اقتصادسرامد تحلیل می کند؛ نوجوانان ايراني و درياهاي ايران

چرا جوانان ايراني رغبتي به شغل های دريایی ندارند؟

گروه فرهنگ دریا – امید اسماعیلی - يك اصل وجود دارد كه همه‌پذير و مسلم است: «نسل آينده وارث داشته‌هاي نسل امروز است». بر اساس اين منطق روشن و غيرقابل انكار، نسل امروز زماني موفق است كه داشته‌هاي خود را به طور كمال و تمام و به بهترين روش ممكن در اختيار نسل آينده قرار دهد تا نسل آتي، با سرعت و دقت بالاتري امور را پيش برده و به نتايج بزرگ‌تر برساند و به نسل بعدي خود تحويل دهد.
اگر زنجير نسل‌ها پاره شود و نسل قبلي با نسل بعدي رابطه برقرار نكند، همه داشته‌ها از بين رفته و جامعه روي به پس خواهد نهاد و از پيش‌روي باز خواهد ماند. 

ارتباط بين نسل‌ها
هر جامعه‌اي براي ارتباط بين نسل‌ها كوشش مي‌كند تا روند پيشرفت خود رو به جلو را حفظ و تقويت كند. ارتباط بين نسل‌ها، صرفا فرهنگي- اجتماعي نيست و اين گونه نيست كه فقط بايد آداب و سنن منتقل شود، بلكه دانش و حرفه و دستاوردهاي فني-مهندسي و فيزيكي هم جزو لازم براي انتقال است. 
در ايران امروز و در عرصه دريا و دريانوردي، داشته‌هاي فراواني هست كه بايد به نسل بعدي منتقل شود. اين كه ما چقدر در انتقال داشته‌ها به نسل‌ها موفق بوده‌ايم، جاي سوال است. مثلا گفته مي‌شود كه مهارت دريانوردي ما در سال‌هاي گذشته، بيش از روزگار كنوني است؛ اگر اين شنيده درست باشد، نشان مي‌دهد كه ما در انتقال داشته‌هاي دريايي خود به نسل بعدي، كوتاهي كرده‌ايم.

كمبود نيروي انساني
آن چه اين روزها در باره آن سخن گفته مي شود و رئيس سازمان بنادر و دريانوردي و نيز دبير كل انجمن كشتيراني و خدمات وابسته ايران به آن اشاره و تاكيد كرده‌اند، كمبود نيروي انساني حوزه دريايي كشور است. به تعبيري، 4600 متخصص و به تعبير ديگر 16هزار نيروي كار در فضاي فعاليت‌هايي دريايي ايران كمبود وجود دارد. اين كمبود به طور مستقيم و اثرگذار، توسعه اقتصاد درياپايه را هدف قرار داده و آن را نابود مي‌كند. نيروي انساني، بن‌مايه توسعه است و كمبود آن، هر نوع توسعه را غيرممكن مي‌كند. 
در ادامه اين كمبود، تقاضاي رئيس سازمان بنادر و دريانوردي قابل توجه است كه از جوانان ايراني خواسته است كه به دريا بپيوندند و وارد فعاليت‌هاي دريايي شوند. اين تقاضا، بيانگر يك واقعيت تلخ است: جوانان ايراني رغبتي به فعاليت در حوزه دريا ندارند. اين واقعيت تلخ نشان مي‌دهد كه فرهنگ‌سازي لازم براي ايجاد ارتباط بين نوجوانان و جوانان كشور براي علاقه‌مندي به فعاليت‌هاي دريايي رخ نداده است و همه اين موارد اين حقيقت نامطلوب را ثابت مي‌كند كه «رابطه بين نسل‌هاي دريايي ايران گسسته شده است و انتقال داشته‌هاي نسل گذشته به نسل آينده صورت نگرفته است.» اين ضايعه بزرگي است كه به آساني هم قابل جبران نيست. 

كمبود نيروي انساني در حوزه دريا 
ايران كشوري پرجمعيت است. نسبت به اغلب كشورهاي پيشرفته در حوزه دريا –مانند ايتاليا، كره جنوبي، هلند، نروژ و...- جمعيت بيشتري دارد و اين سطح از جمعيت به راحتي مي‌تواند كمبود نيروي انساني را جبران كند. اما در كشور ما مي‌بينيم كه اين گونه نيست و جوانان زيادي بي‌كار هستند؛ اما رغبت ندارند كه به حوزه دريا بروند. بررسي پايگاه‌هاي مجازي كاريابي‌ها نشان مي‌دهد كه اكثريت تقاضاها براي مشاغل خشكي است. همين نشان مي‌دهد كه به رغم انبوهي جمعيت بيكار، گرايش به دريا اندك است.
كمبود نيروي انساني در حوزه دريا هم بسيار بيشتر است از آن چه كه اعلام شده است؛ زيرا بخش مهمي از نيروي انساني ناوگان دريايي ايران را هندي‌ها و فليپيني‌ها تشكيل مي‌دهند. اگر آن‌ها را هم از چرخه كاري حذف كنيم و به حساب نياوريم، ناوگان دريايي ما كمبود بسيار بزرگ‌تري دارد. اين جا دو سوال مهم مطرح مي‌شود: اول اين كه چرا نوجوانان و جوانان ما علاقه‌مند به كار در حوزه درياهاي ايران نيستند و دوم اينكه، چه كسي يا چه سازماني مقصر بي‌ميلي و بي‌انگيزگي نوجوانان و جوانان ايراني است؟ و به زبان بهتر، مسئول فرهنگ‌سازي و ايجاد علاقه ايرانيان به دريا كيست؟ از چه كسي بايد انتظار داشت كه براي ايجاد عرق و علاقه دريايي ايرانيان كاري كند؟

