موقعیت تنگه هرمز در منطقه خلیج فارس 


همایون الهی- از زمان‌های بسیار دور سلطه بر خلیج فارس و اقیانوس هند مستلزم تسلط بر راه آبی تنگه هرمز بوده است. از شاهان هخامنشی تا شاه عباس و حکومت‌های بعد از او ضمن تسلط بر جزایر و بنادر خلیج فارس، حاکمیت بر تنگه هرمز را اساس سیاست خود قرار داده بودند. نادر شاه افشار با ایجاد کارخانه‌های مدرن تولید توپ‌های دریایی و ساخت کشتی در بندرعباس، بر مسأله تسلط بر خلیج فارس و تنگه هرمز اولویت داد. مهاجمین خارجی نظیر پرتغالی‌ها، هلندی‌ها، فرانسوی‌ها و انگلیسی‌ها و حتی به نوعی روس‌ها و چینی‌ها نیز در طول تاریخ استعمار سعی نمودند که با تسلط بر تنگه هرمز، سلطه خود را بر خلیج فارس و اقیانوس هند مطمئن نمایند موقعیت ژئوپلیتیکی تنگه هرمز موجب ارائه نظریاتی در این خصوص شده است. چنانکه بر اساس نظریه اسپایکمن، هرکس که ریملند (یا حاشیه زمین) را کنترل کند، می‎تواند جهان را کنترل کند که در این نظریه تنگه هرمز به عنوان مرکز ریملند آمده است. در نظریه هارتلند (قلب زمین) مکیندر نیز به نوعی این نظریه تکرار شده است. 
البوکرک مهاجم پرتغالی معتقد بود که هر دولتی به سه تنگه باب المندب، هرمز و مالاکا تسلط داشته باشد، بر جهان مسلط خواهد بود. تنگه هرمز در این نظریه کلید سلطه بر دو تنگه دیگر محسوب می‌شود. به همین دلیل البوکرک قبل از هر اقدامی در خصوص هندوستان به تسخیر جزیره هرمز در دهانه تنگه هرمز پرداخت. این نظریات تا به امروز به نوعی مورد قبول اکثر نظریه پردازان است.
پس از مرگ نادرشاه (۱۷4۷) و در نتیجه ناتمام ماندن برنامه‌های ایجاد نیروی دریایی در خلیج فارس و حضور گسترده استعمارگران اروپایی در منطقه و همچنین ایجاد رقابت و جنگ بین ایران و عثمانی، ایران و روسیه و در نتیجه تضعیف دولت‌های مرکزی در ایران، همگی دوره‌ای را به وجود آورد که طی آن دولت‌های ایران توجه کمتری به مسایل خلیج فارس نمودند و در نتیجه منطقه خلیج فارس طی قرن ۱۸ و ۱۹ میلادی تبدیل به مرکز رقابت قدرت‌های استعماری گردید.
کشف نفت، وقایع پایانی جنگ جهانی اول (وقوع انقلاب در روسیه و ورود آمریکا به صحنه سیاست جهانی، تضعیف دولت‌های اروپایی در اثر جنگ) باعث شد خلیج فارس که حدود یکصدسال تحت سیطره بلامنازعه انگلستان قرار داشت بار دیگر صحنه رقابت‌ها و کشمکش‌ها شود. جنگ جهانی دوم و نقش حیاتی خلیج فارس در پیروزی متفقین، تولد دو ابر قدرت اتحاد جماهیر شوروی و ایالات متحده آمریکا در صحنه سیاست بین الملل به عنوان رهبران دو بلوک رقیب، آغاز دوران جنگ سرد، ضعف نظامی، اقتصادی و سیاسی دولت‌های استعماری اروپا، گسترش و موفقیت جنبش‌های رهایی بخش در مستعمرات، اهمیت یافتن هرچه بیشتر نفت خلیج فارس چه از نظر کمیت و چه از نظر وابستگی اقتصاد جهان به آن، همگی باعث مرکزیت یافتن این منطقه در سیاست‌های جهانی شدند و بدیهی است که به اهمیت تاریخی تنگه هرمز به عنوان تنها راه دریایی بین خلیج فارس و آب‌های آزاد جهان پیش از هر زمانی افزوده شد. وقتی در سال ۱۳۴۷ (۱۹۶۸) انگلستان اعلام نمود که در سال ۱۳۵۰ (۱۹۷۱) از منطقه شرق سوئز (شامل خلیج فارس) خارج می‌شود، تحرکات منطقه‌ای و جهانی برای کسب و حفظ سیطره بر خلیج فارس و تنگه هرمز افزایش یافت.
خروج انگلستان در تأثیر متفاوت بر جریان سیاسی - نظامی منطقه به جای گذاشت: گروهی از کشورهای منطقه که تازه استقلال خود را به دست آورده بودند نگران آینده امنیتی خود شدند.
این کشورها عبارت بودند از کویت، قطر، بحرین، ابوظبی، دوبی، عجمان، شارجه، رأس‌الخيمه، ام‌القرين و فجیره. در مقابل کشورهای قوی‌تر منطقه نظیر عراق، ایران و عربستان خروج انگلستان را به عنوان موقعیتی برای حضور مؤثرتر در منطقه می‌دیدند. از سوی دیگر خروج نظامی انگلستان به مفهوم چشم‌پوشی از منافع اقتصادی با سلطه غیرمستقیم سیاسی - نظامی غرب از منطقه نبود، به عکس، خروج رسمی نیروهای انگلیسی از منطقه می‌بایست امکان تبلیغات ضدغربی را در منطقه از جنبش‌های رهایی بخش سلب نموده و در نتیجه موجب تثبیت و تحکیم موقعیت غرب و حفظ منافع آن‌ها شود. سیاست آمریکا و اصولاً غرب در این زمان برای رسیدن به اهداف خود عبارت بود از حفظ و حمایت از دولت‌های طرفدار غرب نظیر ایران و عربستان. از نقطه نظر ایران تنگه هرمز گلوگاه حیاتی کشور برای صدور نفت بود. به علاوه تسلط بر تنگه هرمز به موقعیت بین المللی ایران می‌افزود. به همین علت به تدریج نقش ایران (و عربستان) در حفظ امنیت منطقه افزایش یافت و در واقع ایران و عربستان هزینه مادی و انسانی حفظ منافع غرب را به عهده گرفتند.
موقعیت تنگه هرمز در منطقه خلیج فارس 
ارسال دیدگاه
اخبار روز
ضمیمه