احیای نهضت؛ لازمهی بازگشت به مسیر عدالت
ادامه از صفحه اول
به هویت دیگری برای تعیین کلانایده، دستورگذاری آن و نظارت بر حرکت «نظام» در مسیر تحقق آن نیازمندیم. هویتی که با وامگرفتن از تعابیر متفکرین انقلاب، میتوان آن را «نهضت» نامید. حرکت آرمانگرایانه و پر خروشی که علیه وضع موجود، انقلاب کرده و حالا و بعد از تغییر نظام سیاسی، از دل آن «نظام» جدیدی شکل گرفته که قهراً خود آن تبدیل به وضعموجود، محافظهکار و مسئول روزمرگیهای اداره امورعمومی میشود. برای تبدیل آرمانهای نهضت به روحکلی و رکن جهتسازِ «نظام» جدید، شرط اول حفظ و پایدار ماندن جریان نهضت، پس از انقلاب است. نهضتی که میتوان در انقلاب اسلامی آن را شامل سه سطح تعریف کرد. سطح اول، نخبگان و دغدغهمندان اجتماعی، از دانشجو گرفته تا مُبلغ دینی که برخواسته از تودههای مردم بوده و میتوان آن را «نهضت مدنی» نامگذاری کرد. سطح دوم که آنرا «نهضت نهادی» مینامم، نهادهای انقلابیِ تأسیس شده پس از انقلاباند که رسالتشان چیزی فراتر از روزمرگیها تعریف شده بود. از سپاهی که قرار بود در سیاست دخالت نکرده و پاسدار ارزشها و آرمانها باشد تا صداوسیمایی که بنا بود دانشگاه باشد و صدا و تریبون مردم. سطح سوم، رهبر نهضتیست که با همراهی مردم انقلاب کرده و حالا قرار است علاوه بر «رهبری نهضت»، بار «رهبری نظام» را هم بر دوش بکشد. با این تعریف و تفکیک، برای نشستن نام «عدالت اجتماعی» بر تابلوی کلانایدهی نظام سیاسی ایرانِ پس از انقلاب، به دو شرط نیازمند بودیم که فقدان آنها، یا به تعبیر بهتر، کشتهشدن تدریجی آنها در طول دهههای گذشته، باعث شده که عدالت در اغما فرو رفته و امروز اثری از روح آن در جسم نحیف نظام دیده نشود. اولاً نهضت که در هر سه لایه، برای دستورگذاری عدالت اجتماعی برای نظام و نظارت بر حسن تحقق آن، امری حیاتی بود، به مرور کمرنگ و کمرمقتر شد. نخبگان و فعالین اجتماعی هویت بیرونی، ناظر، مستقل، عدالتخواه و منتقد خیرخواهِ خود را از دست داده و یا به بخشی از «نظام» و توجیهکننده وضع موجود تبدیل شده، یا به موجودیتی منزوی و یا برانداز. جایگاه نهادهای نهضتی نظیر صداوسیما، از موضع ناظر و هشداردهنده و تریبون نهضت، به روابطعمومی نظام تقلیل یافته و هویتی مانند سپاه از یکسو به مالسازی آلوده و از سویی دیگر، درگیر لیست بستن و ورود به انتخاباتها و پا کردن در کفش «نظام» بوده است. رهبری نیز بنا به اقتضائات اداره یا عدم پشتیبانی نهضت در سطوح قبلی یا با هر دلیل و تحلیل دیگری، به مرور درطول این سالها هرچه پیش آمدهایم، بیش از آنکه رهبر نهضتِ منتقد و ناظر بیرونی نظام باشد، متولی هماهنگی قوا، از هم نپاشیدن دولتها، تدبیرکنندهی سیاست خارجی و سیاستگذاریهای جزئی اقتصادی و بطور کلی «رهبر نظام» بوده است. با کمرمق شدن هویت نهضت، پای اول تحقق عدالت اجتماعی، لنگ شده و با عدم تحقق این شرط اول، برای نظامِ بدون ناظر و دیدبان، بستری فراهم شد که پایش به میدان