خلیج فارس پس از جنگ سرد


دکتر همایون الهی- جنگ سرد با شکست اشغال آذربایجان ایران توسط اتحاد جماهیر شوروی بلافاصله بعد از جنگ دوم جهانی شروع و با شکست اشغال افغانستان توسط این دولت خاتمه یافت. در سال‌های جنگ سرد، منطقه خلیج فارس یکی از محورهای اصلی این جنگ بود.
با توجه به اینکه حضور قدرت‌های غرب و در رأس آن آمریکا در منطقه به بهانه بازدارندگی شوروی بود، به نظر می‌آمد با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و پایان جنگ سرد، حضور مداخله‌گران غرب در منطقه نیز پایان یابد. اما به دلایل مختلف، از جمله وجود ذخایر انرژی، اختلافات ارضی و مرزی، نگرانی‌های امنیتی، منبع سرمایه‌گذاری، بازار تسلیحات، وجود ثروت ناشی از فروش نفت، بازار مناسب، موقعیت ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیک، پایان جنگ سرد نه تنها مداخله غرب در منطقه را پایان نداد، بلکه بر عکس کشورهای غربی و به خصوص آمریکا، فرصت را برای سلطه کامل بر منطقه مناسب یافتند.
تحت این شرایط است که منطقه خلیج فارس با شدت بیشتری، همچنان به عنوان یک مرکز و محور منازعات و رقابت‌ها باقی مانده است. در اینجا بررسی مسایل خلیج فارس در دوران بعد از جنگ سرد را در دو بخش مورد توجه قرار می‌دهیم. بخش اول سیاست‌های دولت‌های فرامنطقه‌ای و آثار این سیاست‌ها در منطقه شامل آمریکا، اروپا، چین، روسیه و ... و بخش دوم دولت‌های منطقه‌ای شامل ایران، عراق و شبه جزیره عربستان.
۱- دولت‌های فرامنطقه‌ای و خلیج فارس
الف - ایالات متحده آمریکا
- سیاست «احیای وضع گذشته» در مقابل «سیاست سد نفوذ» 
آمریکا از جنگ جهانی دوم قوی‌تر از پیش خارج شد ولی هنوز به علت وجود اتحاد جماهیر شوروی، آنقدر قوی نبود که بتواند جهان را بر اساس خواست خود نظم دهد. البته داشتن بمب اتمی و به کارگیری آن در ژاپن این امید را به آمریکا داد که بتواند خواست خود را به جهان دیکته کند، اما دست یافتن شوروی به بمب اتم و شکست رژیم دست نشانده آمریکا در چین (چیانکای چک 1949) این کار را برای آمریکا مشکل نمود. در نتیجه در طبقه حاکمه آمریکا دو نظریه به وجود آمد:
۱- اعمال سیاست احیای وضع گذشته که در این زمان به مفهوم شکست اتحاد جماهیر شوروی و مائو در چین به هر قیمت ممکن بود.
۲- اعمال سیاست سد نفوذ.
اختلاف بین این دو گروه در سال‌های پس از آن وجود داشت به طوری که طی جنگ کره دولت ترومن تا حد به کارگیری بمب اتم پیش رفت و مک آرتور از به کارگیری بین ۳۰ تا ۵۰ بمب هسته‌ای بر روی مرزهای کره - منچوری طرفداری می‌کرد.
در بحران موشکی کوبا در ۱۳۴۱ (۱۹۶۲)، بخشی از ارتش طرفدار به کاربردن تسلیحات هسته‌ای علیه شوروی بود. همینطور در جنگ علیه ویتنام برخی از رهبران ارتش آمریکا از به کارگیری بمب اتمی حمایت می‌کردند.
اما در این دوره گروه طرفدار سیاست سد نفوذ تسلط داشتند. هر چند نویسندگانی همچون دیوید نورث اعتقاد ندارند که شوروی با سیاست‌های بازدارندگی و سد نفوذ آمریکا تحت کنترل قرار گرفته بود بلکه برعکس آمریکا از ترس واکنش شوروی از دنبال نمودن سیاست سلطه بر جهان باز ایستاده بود. آنچه که باعث شد در این دوره سیاست سد نفوذ حاکم شود شکوفایی اقتصادی دوران بعد از جنگ از ۱۳۲۶ تا ۱۳۵۲ (۱۹۴۷ تا ۱۹۷۳) بود که باعث قدرت گرفتن قدرت‌های سرمایه‌داری شد. 
اما این وضع در نیمه دهه ۱۳۵۰ (دهه ۱۹۷۰) تغییر کرد و کشورهای سرمایه داری به یک دوره جدید عدم توازنی وارد شدند که نتوانستند از آثار سوء آن بگریزند. 
در دهه ۱۳۵۰ (دهه ۱۹۷۰) از یک سو آمریکا شکست‌های متعددی را تحمل نمود، مانند: 
شکست در ویتنام در ۱۳۵۱ (۱۹۷۲)
فروریختن ترتیبات امنیتی در منطقه خلیج فارس در اثر پیروزی انقلاب اسلامی ایران 1357(۱۹۷۹) 
نفوذ نیروهای کمونیستی در افغانستان، یمن و ...
نفوذ شوروی در عراق و......
آغاز رکود اقتصادی پایدار در آمریکا
از سوی دیگر جهان سوم براساس مؤلفه‌های زیر به سمت انسجام و خوداتکایی پیش می‌رفت:
تشکیل اوپک و افزایش قیمت نفت در ۱۳۵۲ (۱۹۷۳) نوید امکان تسلط جهان سوم به منابع خود در همه زمینه‌ها را می‌داد.
تحریم نفتی موفقیت آمیز کشورهای عربی علیه غرب در ۱۳۵۲ (۱۹۷۳)
 تصویب قطعنامه نظم نوین اقتصاد جهانی در ۱۳۵۳ (۱۹۷۴) در سازمان ملل متحد 
افزایش تقلای کشورهای جهان سوم برای عادلانه‌تر نمودن مبادلات اقتصادی جهان... 
مجموعه‎ای از این عوامل باعث تغییر جهت سیاست خارجی آمریکا از «سد نفوذ» به «احیای وضع» گذشته شد. تا جایی که در سال ۱۳۵۴ (۱۹۷۵) صحبت از به کارگیری نیروی نظامی علیه خاورمیانه بود. در این میان دولت کارتر به تحریک مسلمانان در روسیه پرداخت و گروه‌های اسلامی نظیر اسامه بن لادن و دیگر گروه‌های اسلامی ضد کمونیست به وجود آمدند. 
خلیج فارس پس از جنگ سرد
ارسال دیدگاه
اخبار روز
ضمیمه