وحشت جوانان ايراني از دريا 
يكي از دلايل وحشت جوانان ايراني از دريا، انبوهي از فيلم‌هاي سينمايي است كه همواره و تقريبا بدون استثنا، بعد خشن و وحشي دريا را نشان مي‌دهد و هيچ فيلمي پخش نشده كه آرامش و زيبايي دريا را به تصوير بكشد. اجتماعي‌ترين فيلم دريايي شايد همان تاي‌تاينيك معروف باشد كه آن هم به فاجعه ختم شد. دزدان درياي كارائيب، نماد ديگر از خشونت درياست. همين چند روز پیش- فيلمي پخش شد كه «غرق يك كشتي» مضمون اصلي داستان فيلم بود. ديگر فيلم‌ها از دزدان دريايي گرفته تا جنگ‌هاي دريايي، خميرمايه همه فيلم‌هايي است كه پخش شده و جز خشونت و غرق‌شدگي چيزي به مخاطب نمي‌دهد. با اين اوضاع، برداشت يك نوجوان و جوان ايراني ازدريا چه مي تواند باشد؟ يك كشتي غرق مي‌شود، ساعت‌ها التهاب و وحشت و نشان دادن اين نكته كه اگر در كشتي باشيد و كشتي آسيب ببيند، ديگر هيچ راه نجاتي نداريد! با اين پيام‌ها، جوان ايراني به سمت دريا مي‌آيد؟ اگر بيايد تا ساحل است و اگر برود تا زانو به دريا بزند و ديگر هيچ. با چنين راه و رسمي، چگونه مي‌توان علاقه در وجود جوان ايجاد كرد؟

ایران و 7 استان‌ ساحلي
ما خوشبختانه 7 استان ساحلي داريم كه مي‌توانند بن‌مايه نيروي انساني ما را در حوزه دريا تامين كنند؛ اما گاه در مصاحبه با پيشكسوتان دريايي شنيده‌ ايم كه گرايش به جوانان آن سامان به دريا هم كم شده است. اين كه «در ساحل بنشين و از دريا ماهي بگير» ضرب‌المثلي است كه به تازگي رواج يافته است و اين يعني اعلام خطر به مجموع مسئولان عالي دريايي كشور. 
برخي استان‌هاي ساحلي به دليل كسر توسعه، از رفاه كافي برخوردار نيستند و جمعيت آن‌ها كم است. مثلا استان سيستان و بلوچستان هم دچار فقر توسعه است و هم فقر جمعيت. بررسي كنيد بدانيد چند درصد مردم ايران در روزهاي تعطيل، به سمت سيستان و بلوچستان سفر مي‌كنند؟ كمترين آمار ممكن مربوط به سفر ايرانيان به سمت سيستان و بلوچستان است. يعني افكار عمومي ايرانيان نسبت به آن سامان، احساس خوب و امني ندارد و تصور يك تفريح شيرين و يك گردش خانوادگي امن در آن استان، زير سوال است كه اين هم مربوط است به فقر فرهنگ‌سازي و البته كمبود مفرط زيربناهاي تفريحي در آن ديار. حال كه مردم براي يك تفريح ساده خانوادگي، سيستان و بلوچستان را انتخاب اول خود نمي‌دانند، چگونه ممكن است كه جوانان آن جا را براي فعاليت و كار و زندگي انتخاب كنند؟
جوان ايراني يك طرف و دريا طرف ديگر. هر دو در قاب زيباي ايران عزيز قرار دارند؛ اما بسيار با هم بي‌گانه‌اند. نوجوانان و جوانان به همراه خانواده، ساحل دريا- به خصوص سواحل گيلان و مازندران- را به عنوان تفريح مي‌شناسند. اكثريت مطلق نوجوانان و جوانان ايراني، حتا يك تفريح يك‌روزه دريايي را تجربه نكرده‌اند و تا ساحل پيش‌تر نرفته‌اند. هيچ درك معين و مستقيمي از دريا وجود ندارد، جز نظاره كردن كناره‌هاي دريا از ساحل. 
برخي مسئولان، براي تبليغات دولتي، آمارهاي عجيب و غريب از گردشگري دريايي مي‌دهند! گردشگري ساحلي را با گردشگري دريايي يكسان فرض مي كنند تا آمار‌شان بزرگ نشان داده شود واين يك حقه سياسي است. ارزش سياسي و درون حزبي دارد و براي افكار عمومي يك لطيفه خنك است. واقعيت اين است كه گردشگري دريايي نوجوانان و جوانان ايراني، بسيار كمتر از يك درصد است. عددي نزديك به صفر. 
اين است كه تصور و تصوير دو غريبه در يك قاب، تلخ و آزاردهنده است و اميد به فرداي ايران دريايي را مبهم و غم‌آنگيز مي‌كند. 

در چنین شرایطی چه بايد كرد؟
اول:‌ بايد متولي فرهنگ و فرهنگ سازي حوزه دريا را مشخص كرد تا با كار دقيق و هدفمند، دريا را به مردم و مردم را به دريا برساند.
دوم‌: توسعه بنادر بايد در اولويت قرار گيرد تا سمت و سوي اشتغال را به سمت دريا مشخص كند.
سوم: سواحل آباد شود تا مهاجرت معكوس از تنگناي خفه استان‌هاي بزرگ مانند تهران، شكل بگيرد. چه معنا دارد كه ميزان ساخت و ساز مسكن در تهران، چند برابر ساخت و ساز در تمامي سواحل ايران باشد؟
با اين سه كار، پل خراب‌شده بين مردم و دريا بازسازي مي‌شود و باقي كارها را خود مردم انجام خواهند داد.
 چرا جوانان ايراني  رغبتي به شغل های  دريایی ندارند؟
ارسال دیدگاه
اخبار روز
ضمیمه