تبعیضها و نابرابریها باز شود. ثانیاً ذیل «نظام» و برای «تدوین» و «اجرا»ی بایدهای تحقق عدالت اجتماعی، میبایست در دو ساحتِ «ساختار» و «کارگزار» طراحی یا عزمهایی با محوریت عدالت صورت میپذیرفت. از طراحی ساختار انتخابات، پارلمانی یا ریاستی بودن نظام و کارکرد شوراینگهبان گرفته تا تعریف وضع مطلوب برای نظامهای آموزشی، سلامت، بانکی، مالیاتی و... ذیل کلانایده، اگر «عدالت اجتماعی» میبود، توسط کارگزاران و جریانهای سیاسی مختلف حاکم بر ادوار دولتها و مجلسها، اگر به کلانایده معتقد میبودند، باید در ساحت نظر و عمل اتفاقاتی رقم میخورد. دومین شرط محقق نشدهی کلانایده اینجا خودش را نشان میدهد. ما اکنون و در طول حدود سه دهه از مهمترین سالهای طرحریزی ساختمان «نظام»، جریان سیاسی یا کارگزار صاحب قدرتِ «چپ» یا دارای دغدغههای عدالتخواهانه و برنامههای مبتنی بر رفع نابرابری و توزیع عادلانهها فرصتها و ثروتها نداشتهایم. بعد از دههی ۶۰ که آن هم بخاطر شرایط و اقتضائات ویژه سالهای ابتدایی پس از انقلاب و جنگ تحمیلی خیلی نمیتوان جریانشناسی اندیشهای دقیقی از آن داشت، از ابتدای دهه ۷۰ تاکنون شاهد دست بدست شدن قدرت میان «راستهای موسوم به اصولگرا» و «راستهای موسوم به اصلاح طلب» بودهایم.
بطور خلاصه؛ کشتهشدن «نهضت» در سطوح مختلفش و راستگرا شدن «نظام» در جریانهای سیاسیاش، مهمترین آسیبشناسی نگارنده از عدم توفیق نظام جمهوری اسلامی در حوزه عدالت اجتماعی و فاصلهی ژرف وضعموجود آن با آرمانهای تصویرشده است. در همین راستا، «احیای نهضت» و «شکل و قدرت گرفتن یک جریان سیاسی عدالتمحور» و در نتیجهی این دو، تحقق «حکمرانی مشارکتی عدالتمحور» در دههی پیش رو، الزام اجتنابناپذیر بازگشت به مسیر تحقق عدالت است.
به هویت دیگری برای تعیین کلانایده، دستورگذاری آن و نظارت بر حرکت «نظام» در مسیر تحقق آن نیازمندیم. هویتی که با وامگرفتن از تعابیر متفکرین انقلاب، میتوان آن را «نهضت» نامید. حرکت آرمانگرایانه و پر خروشی که علیه وضع موجود، انقلاب کرده و حالا و بعد از تغییر نظام سیاسی، از دل آن «نظام» جدیدی شکل گرفته که قهراً خود آن تبدیل به وضعموجود، محافظهکار و مسئول روزمرگیهای اداره امورعمومی میشود. برای تبدیل آرمانهای نهضت به روحکلی و رکن جهتسازِ «نظام» جدید، شرط اول حفظ و پایدار ماندن جریان نهضت، پس از انقلاب است. نهضتی که میتوان در انقلاب اسلامی آن را شامل سه سطح تعریف کرد. سطح اول، نخبگان و دغدغهمندان اجتماعی، از دانشجو گرفته تا مُبلغ دینی که برخواسته از تودههای مردم بوده و میتوان آن را «نهضت مدنی» نامگذاری کرد. سطح دوم که آنرا «نهضت نهادی» مینامم، نهادهای انقلابیِ تأسیس شده پس از انقلاباند که رسالتشان چیزی فراتر از روزمرگیها تعریف شده بود. از سپاهی که قرار بود در سیاست دخالت نکرده و پاسدار ارزشها و آرمانها باشد تا صداوسیمایی که بنا بود دانشگاه باشد و صدا و تریبون مردم. سطح سوم، رهبر نهضتیست که با همراهی