« سرآمد»  منتشر می‌کند؛

نفوذ اسرائیل به بحران آب خلیج‌فارس

برنامه بلندمدت رژیم صهیونیستی برای فشار به کشورهای حاشیه خلیج‌فارس چیست؟
​​​​​​​گروه انرژی- برخی رسانه‌های بین‌المللی گزارش داده‌اند که رژیم اسرائیل بی‌سروصدا در حال نفوذ به زیرساخت‌های حیاتی خلیج‌فارس است. مسیر جدید برای نفوذ و فشار اسرائیل به کشورهای حاشیه خلیج‌فارس نه از مسیر سیاست و دیپلماسی، بلکه از راه لوله‌های آب و فناوری‌های شیرین‌سازی آب جهت تامین آب شرب مورد نیاز این کشورها می‌گذرد. شرکت‌های اسرائیلی در حال تبدیل بحران آب کشورهای حاشیه خلیج‌فارس به اهرمی بلندمدت برای نفوذ هستند و این مسیر را از طریق قراردادهای نمک‌زدایی به ‌شکل زیرپوستی و خاموش انجام می‌دهند. در حالی‌که توجه رسانه‌ها بر توافق‌های علنی و دیپلماتیک متمرکز است، رژیم صهیونیستی از طریق پروژه‌های نمک‌زدایی و سامانه‌های اسمز معکوس، جایگاهی تعیین‌کننده در حیاتی‌ترین بخش جهان عرب و در نگاه کلی‌تر خاورمیانه، یعنی تأمین آب برای خود می‌سازد.
به گزارش اقتصاد سرآمد، حالا مدتی است که شرکت‌های فناوری آب اسرائیل، بدون هیاهوی سیاسی در ساختار زیربنایی عربستان و کویت جا خوش کرده‌اند. این نفوذ نه از طریق توافق‌های دیپلماتیک، بلکه از مسیر فناوری و وابستگی فنی در یکی از حیاتی‌ترین حوزه‌های امنیت ملی کشورها یعنی آب تحقق یافته است. اسرائیل با بهره‌گیری از ساختار مناقصات بین‌المللی، تحریم‌ها و موانع سیاسی را دور می‌زند. شرکت‌های واسطه‌ای مانند «سوئیس‌واتر» به ‌صورت رسمی در مناقصه شرکت می‌کنند، اما فناوری و طراحی اصلی از سوی شرکت نمک‌زدایی اسرائیل ارائه می‌شود. نتیجه آن است که اسرائیل بدون حتی داشتن سفارت یا روابط رسمی، در عمق زیرساخت‌های حیاتی کشورهای عربی جا می‌گیرد.
در خشک‌ترین منطقه جهان، امنیت آبی مترادف با امنیت ملی است. بااین‌حال، کشورهای عربی تاکنون نتوانسته‌اند زیرساخت فناورانه‌ بومی برای دسترسی مستقل به منابع آب ایجاد کنند و به‌ تدریج به دانش فنی بیگانگان به‌ویژه اسرائیل وابسته شده‌اند. رژیم صهیونیستی که در اقلیمی خشک و بی‌آب زاده شد و نیمی از سرزمینی که اشغال کرده‌(در فلسطین) از بیابان تشکیل شده است، از دهه‌های گذشته بر سر منابع آبی با همسایگان خود در اردن، سوریه و لبنان جنگیده و حتی رؤیای انحراف آب نیل را در سر پرورانده است. اما از همان آغاز، براساس راهبرد «شکوفا کردن صحرا» که نخست‌وزیر اولیه این رژیم، دیوید بن‌گوریون، برای بیابان نقب ترسیم کرده بود، اسرائیل به سرمایه‌گذاری در فناوری‌های آبی پرداخت و توانست خود را به «دره سیلیکون فناوری‌های آب» بدل کند. در تلاقی میان عطش دائمی خلیج‌فارس و برتری فناورانه اسرائیل، خاورمیانه‌ای جدید در حال شکل‌گیری است؛ جایی که «عادی‌سازی نرم» نه در سخنرانی‌های سیاسی، بلکه در لوله‌ها و سیستم‌های نمک‌زدایی جریان می‌یابد.

