاری از جمله مشاغل سخت و زیان آور است که به علت مواجهه مداوم با استرس و فشارهای روحی و روانی، خیلی زود شاغلان این حرفه را دچار آسیب های شغلی می کند.
حدود یکسال و نیم از همه گیری کرونا می گذرد. در این مدت خبرنگاران به عنوان چشم و گوش جامعه از روز اول در جریان مسائل مربوط به این اپیدمی قرار می گرفتند و اخبار آن را دنبال می کردند و شاید از بسیاری اخبار زودتر از بقیه آگاه می شدند، به همین علت سختی های این حرفه در این مدت، سخت تر از همیشه بود زیرا هم استرس و نگرانی از بیماری بود و هم اخبار منفی و البته مشکلات مدیریت اپیدمی که بیش از پیش خبرنگاران را آزار می داد.
گر چه برگزاری نشست های خبری آنلاین تا حدی از حضور فیزیکی خبرنگاران در همایش ها و نشست های خبری و خطر ابتلای آنان کم کرد؛ اما کار خبرنگاران حتی یک روز هم تعطیل نشد و خبرنگاران نیز مانند کادر درمان در تمام یکسال و نیم گذشته بی وقفه سر کار بودند و اگر تلاش آنها برای اطلاع رسانی دقیق به مردم درباره خطرات ویروس کرونا و راه های پیشگیری از آن نبود چه بسا میزان کشته و قربانیان این همه گیری به مراتب بیش از میزان فعلی بود.
مواجهه مداوم و هر روزه با اخبار منفی، آمار مرگ و میر، روند افزایش مبتلایان، موج های سینوسی ابتلا و مرگ و میر، وضعیت نامناسب بیمارستانها، مرگ افراد مختلف از جمله پزشکان و پرستاران، بی توجهی به اصول بهداشتی در جامعه و عادی انگاری در مقابل این بیماری خطرناک، ترویج شایعات و خرافات و سودجویی برخی افراد از گرفتاری مردم نیز از جمله مسائلی است که در ۱۸ ماه گذشته روح و روان خبرنگاران را آزار می داد.
محمد رضازاده - خبرگزاری فارس
خبرنگار سلامت که باشی می‌شوی گوش شنوای بیمارانی که یک روز به دلیل مشکلات مالی توانایی تامین داروهایشان را ندارند و روز دیگر که پول تامین دارو را با هزار مکافات تامین می‌کنند دارویشان در داروخانه موجود نیست.
خبرنگار سلامت که باشی دغدغه‌ات جان مردم است؛ جان مردم به جان خودت گره می‌خورد؛ وقتی می‌شنوی فلان بیمار را به دلیل مشکلات مالی در بیمارستان راه نداده‌اند خودت را به هر دری میزنی تا راهی برای درمان و مداوایش پیدا کنی.
دغدغه‌های خبرنگاران سلامت تا دو سال پیش به موضوعات کلان حوزه سلامت مثل بیمه‌ها، نسخه نویسی الکترونیک، پزشک خانواده، تولید دارو و ... ختم می‌شد اما یک شبه همه زندگیمان عوض شد! چشم به هم زدیم خودمان را وسط بیمارستانی دیدیم که شده بود میدان جنگ؛ صف‌های طولانی از بیمارانی که کرونا شده بلای جانشان؛ خودشان را به هر دری می‌زنند تا از شر این ویروس منحوس رها شوند.ما خبرنگاران سلامت بودیم که حتی جلوتر از مسوولان دو سال آزگار خودمان را به آب و آتش زدیم، فریاد زدیم راهکار پیشنهاد دادیم، به مردم و مسوولان هشدار دادیم، آنقدر از کرونا و زندگی در شرایط بحران نوشتیم که قلممان همرنگ کرونا شد. شب‌های زیادی پا به پای کادر درمان و مسوولان تا صبح بیدار ماندیم، درد دل مسوولان را شنیدیم، از دغدغه‌ها و سختی‌های کادر درمان نوشتیم، گلایه‌های بیماران را قلم زدیم تا شاید بتوانیم دردی از دردهای مردم این سرزمین را تسکین دهیم.
درک این موضوع که دو سال شبانه‌روز از کرونا بخوانی، از کرونا بنویسی و از کرونا بشنوی را فقط خبرنگاران سلامت می‌فهمند و بس! اینکه دو سال حال و احوال لحظه‌هایت به اخبار تلخ و شیرین کرونا وصل شود، وقتی بشنوی آمار فوت هموطنانت به سمت تک رقمی شدن پیش می‌رود کمی به پایان این بحران دلگرم شوی و وقتی خبر هولناک جان باختن ۴۰۰ پاره تنت را بشنوی شب با اشک و غصه سرت را بر بالین بگذاری.
مژگان زینلی‌پور - خبرگزاری ایسنا
داستان پاندمی مرگ که به گوشه گوشه جهان سرک کشید و آدم‌هایی را در خود سوزاند، یک روز هم از یک جایی از ایران شروع شد. ۳۰ بهمن ۱۳۹۸. روز آغاز آشوب و معلوم نیست چه روزی و چه ساعتی آن معجزه‌ای که همه در انتظارش هستیم، اتفاق بیفتد. معلوم نیست آیا آن روز را خواهیم دید، آیا خاطرات دوران قبل از کرونا را دوباره زندگی خواهیم کرد، آیا دوباره بلند خواهیم شد؟...