مردم انقلاب کرده و حالا قرار است علاوه بر «رهبری نهضت»، بار «رهبری نظام» را هم بر دوش بکشد. با این تعریف و تفکیک، برای نشستن نام «عدالت اجتماعی» بر تابلوی کلانایدهی نظام سیاسی ایرانِ پس از انقلاب، به دو شرط نیازمند بودیم که فقدان آنها، یا به تعبیر بهتر، کشتهشدن تدریجی آنها در طول دهههای گذشته، باعث شده که عدالت در اغما فرو رفته و امروز اثری از روح آن در جسم نحیف نظام دیده نشود. اولاً نهضت که در هر سه لایه، برای دستورگذاری عدالت اجتماعی برای نظام و نظارت بر حسن تحقق آن، امری حیاتی بود، به مرور کمرنگ و کمرمقتر شد. نخبگان و فعالین اجتماعی هویت بیرونی، ناظر، مستقل، عدالتخواه و منتقد خیرخواهِ خود را از دست داده و یا به بخشی از «نظام» و توجیهکننده وضع موجود تبدیل شده، یا به موجودیتی منزوی و یا برانداز. جایگاه نهادهای نهضتی نظیر صداوسیما، از موضع ناظر و هشداردهنده و تریبون نهضت، به روابطعمومی نظام تقلیل یافته و هویتی مانند سپاه از یکسو به مالسازی آلوده و از سویی دیگر، درگیر لیست بستن و ورود به انتخاباتها و پا کردن در کفش «نظام» بوده است. رهبری نیز بنا به اقتضائات اداره یا عدم پشتیبانی نهضت در سطوح قبلی یا با هر دلیل و تحلیل دیگری، به مرور درطول این سالها هرچه پیش آمدهایم، بیش از آنکه رهبر نهضتِ منتقد و ناظر بیرونی نظام باشد، متولی هماهنگی قوا، از هم نپاشیدن دولتها، تدبیرکنندهی سیاست خارجی و سیاستگذاریهای جزئی اقتصادی و بطور کلی «رهبر نظام» بوده است. با کمرمق شدن هویت نهضت، پای اول تحقق عدالت اجتماعی، لنگ شده و با عدم تحقق این شرط اول، برای نظامِ بدون ناظر و دیدبان، بستری فراهم شد که پایش به میدان تبعیضها و نابرابریها باز شود. ثانیاً ذیل «نظام» و برای «تدوین» و «اجرا»ی بایدهای تحقق عدالت اجتماعی، میبایست در دو ساحتِ «ساختار» و «کارگزار» طراحی یا عزمهایی با محوریت عدالت صورت میپذیرفت. از طراحی ساختار انتخابات، پارلمانی یا ریاستی بودن نظام و کارکرد شوراینگهبان گرفته تا تعریف وضع مطلوب برای نظامهای آموزشی، سلامت، بانکی، مالیاتی و... ذیل کلانایده، اگر «عدالت اجتماعی» میبود، توسط کارگزاران و جریانهای سیاسی مختلف حاکم بر ادوار دولتها و مجلسها، اگر به کلانایده معتقد میبودند، باید در ساحت نظر و عمل اتفاقاتی رقم میخورد. دومین شرط محقق نشدهی کلانایده اینجا خودش را نشان میدهد. ما اکنون و در طول حدود سه دهه از مهمترین سالهای طرحریزی ساختمان «نظام»، جریان سیاسی یا کارگزار صاحب قدرتِ «چپ» یا دارای دغدغههای عدالتخواهانه و برنامههای مبتنی بر رفع نابرابری و توزیع عادلانهها فرصتها و ثروتها نداشتهایم. بعد از دههی ۶۰ که آن هم بخاطر شرایط و اقتضائات ویژه سالهای ابتدایی پس از انقلاب و جنگ تحمیلی خیلی نمیتوان جریانشناسی اندیشهای دقیقی از آن داشت، از ابتدای دهه ۷۰ تاکنون شاهد دست بدست شدن قدرت میان «راستهای موسوم به اصولگرا» و «راستهای موسوم به اصلاح طلب» بودهایم.
