گذری بر ریشه تاریخی خلیج فارس 

میرجلال‌الدین کزّازی
اردیبهشت ماه سال گذشته، میرجلال‌الدین کزّازی به مناسبت ساروز خلیج همیشه فارس این متن را به نگارش در آورده است، این دلنوشته پروفسور را به بهانه یاوه گویی برخی رسانه های عربی درباره خلیج فارس مجدا منتشر کردیم تا ریشه ی این خلیج همیشه پارسی را باری دیگر با سند تاریخی  یادآوری کنیم.  شاخابه‌ی پارس (= خلیج‌فارس) یکی از نامورترین و تاریخی‌ترین و راهبردی‌ترین شاخابه‌های جهان است و دروازه‌ای است یگانه، ایران، را به سوی دریاهای آزاد و مرزی نیمروزین (= جنوبی) این سرزمین شگرف کهن را ـ که برخوردار از مهر و نواخت یزدان دادار- همواره آباد باد و مردمانش بهروز و بختیار و دلشاد! این شاخابه یکی از برترین گنجینه‌های ماهیان و آبزیان را در خود نهفته می‌دارد؛ به گونه‌ای که پاره‌ای از آنها بی‌همانندند و پاره‌ای نیز کمیاب. از سویی دیگر، دریای پارس و شاخابه آن، مایه‌ورترین و پهناورترین اندوختگاه و انباشتْجایِ نفت است که آن را در ارج و ارزش، با بهایی‌ترین فلز می‌سنجد و زرِ سیاه می‌نامند. از دیگر سوی، این شاخابه یکی از کانون‌ها و پروردْگاه‌های مروارید است و مرواریدهای آن، در غلتانی و رخشانی، آوازه‌ای بلند یافته‌اند.ایرانیان از دیرزمان، در این شاخابه به دریانوردی می‌پرداخته‌اند و نیروی دریایی ایران نیز، بهره‌جوی از این شاخابه، آنچنان توانمند و کارآمد و آزموده بوده است که می‌توانسته است با یونانیان، در دریا که این مردم در آن جنگاورانی چیره‌دست بوده‌اند، به نبرد و آوَرْد بپردازد. از آنجایی که یونان سرزمینی آبذوشتگانی (= مجمع الجزایری) بوده است، یونانیان در نبردهای دریایی دستی دراز داشته‌اند و نیکْ نیرومند بوده‌اند.این شاخابه شگفت را نیز، آبْخوسْت (= جزیره)‌هایی است چند: از گونه‌ی خارک، کیش، هرمز، قشم، بُوموسا، تنب مِهین و تنب کِهین، هندورابی، لارک. بندرهایی نیز چون: آبادان، خرمشهر، ماهشهر، دیلم، گناوه، ریگ، بوشهر بر کران آن آرمیده‌اند و درهایی گشاده‌اند، به سوی جهان آبی و داد و ستدهای دریایی.نام این شاخابه همواره، در درازنای تاریخ، پارس بوده است و تنها نامی است که در نقشه‌های جغرافیایی، در نامیدن آن، به کار برده شده است. نمونه را، در زبان لاتین، آن را پرسیکوس سینوس Persicussinus می‌نامیده‌اند. این نام، در کتاب‌های جغرافیایی نوشته به زبان تازی بحرالفارس آمده است و در زبان پارسی نیز، نام آن خلیج‌فارس یا شاخابه پارس است.نمونه را، در یکی از کهن‌ترین جغرافینامه‌های پارسی که حدود العالم نام دارد، نویسنده ناشناخته این نامه نامبردار دیرینه، در سخن از دریای بزرگ و شاخابه‌های آن، این شاخابه را خلیج پارس نامیده است: «... چهارم خلیج پارس خوانند؛ از حدّ پارس برگیرد، تا به حدود سند.» نیز، در جغرافینامه‌ای دیگر به زبان پارسی، با نام مسالک و ممالک که در سده‌ی پنجم یا ششم نوشته شده است و برگردانی است از جغرافینامه‌ای با همین نام، از جغرافیانویس پرآوازه ایرانی، ابواسحق ابراهیم اصطخری که از استخر پارس بوده است، همواره، سخن از دریای پارس رفته است2 و نام یکی از بخش‌های کتاب نیز ذکر دریای پارس است. زیر نقشه‌ دریای پارس که به زبان تازی است و می‌باید برگرفته از کتاب استخری باشد، نام تازی آن به کار برده شده است: بحرالفارس3.از این روی، هر نامی دیگر که بر این شاخابه باستانی نهاده بشود، بی‌پایه است و دروغین و ناپذیرفتنی و نشانه‌ای است از نادانی و ناآگاهی و خانم‌اندیشی یا از دُژْکیشی و دشمنکامی و دُژَمْ‌خویی.
گذری بر ریشه تاریخی خلیج فارس 
ارسال دیدگاه
اخبار روز
ضمیمه