نگاهی به فراز و فرود دلار در تحلیل« اقتصاد سرآمد»
طنز دلار در بازار ایران
گروه بازارسرمایه – فیروز اسماعیلی - بازی عجیب دلار در بازار ایران، مرا یاد تام و جری می اندازد که ریال و دلار «هزار بلا بر سر هم می آورند و آخرش هم از هم جدا نشده و به نوعی سازگاری متمدانه هم می رسند!»
این بازی «ریال و دلار» که به هزار جریان آشکار و پنهان از اقتصاد و صنعت گرفته تا سیاست و ورزش آغشته است، ملقمه ای شده است که آخر سر به خالص یا ناخالصی هم نمی انجامد و باز همان ابهام همیشگی، همان بازی تکراری و سپس همان ملقمه و آخر سر هم همان ناخالصی اوضاع.
در میدان فردوسی، انگار تام و جری از صبح تا غروب دنبال هم می دوند. شب که می شود، هر دو غیب می شوند! یا می روند حسابی استراحت کنند که برای فردا جان دویدن داشته باشند، یا می روند حسابی نقشه می کشند که صبح روز بعد، با هیاهوی تازه سر به سر هم بگذارند.
تام و جری، همواره در جنگ هستند؛ اما هرگز هیچ کدام پیروز واقعی نبوده اند و در نهایت، با تمام دشمنی ها، با هم رفاقتی دارند که اعصاب آدم را به هم می ریزد. مانند زن وشوهری هستند که صبح تا غروب با هم می جنگند و لیچارد بار هم می کنند و در آخر شب را با هم سپری می کنند!
اما هر دو در پشت خود یک خنجر پنهان کرده اند برای پشت دیگری. معلوم نیست چه هستند. یک زمان، دشمن جانی و یک زمان دوست جانانی.
با همه این ها، زخم بازی این دو، بر تن مردم می نشیند. یک عده که در لابلای بازی این دو در فردوسی هستند یا می چرخند که نان در بیاورند و یک عده که بیرون این گود نشسته اند و کاسه کوزه هر دو طرف سر آن ها می شکند. یعنی مردم بی نوا. یعنی من و شمایی که این سطور را می خوانیم و حیرت می کنیم از این همه بازی و حسرت می خوریم برای صلح آن ها و آرزو می کنیم برای پیروزی ریال برای یک دل خوش و یک آرام خانواده.
واقعیت تلخ
وقتی به درستی دقت می کنیم، متوجه می شویم که تام و جری فقط دو عروسک هستند. دو عروسکی که دست دیگران در آن هاست. یکی را بانک مرکزی ایران می گرداند و دیگری را بانک مرکزی امریکا! این خزانه داری با آن خزانه داری سر لج و لجبازی دارد و تام و جری شده اند بازی آن ها و ما هم شده ایم تماشاچی. البته تماشاچیانی که هزینه گزاف این بازی را از جیب خود خانواده شان پرداخت می کنند.
واقعیت تلخ این است که دلار، قدرت مندترین پول جهان است و اکثر مبادلات و معادلات را به خود اختصاص داده است و اقتصاد ایران نیز وابسته به این دیوانه است!
واقعیت تلخ این است که سگی مانند یورو وارد این بازی شد که دلار را بگیرد و بچلاند، اما باز نتوانست و با دلار همنشینی کرد تا ریال و ریال ها را بیشتر بچزاند. التماس ریال ها به یورو برای افسار زدن به دلار هم نتیجه ای نداد.
واقعیت تلخ این است که نخ عروسکی که دست خزانه دار امریکایی است، بیشتر حرکت می کند و همیشه ریال یک قدم از دلار عقب است. البته حداقل یک قدم.
واقعیت شیرین
اما اگر آن روی سکه رو شود، زندگی شیرین می شود. خبرها حکایت از تهاتر دارد. نفت در برابر کالا با کشورهای مختلف. این طور یک بخش از بازی دلار را می توان به سخره گرفت.
خبر معامله با روپیه هند، یوآن چین و روبل روسیه هم هست و این نیز دربخشی خوب است و در بخشی بد. در بخشی که بتوان کمی دلار را زجر داد و تاوان اذیت هایش را کمی گرفت، خوب است و از بخشی که به جای یک دلار به چند یوآن و روپیه و روبل محتاج شویم و بعد باید با چند کشور به جای یک کشور بازی کنیم؛ اصلا خوب نیست. تصور کنید که صدتام باشد و یک جری!
