مرثیه‌ای برای آب؛ از زاینده‌رود تا هرمزگان؛ تشنه تدبیر

سامیه طهورنیان- اینجا جنوب است. هرمزگان. جایی که آفتاب پوست می‌سوزاند، خاک ترک برداشته و آسمان مدت‌هاست که از باریدن دست کشیده است. آمارها رسمی‌اند، اما دردشان واقعی: کاهش ۷۶ درصدی بارندگی نسبت به میانگین بلندمدت ۵۷ ساله. یعنی دیگر نه بارانی مانده و نه امیدی در دل زمین. جمشید عیدانی، مدیرعامل شرکت آب منطقه‌ای، در گزارشی صریح گفت: «از ۲۵ ایستگاه شاخص، فقط ۶ مورد بالای ۷۰ میلی‌متر بارش داشته‌اند و کمترین بارندگی تنها ۱.۷ میلی‌متر بوده است.» این یعنی فاجعه!
در استان‌مان که زمانی میانگین بارندگی‌اش حدود ۱۸۵ میلی‌متر بود، حالا باید به ۲۹ میلی‌متر قناعت کرد. اما مشکل فقط ابرهای خالی نیست. فاجعه، آنجاست که حتی در چنین خشکی هولناکی، توسعه غیراصولی همچنان بی‌محابا ادامه دارد. کشاورزی سنتی، آن هم در دمای ۴۰ درجه و رطوبت نفس‌گیر، هنوز در صدر برنامه‌هاست. چاه‌های عمیق و نیمه‌عمیق یکی‌یکی در دل بیابان‌هایمان حفر می‌شوند، بی‌آنکه کسی بپرسد: این آب از کجا می‌آید و تا کی دوام دارد؟.
اما این تنها هرمزگان نیست که از تشنگی می‌نالد. صدای زاینده‌رود سال‌هاست که دیگر خاموش شده و خبرهایش هر روز داغ‌تر. کار به جنگ داخلی کشیده، میان یزد و اصفهان، میان دو همسایه دیرین. زاینده‌رود روزی بود که از دل اصفهان می‌گذشت و شهر را زنده نگه می‌داشت، اما حالا دیگر از آن چیزی جز بستر خشک و ترک‌خورده باقی نمانده. آب زاینده رود می‌رود که صنایع فولادی را سرپا‌نگه دارد‌. حسین آخانی، استاد دانشگاه تهران و از معدود متخصصانی که از نظر من جسارت بیان واقعیت را دارد، از فاجعه زاینده‌رود به‌عنوان «بیرون زدن کوه یخ» یاد کرد. او گفت: «این همان چیزی‌ست که سال‌ها درباره‌اش هشدار دادیم و کسی نشنید. شاخه‌ای که بر آن نشسته بودیم را بریدیم. توسعه‌ای که بر پایه آب است، در کشوری که آب ندارد، تنها به مرگ منتهی می‌شود.» او به درستی اشاره می‌کند:مسیر اشتباه توسعه، سه دهه است ادامه دارد. وقتی سد ساختیم تا به خیال خودمان منابع را مدیریت کنیم؛ اما نتیجه‌اش خشکاندن دشت‌ها و مرگ تالاب‌ها شد. وقتی به بهانه امنیت غذایی، بی‌رویه کشت کردیم و منابع زیرزمینی را تا ته کشیدیم. وقتی برای نمایش قدرت، بی‌توجه به اقلیم و اقشار، هر زمین خالی را به مزرعه تبدیل کردیم.
در همین سالی که باران نبارید و زمین تشنه ماند، وزیر جهاد کشاورزی وقت از رشد ۲۶ درصدی تولید محصولات کشاورزی خبر داد؛ اما به چه قیمتی؟ با چه آبی؟
دوباره برگردیم به هرمزگان. روستاهایش، که روزگاری باغ‌های نخل و لیمو داشتند، حالا درگیر دعوا بر سر آبند. مردم شبانه سراغ چاه همسایه می‌روند، لوله‌ها را قطع می‌کنند و هر روز از یک روستا خبر درگیری می‌رسد. نه امنیت مانده، نه عدالت و نه برنامه‌ای که بخواهد این بی‌نظمی را سامان دهد.
در این میان، مدیران اما سرگرم چیزهای دیگری‌اند. سیاست‌گذار‌هایی که اولویت را به فرهنگ‌سازی‌های نمایشی، محدودیت‌های بی‌ثمر و توسعه‌هایی پوچ داده‌اند. نه طرحی برای اصلاح کشاورزی، نه برنامه‌ای برای کنترل چاه‌ها نه اقدامی برای کاهش مصارف غیرضروری. حتی شاهد آنیم که ساخت‌وسازهای لوکس و ویلاهای شخصی از شمال کشور فراتر رفته‌اند و حالا تا دامنه کوه‌های زاگرس، حاشیه فارس و حتی نواحی خوش آب‌وهوای هرمزگان هم امتداد یافته‌اند.
نکته تلخ‌تر آنجاست که بسیاری از این ویلاها و استخرهای خصوصی متعلق به همان مدیران و وابستگان هستند؛ کسانی که می‌دانند آب کجاست؛ اما ترجیح می‌دهند آن را برای راحتی آخر هفته‌شان ذخیره کنند نه برای بقای مردم یک روستا.
اگر امروز بحران را نبینیم، فردا دیگر چیزی برای دیدن نخواهیم داشت. سرزمین ما تشنه است. نه فقط از نبود باران، که از کمبود تدبیر. هرمزگان یک نمونه است، زاینده‌رود یک فریاد. اما این فریادها اگر شنیده نشوند، به زودی به خشم بدل می‌شوند. خشم زمین، خشم مردم، خشم آینده.
مرثیه‌ای برای آب؛ از زاینده‌رود تا هرمزگان؛ تشنه تدبیر
ارسال دیدگاه
اخبار روز
ضمیمه