دریا وسیع تر از اقیانوس ها

«دریا» در فرهنگ عامه و ادبیات پارسی، سابقه دیرینه و جایگاه بلندمنزلتی دارد. ادبیات پارسی، بدون دریا قابل تصور نیست و بدون دریا، ناقص است. این شاید در باره ادبیات تمامی جهان معنا داشته باشد، اما فکر می کنم که مفهوم دریا از تمامی اقیانوس ها هم وسیع تر است و جلوه ویژه ای دارد. 
روزنامه اقتصاد سرآمد که مسیر دریا را در پیش گرفته است و گام به گام به دریا نزدیک و نزدیک تر می شود؛ به نحوی که در آینده نزدیک، جز دریا در این روزنامه چیزی یافت نخواهد شد، به همه ابعاد این نعمت بزرگ می نگرد و بر این باور است که:دریا فقط صنعت و اقتصاد نیست؛ بلکه فرهنگ و تفریح و تفرج و شعر و ادبیات و... را در بر می گیرد. اساسا دریا معجزه گر است و اعجازگونه، منشوری است از همه خوبی ها و حوادث شگرف و منافع بی شمار.ادبیات و فرهنگ، یک بخش از دریا هستند. دریا به ساحل فرهنگ و ادب هم می خورد و امواج آن اتفاقا بسیار تماشایی و شنیدنی و احساس کردنی است. جالب است که اهالی دریا هم، روح دریایی دارند و اهل دل هستند. چه از موسیقی  دریا، چه از فیلم های دریا و چه ادبیات داستانی و شعر و... همه امواجی از زلال احساس دریا هستند و در وجود اهالی دریا متبلور می شود. به همین دلیل روزنامه اقتصاد سرآمد، که روزنامه دریا و دریایی هاست، از این شماره به بعد ادبی دریا هم توجه خواهد کرد و امید دارد، زمزمه های احساسی اهالی دریا را به طور مستقیم بتواند در آینده منتشر و منعکس کند. در طبقه‌بندي‌هاي موجود ادبي، بر فرض از ادبيات روستايي و غيره نام برده شده، اما از ادبياتي به نام دريا، به عبارتي: «ادبيات دريايي» و پرداختن مستقل و مجزا به آن، همواره غفلت شده است.آنچه مي‌خوانيد، براي اولين بار، و آن هم در خبرگزاري کتاب ايران (ايبنا) با اندیشه يعقوب حيدري، طرح و مورد بحث قرار گرفته و حسب اهمیت و ارتباط مستقیم با اهداف روزنامه اقتصاد سرآمد، باز نشر می شود و البته، ادبیات دریا را از این شماره پی خواهیم گرفت؛ زیرا همان طور که اشاره شد، دریا، منحصر به صنعت نمی شود؛ بلکه فرهنگ و ادبیات و... را هم در بر می گیرد. دریا، فقط اقتصاد نیست؛ بلکه دنیایی است از زیبایی و تفرج و خاطره.
نياز به اين بازگو نيست که بخش عظيمي از کره زمين، پوشيده از آب است؛ يا در زمينه‌اي از رود و رودخانه، يا مسير از خليج و دريا که در نهايت، رودخانه‌ها به دريا، و دريا به اقيانوس‌ها وصل مي‌شوند.در اين گستره آبي، آن چه هست، فقط آب و جانوران آب‌زي نيست. کشتي‌ها، مدام در اين قلمرو، جولان مي‌دهند و همراه با خشم و خروش درياها، دمادم، ماجراهايي متقاوت و زندگي‌هايي گاه، از جنسِ آهن و پولاد، رقم مي‌زنند.در اين جغرافيا، بوده‌اند نويسندگاني، که تمامي يا فرازهايي از زندگاني‌شان، چون حلقه‌هاي تور، جاي جاي با چنين زندگي‌هايي، در هم تنيده بود. يا به تأثير از اين اتمسفر، قلمي و قدمي ادبي، و حتي هنري بوده است. در اين راستا، ما سعي کرده‌ايم از بعد نوعي گونه‌شناسي، ساختاري از انواع اين فراورده‌ها، به همراه تعاريف و نمونه‌ها، ارائه دهيم.با توجه به منابع موجود، هشت نوع آثار ادبي ـ دريايي مي‌توان استخراج کرد. انواعي که هر يک، به ميزان تأثيرپذيري‌شان از دريا، از منظر طبقه‌بندي، تعريف و نوع خاصِ خودشان را دارند.از نقطه نظر شناخت‌شناسي و آناليزِ انواع آثار ادبي ـ دريايي، به اتفاق، بحث را پي مي‌گيريم:
الف: نوعِ کاملا دريايي
در اين آثار مبدأ، مقصد، مکان‌ها، ماجراها، شخصيت‌ها، و ...، همه دريايي‌اند. داستان‌ِ ماهي کوچولو، نوشته لئوليوني، از اين دسته است.موضوع اين داستانِ سمبليک، امروزي و مکتوب، درباره ماهي سياه‌کوچولويي دور مي‌زند که توانسته است از جنگ ماهي تُن زشتِ بيقواره شکمويي، جانِ سالم به در ببرد و سرانجام، روانه دريايي بزرگ شود.درياي بزرگ، پر از چيزهاي عجيب و غريبي است که ماهي سياه کوچولو در زادگاه دور افتاده‌اش، هرگز به چشم نديده است. اين همه، براي او شگفت‌آور و ديدني است. به طوري که در مسيرِ خود، از دسته‌اي ماهي کوچولوي قرمز مي‌خواهد که همراه او بروند، تا با سير و سفر در اين درياي بزرگ و از تماشاي عجايب آن، لذت ببرند. ماهيان، ابتدا موافقت نمي‌کنند؛ از ماهيان بزرگ، وحشت دارند؛ اما ماهي سياه کوچولو پيشنهاد مي‌دهد که اگر همه آن‌ها به شکل کاملاً به خصوصي به دور هم جمع شوند، ترسِ‌شان مي‌ريزد. چون در آن صورت، از حاصل جمعِ آن‌ها، به نظر يک ماهيِ غول پيکري درست مي‌شود، که بال و دُم و سر و خلاصه تمام بدنش، از خودِ آن‌هاست. سرانجام، ماهيان موافقت مي‌کنند و ماهي سياه کوچولو هم، چشم آن‌ها مي‌شوند. بعد، همگي با خيالي آسوده، به مقصد دريايي بزرگ، عزم، جزم مي‌کنند.