نتیجه این تحلیل!
اول: قصه ارز در ایران از بس مغز ما را در هم تنید کرده که دیگر جایی برای بحث های کلاسیک پولی و مالی نگذاشته است. باید قلم را بزنیم در دوات طنز و دق دلی خالی کنیم!
دوم: درد را باید از بیخ و بن درمان کرد. مسکن کمی تسکین می دهد، درد کمی می خوابد و یک باره دوباره رو می آید. علاج درد ارز با ارزپاشی نمی شود. شاید چند روزی چند تومانی بالا و پایین بشود؛ اما این سگ هار، باز هم دهانه خواهد گسست و مانند اسب چموش، در میدان فردوسی جفت می پراند و شهیه می کشد. دل خوش به مسکن ها نباید بود.
سوم: ریشه را باید دریافت. یک ریشه مانند بازگشت به خود و تقویت نهادهای ثروت زا. از یک سو، دیپلماسی برای آرامش ازدیگر سو، استفاده از اقتصاد های ثروت آوری مانند اقتصاد دریا محور.
باقی همه افسانه است.
این بازی «ریال و دلار» که به هزار جریان آشکار و پنهان از اقتصاد و صنعت گرفته تا سیاست و ورزش آغشته است، ملقمه ای شده است که آخر سر به خالص یا ناخالصی هم نمی انجامد و باز همان ابهام همیشگی، همان بازی تکراری و سپس همان ملقمه و آخر سر هم همان ناخالصی اوضاع.
در میدان فردوسی، انگار تام و جری از صبح تا غروب دنبال هم می دوند. شب که می شود، هر دو غیب می شوند! یا می روند حسابی استراحت کنند که برای فردا جان دویدن داشته باشند، یا می روند حسابی نقشه می کشند که صبح روز بعد، با هیاهوی تازه سر به سر هم بگذارند.
تام و جری، همواره در جنگ هستند؛ اما هرگز هیچ کدام پیروز واقعی نبوده اند و در نهایت، با تمام دشمنی ها، با هم رفاقتی دارند که اعصاب آدم را به هم می ریزد. مانند زن وشوهری هستند که صبح تا غروب با هم می جنگند و لیچارد بار هم می کنند و در آخر شب را با هم سپری می کنند!
اما هر دو در پشت خود یک خنجر پنهان کرده اند برای پشت دیگری. معلوم نیست چه هستند. یک زمان، دشمن جانی و یک زمان دوست جانانی.
با همه این ها، زخم بازی این دو، بر تن مردم می نشیند. یک عده که در لابلای بازی این دو در فردوسی هستند یا می چرخند که نان در بیاورند و یک عده که بیرون این گود نشسته اند و کاسه کوزه هر دو طرف سر آن ها می شکند. یعنی مردم بی نوا. یعنی من و شمایی که این سطور را می خوانیم و حیرت می کنیم از این همه بازی و حسرت می خوریم برای صلح آن ها و آرزو می کنیم برای پیروزی ریال برای یک دل خوش و یک آرام خانواده.
واقعیت تلخ
وقتی به درستی دقت می کنیم، متوجه می شویم که تام و جری فقط دو عروسک هستند. دو عروسکی که دست دیگران در آن هاست. یکی را بانک مرکزی ایران می گرداند و دیگری را بانک مرکزی امریکا! این خزانه داری با آن خزانه داری سر لج و لجبازی دارد و تام و جری شده اند بازی آن ها و ما هم شده ایم تماشاچی. البته تماشاچیانی که هزینه گزاف این بازی را از جیب خود خانواده شان پرداخت می کنند.
واقعیت تلخ این است که دلار، قدرت مندترین پول جهان است و اکثر مبادلات و معادلات را به خود اختصاص داده است و اقتصاد ایران نیز وابسته به این دیوانه است!
واقعیت تلخ این است که سگی مانند یورو وارد این بازی شد که دلار را بگیرد و بچلاند، اما باز نتوانست و با دلار همنشینی کرد تا ریال و ریال ها را بیشتر بچزاند. التماس ریال ها به یورو برای افسار زدن به دلار هم نتیجه ای نداد.