بطور خلاصه؛ کشتهشدن «نهضت» در سطوح مختلفش و راستگرا شدن «نظام» در جریانهای سیاسیاش، مهمترین آسیبشناسی نگارنده از عدم توفیق نظام جمهوری اسلامی در حوزه عدالت اجتماعی و فاصلهی ژرف وضعموجود آن با آرمانهای تصویرشده است. در همین راستا، «احیای نهضت» و «شکل و قدرت گرفتن یک جریان سیاسی عدالتمحور» و در نتیجهی این دو، تحقق «حکمرانی مشارکتی عدالتمحور» در دههی پیش رو، الزام اجتنابناپذیر بازگشت به مسیر تحقق عدالت است.

ارسال دیدگاه
عناوین این صفحه
-
عدم حمایت اعضای شورای امنیت از اتهامات علیه ایران
-
در انتظار روزی که تیتر بزنیم «کرونا تمام شد»
-
انتصاب معاون اول و رئیس دفتر رئیس جمهوری
-
ستاد مقابله با کرونا باید تصمیمات جدیتری بگیرد
-
آمادگی ایران برای تسهیل گفتگوهای بین الافغانی
-
کسانی که عامل بی ثباتی و ناامنی در منطقه هستند باید از منطقه خارج شوند
-
ضرر و زیان سلب اعتماد مردم از عدلیه قابل جبران نیست
-
با دوبرنامه میتوان نابسامانیهای اقتصادی را رفع کرد
-
بخش مهمی از زوال آمریکا در صحنه جهانی در عراق اتفاق افتاد
-
احیای نهضت؛ لازمهی بازگشت به مسیر عدالت
اخبار روز
-
شعار جدید آیمو برای تاکید بر ضرورت تبدیل تصمیمات و سیاستهای دریایی انتخاب شد
-
طلای جهانی افزایشی ماند
-
آغاز پیشفروش بلیت قطارهای ویژه اربعین از ۲۴ تیرماه
-
ترخیص شبانهروزی کالاهای اساسی و ضروری همچنان ادامه دارد
-
آمادگی شهر فرودگاهی امام خمینی (ره) برای میزبانی از ۲۵۰۰ پرواز ویژه عملیات اربعین
-
بهسازی و روکش آسفالت قریب به ۱۳۰۰ کیلومتر از مسیرهای منتهی به پایانههای مرزی اربعینی
-
آغاز پیشفروش بلیت پروازهای اربعین از ۲۵ تیرماه
-
آغاز عملیات اربعین ۱۴۰۴ از سوم مرداد
-
شلوغترین فرودگاههای جهان معرفی شدند
-
نیروهای مسلح با جانفشانی از حریم کشور دفاع کردند
-
آخرین وضعیت پروازها در آسمان ایران
-
منابع بانکی به بخش تولید نمیرسد
-
انتشار اوراق تبعی بیمهای و اوراق تبعی تأمین مالی
-
«معاونت هوشمندسازی مالیاتی» در سازمان امور مالیاتی کشور تشکیل شد
-
حمله اسرائیل به ۴ بخش غیرنظامی هوانوردی ایران
-
ذخیرهسازی ۴۵۰۰ قطعه بچه فیلماهی در رودان
-
بورس هفته را منفی تمام کرد
-
پیادهراه مقصودبیک مقصد سلامت شهروندان می شود
-
انعقاد تفاهم نامه همکاری مشترک سازمان شیلات و سندیکای صنایع کنسرو ایران
-
نقش راهبردی فراجا در کمک به تأمین امنیت ملی در جنگ ۱۲ روزه و مبارزه با جاسوسان رژیم صهیونی