 ب: نوع قسمتي دريايي
همان طور که از عنوانش پيداست، فقط قسمتي از اين‌گونه آثار، دريايي‌اند و بقيه قسمت‌ها، ارتباطي با دريا ندارند.«سرگذشتِ پسر بچه خوب» نوشته مارک تواين، از اين دسته است، داستاني از ژانر رئال، امروزي و مکتوب؛ که خلاصه‌اي از آن را مرور مي‌کنيم:پسر بچه‌اي بود به نام ژاکب بليونس؛ که به نظرِ هم سن و سال‌هايش و ديگران، رفتارهاي عجيب و غريبي داشت. بزرگترين سرگرميِ او، مطالعه کتاب‌هاي درسي، به خصوص سرگذشت پسر بچه‌هاي خوبي بود که در آن کتاب‌ها آمده بود. ژاکب بليونس آرزو داشت روزي با يکي از آن‌ها آشنا شود. يک روز، که آن روز يکشنبه بود، در راهِ مدرسه، چند پسربچه بازيگوش را ديد که مي‌رفتند تا با کشتي، به گردش بروند. ژاکب، ترسيد! در کتاب‌ها خوانده بود، بچه‌هايي که روز يکشنبه با کشتي به گردش مي‌روند، حتماً غرق مي‌شوند. براي با خبر کردنِ آن‌ها، روي تخته پاره‌اي پريد. اما، به تنه درختي خورد و توي آب افتاد. فوري، او را از آب گرفتند و دکتر، آبِ معدهاش را خالي کرد.ژاکب بليونس، دست بردار نبود. با ورق زدنِ کتاب‌ها، احساس کرد که بهتر است برود، و در کِشتي کار کند. ناخدا، وقتي از او مدارکي در رابطه با سابقه کار خواست، ژاکب کتابچه‌اي را نشان داد که معلم‌اش به او هديه کرده بود. ناخدا که سخت عصباني شده بود، فريادزنان، عذر او را خواست پس از آن، ژاکب بليونس در کمين پسر بچه‌هاي بازيگوشي نشست، که براي تفريح چهارده، پانزده سگ را به دنبال هم بسته و ظرف‌هاي خالي يک نوع ماده آتش‌زا را به دُم‌هاي آن‌ها، آويزان کرده بودند. دلِ ژاکب به حال آن‌ها سوخت و روي يکي از آن ظرف‌ها نشست. طنابِ دور گردنِ اولين سگ را گرفت و شروع کرد براي آن‌ها سخنراني کردن. غافل از اين که، کمي بعد با انفجار ماده آتش‌زا، همراه با سگ‌ها به هلاکت مي‌رسد.
 ج: نوع عبوري
آثاري هستند که دريا در آن‌ها، فقط به عنوانِ محلي براي عبور، استفاده شده است.«دور دنيا در هشتاد روز»، نوشته ژول ورن که جزو آثار علمي ـ تخيلي است، از اين دسته است. در اين کتاب، شاهد ماجراهاي پر افت و خيزِ شخصي به نام «فيلاس فوگ» هستيم که با خدمت کارش براي دست گيريِ يک دزدِ بانک، از راهِ خشکي و دريا، به دورِ دنيا سفر مي‌کند.عجيب‌تر، زمانِ سفرِ فيلاس فوگ است! او، با زيرکي و شجاعتِ خاصي اين سفر را در هشتاد روز طي مي‌کند؛ در حالي که در نظر انسان‌هاي قرن گذشته، با توجه به وسايل نقليه نه چندان پيشرفته، و پرحادثه بودنِ سفرها، چنين کاري شگفت‌انگيز بود؛ و طبيعي بود که عده‌اي درباره شکست يا موفقيتِ سفرِ فيلاس فوگ، با هم شرط‌بندي‌هايي کنند.
 د: نوع درياواره
نوجواني که شب‌ها خوابِ دريا را مي‌بيند، رودي که در آرزوي پيوستن به درياست، ماهيي که به هرعلت از دريا دور افتاده، و ...، همه و همه به لحاظ سوژه و موضوع، از اين نوعند.براي مثال، خلاصه يک افسانه تمثيلي ژاپني را، که نام آن «موشِ سنگي» است، با هم مي‌خوانيم:مرد ثروتمندي، علاقه زيادي به حيواناتِ سنگي داشت. او غير از موش، از هر حيواني يک نوع سنگي‌اش را داشت. يک روز، از دو سنگ تراشِ معروف خواست که هر يک، موشي برايش بتراسند؛ طوري که گربه‌اش با اولين نگاه، به طرفِ آن‌ها حمله کند. قول داد، به سازنده بهترين موش، يک کيسه طلا، جايزه مي‌دهد.
دریا وسیع تر از اقیانوس ها
ارسال دیدگاه
اخبار روز
ضمیمه