۵۳۷ روز می‌گذرد از آغاز آشوب، آشوبی که زمین‌گیرمان کرد و سال‌ها طول می‌کشد تا دوباره بتوانیم دست روی زانوهایمان گذاشته و کمر راست کنیم. سال‌ها طول می‌کشد که سوز این داغ‌ها، اندکی فرو نشیند. داغ کسانیکه در بُهت رفتند و مردمانی که در ناباوری به سوگ نشستند.
با خودمان می‌گفتیم آخر مگر می‌شود در قرن ۲۱، با اینهمه پیشرفت‌های شگرف علم و دانش ویروسی در برابر انسان به جنگ برخیزد و زمین‌گیرمان کند. باورش سخت بود، اما حقیقت داشت. حقیقتی تلخ که به صورت ما خبرنگاران هم سیلی زد، با خبرهای ناگوارش، با قربانیانش، با خانواده‌هایی که عزادار کرد.
روزهای اولی که کرونا مهمان شوم کشورمان شد، فکرش را هم نمی‌کردیم، قرار باشد روزها و ماه‌ها و سال‌ها را با نامش بگذرانیم، تیتر خبرهایمان بوی گس مرگ بگیرد، روایت‌گر عاشقانه‌هایی باشیم اما در بیمارستان‌ها، نزد پزشکان و پرستارانی که دیگر جان ندارند، آن هم با پایانی سرد و تلخ که گاهی قلم از دستمان می انداخت تا در سوگ این دردها شاید اشک‌هایمان چاره شود.
حالا هر روز ما خبرنگاران، به خصوص خبرنگاران حوزه سلامت، مساوی شده با مخابره خبرهایی تلخ از نبودن ظرفیت بستری، پر بودن تخت‌های بیمارستانی و آی‌سی‌یوها، خستگی کادر بهداشت و درمان و خبر مرگ و مرگ و مرگ... مرگ‌هایی که گویا نمی‌خواهند تمام شوند، اما باز هم بر عهدمان می‌ایستیم، باز هم بی هیچ چشمداشتی و تنها برای سلامت مردمان‌مان.
همه ما خبرنگاران سلامت، ۵۳۷ روز است که تنها یک آرزو داریم. عکس بگیریم، بنویسیم و مخابره کنیم: "کرونا تمام شد" و 
زهرا روزبروزی - خبرگزاری ایسنا
۱۸ ماه است که دنیا وسط اتفاق است؛ مدام می گویند امروز سخت است و فردا بدتر خواهد شد؛ آدمها هم دیگر بریده اند و من نیز خسته از اینگونه دوام آوردن.
اولین دغدغه مان شده شماره ۱۹؛ ظلمتی که روز به روز رکوردهایش را جابجا می کند و بر تاریکی اش افزوده می شود؛ ۱۸ ماه است که شب مانده و خبری از صبح نیست؛ سخت ترین روزها را تجربه می کنیم، جان آدمها به عدد تقلیل یافته و اینگونه است که هر روز می شکنیم؛ گریه می کنیم و می میریم از هراس مُردن.کرونا بحرانی بود چند وجهی؛ از سلامت و سیاست گرفته تا اقتصاد و فرهنگ و ورزش؛ و البته بحرانی نوبَر نیز برای اهالی رسانه؛ خبرنگاران سلامت بیشتر از ۱۸ ماه است که وسط بحرانند؛ قلم می زنند و خبر می دهند و هشدار.
۱۸ ماه است که ساعت ۱۴ شده زمان خبر مرگ و خبرنگار سلامت خسته از خبر مرگ زدن، این بیمارستان وآن بیمارستان درد مردم را دیدن و نوشتن، این بازار و آن مرکز خرید گزارش "پروتکل" گرفتن و کتک خوردن و حرف شنیدن؛ خواب مان هم شده سوژه؛ خواب تیتر و لید و زنگ زدن و پشت خط ماندن و جواب گرفتن یا نگرفتن.
کسی می داند که چهره آرام و دل ناآرام یعنی چه؟ این است حال و احوال خبرنگاران سلامت در روزگار کرونا؛ روزهایی که مرگهای ۴۰۰ تایی و ۵۰۰تایی را با اشک و آه مخابره کردیم؛ روزهایی که تحریم بود و دارو کم بود و ماسک نبود...
کاش کسی می دانست که چه روزهایی را گذراندیم و می گذرانیم؛ کاش کسی می دانست که شماره آن پزشک و پرستار و دوست و آشنا را یکی یکی از گوشی پاک کردن، یعنی چه؟ کاش کسی می دانست در اضطراب بودن و برای کاهش اضطراب نوشتن، یعنی چه؟ کاش کسی می دانست "استرس" و مخابره هر روز "درد" چقدر خسته می کند آدم را؛ کاشی کسی می فهمید در تب بیماری سوختن و در سیاهه شب پای خبر نشستن یعنی چه؟ در روزگار کرونا هم خبرنگار سلامت دیده نشد؛ کاشی کسی می فهمید حال ما را.
در انتظار روزی که تیتر بزنیم «کرونا تمام شد»
ارسال دیدگاه
اخبار روز
ضمیمه