واقعیت تلخ این است که نخ عروسکی که دست خزانه دار امریکایی است، بیشتر حرکت می کند و همیشه ریال یک قدم از دلار عقب است. البته حداقل یک قدم.
واقعیت شیرین
اما اگر آن روی سکه رو شود، زندگی شیرین می شود. خبرها حکایت از تهاتر دارد. نفت در برابر کالا با کشورهای مختلف. این طور یک بخش از بازی دلار را می توان به سخره گرفت.
خبر معامله با روپیه هند، یوآن چین و روبل روسیه هم هست و این نیز دربخشی خوب است و در بخشی بد. در بخشی که بتوان کمی دلار را زجر داد و تاوان اذیت هایش را کمی گرفت، خوب است و از بخشی که به جای یک دلار به چند یوآن و روپیه و روبل محتاج شویم و بعد باید با چند کشور به جای یک کشور بازی کنیم؛ اصلا خوب نیست. تصور کنید که صدتام باشد و یک جری!
نتیجه این تحلیل!
اول: قصه ارز در ایران از بس مغز ما را در هم تنید کرده که دیگر جایی برای بحث های کلاسیک پولی و مالی نگذاشته است. باید قلم را بزنیم در دوات طنز و دق دلی خالی کنیم!
دوم: درد را باید از بیخ و بن درمان کرد. مسکن کمی تسکین می دهد، درد کمی می خوابد و یک باره دوباره رو می آید. علاج درد ارز با ارزپاشی نمی شود. شاید چند روزی چند تومانی بالا و پایین بشود؛ اما این سگ هار، باز هم دهانه خواهد گسست و مانند اسب چموش، در میدان فردوسی جفت می پراند و شهیه می کشد. دل خوش به مسکن ها نباید بود.
سوم: ریشه را باید دریافت. یک ریشه مانند بازگشت به خود و تقویت نهادهای ثروت زا. از یک سو، دیپلماسی برای آرامش ازدیگر سو، استفاده از اقتصاد های ثروت آوری مانند اقتصاد دریا محور.
باقی همه افسانه است.

ارسال دیدگاه
عناوین این صفحه
اخبار روز
-
بیش از 11 میلیون قزل آلا زیر چتر بیمه ای در مزارع استان تهران
-
فروش بلیت فقط از فرودگاههای شرق کشور انجام میشود
-
اختصاص یکهزار میلیارد تومان برای اسکان موقت و بازسازی منازل آسیبدیده از جنگ
-
قیمت جدید دلار، یورو و سایر ارزها امروز ۱۱ تیرماه
-
پایان عملیات بازگشت حجاج
-
آیا وزیر اقتصاد گفت که بورس نیاز به حمایت ندارد؟
-
آغاز جشنواره تابستانی «قلب ایرانسلمن»
-
کالاهای اساسی بهوفور در بازار موجود است
-
برنامهریزی گسترده برای جبران خسارتهای جنگ و تداوم خدمات بانکی و گمرکی
-
گمرک ایران، پیشرو در تأمین کالاهای اساسی در جنگ ۱۲ روزه
-
فروش بیش از ۲ هزار میلیارد ریال در مزایده ۲۹۱ اموال تملیکی
-
حمایتها از سهامداران خُرد آغاز شده است
-
خدمات حملونقل در روزهای تهاجم دشمن پایدار بود
-
تخفیفات جدید کشتیرانی جمهوری اسلامی ایران برای تحویل بار صاحبان کالا در بنادر خشک
-
ادامه روند افزایش قیمت طلا در بازار تهران
-
کاهش ۵۷ هزار واحدی شاخص بورس
-
تأکید کمیسیون عمران بر تسریع در بازسازی واحدهای آسیبدیده از جنگ
-
رشد ۱۶ درصدی تناژ بارگیری راهآهن در ۱۲ روز تهاجم رژیم صهیونی
-
۲ خط و یک سکو در ایستگاه صفر مرزی ریلی شلمچه به بهرهبرداری میرسد
-
کنترل بازار کالاهای اساسی با یک دستور به موقع