وابستگی از خطوط لوله تا سیاست
خبرگزاری تسنیم در گزارشی نوشت؛ موضوع عادی‌سازی روابط کشورهای عربی با اسرائیل دیگر محدود به همکاری‌های نظامی یا اطلاعاتی نیست، بلکه اکنون از طریق دروازه‌های اقتصادی و فناوری به‌ویژه فناوری‌های حیاتی آب در حال وقوع است. برای درک عمق این نفوذ، باید بحران آب خلیج‌فارس را شناخت. عربستان و همسایگانش تقریباً به‌طور کامل به منابع آب فسیلی و آب نمک‌زدایی‌شده وابسته‌اند. منابع زیرزمینی غیرقابل‌احیا، بر اثر دهه‌ها کشاورزی بی‌رویه، رو به پایان‌ هستند و نمک‌زدایی به تنها راه ادامه حیات جمعیت در حال رشد، شهرسازی گسترده و پروژه‌هایی مانند چشم‌انداز‌2030 عربستان یا طرح توسعه‌2035 کویت بدل شده است.
روش‌های سنتی نمک‌زدایی هزینه‌های سنگینی دارند؛ مصرف شدید انرژی‌های فسیلی، بازگرداندن پساب بسیار شور به خلیج‌فارس و نابودی اکوسیستم‌های دریایی است. از همین‌رو، رقابت جهانی بر سر فناوری‌هایی است که بتوانند هر مترمکعب آب را با کم‌ترین مصرف انرژی، کم‌ترین هزینه و کم‌ترین آسیب محیط‌زیستی تولید کنند و در این میدان، تل‌آویو پیشتاز است. برای تصمیم‌گیران در ریاض، کویت، ابوظبی، منامه و دوحه، اعداد و راندمان از سیاست مهم‌ترند. وقتی فناوری اسرائیلی می‌تواند میلیون‌ها دلار از هزینه انرژی بکاهد و آب پایدار برای پروژه‌هایی نظیر نئوم تضمین کند، ملیت مهندسان به موضوعی ثانویه تبدیل می‌شود.

کنسرسیوم؛ نقشه نفوذ اسرائیل به کشورهای عربی
با وجود موانع سیاسی، رژیم صهیونیستی راهی برای نفوذ یافته است. ریاض هنوز عادی‌سازی را به «ابتکار صلح عربی» و تشکیل کشور فلسطین گره می‌زند و کویت همچنان براساس قانون سال‌1964 قرارداد با نهادهای اسرائیلی را ممنوع می‌داند. اما مدل «کنسرسیوم» این خطوط قرمز را دور می‌زند. دولت سعودی از طریق یک شرکت دولتی به نام‌SWPC مناقصه‌ای بین‌المللی برگزار می‌کند. شرکتی محلی مانند‌ACWA Power هدایت پروژه را بر‌عهده می‌گیرد، سپس شرکت‌های مهندسی جهانی به‌عنوان پیمانکار وارد عمل می‌شوند. در این مرحله، شرکت‌های اسرائیلی بدون اینکه نام و نشان واقعی خود را علنی کنند، به‌عنوان پیمانکار اصلی وارد اجرای قرارداد و پروژه می‌شوند. شرکت‌IDE  یکی از این شرکت‌هاست که از طریق واسطه‌ای سوئیسی به ‌نام «سوئیس‌واتِر» در کشورهای عربی و اسلامی فعالیت کرده و هویت اسرائیلی خود را پنهان نگه داشته است. این واسطه در کشورهایی چون قطر، کویت، عربستان، یمن، لیبی، الجزایر، تونس، افغانستان و پاکستان پروژه‌هایی چندمیلیون‌دلاری اجرا کرده است.
از جمله پروژه‌های شاخص می‌توان به طرح نمک‌زدایی دریای سرخ در عربستان، پروژه عظیم دریای عرب در پاکستان و چند پروژه در کویت و عمان اشاره کرد. در این معادله، ریاض مشکلات تأمین آب را برطرف می‌کند و رژیم صهیونیستی نیز بدون دردسر سیاسی به بازار بزرگ عربستان سعودی راه می‌یابد. آنچه روی کاغذ «تفاهم فنی» به ‌نظر می‌رسد، در عمل نوعی عادی‌سازی کارکردی است؛ چراکه اکنون مهندسان و سامانه‌های اسرائیلی بخشی نامرئی، اما حیاتی از شبکه تأمین آب عربستان، به‌ویژه در مناطق نفتخیز شرق کشور، محسوب می‌شوند.
کویت هم که از مخالفان سرسخت عادی‌سازی با اسرائیل شناخته می‌شود، نمونه‌ای دیگر از این الگوست. شرکت‌های رژیم صهیونیستی سال‌هاست در تأسیسات نمک‌زدایی شرق و غرب دوحه کویت حضور دارد؛ البته نه مستقیم، بلکه از طریق مناقصه‌های بین‌المللی و پیمانکاران واسطه. این مثال از مورد سعودی نیز گویا‌تر است: حتی کشوری که رسماً در برابر عادی‌سازی مقاومت می‌کند، به دلیل ناتوانی در داشتن ظرفیت و دانش بومی، محتاج فناوری خارجی شده است.

چشم‌انداز بحران در آینده
در دوران پس از جنگ‌های سوریه و عراق و کاهش نقش جبهه مقاومت، موازنه قدرت در خاورمیانه در حال تغییر است. تل‌آویو با بهره‌گیری از فناوری و زیرساخت، در حال بازتعریف جایگاه خود به‌عنوان «شریک ناگزیر» اعراب است. این نفوذ از مسیر نرم و فنی پیش می‌رود و چون بدون توافق رسمی است، هیچ موج سیاسی‌ای ایجاد نمی‌کند. از دید رژیم صهیونیستی، این شکل از عادی‌سازی حتی مؤثرتر از توافق‌های علنی است؛ زیرا روابطی مبتنی بر ضرورت و وابستگی متقابل ایجاد می‌کند، نه بر حسن‌نیت سیاسی. در چنین مدلی، حتی اگر روابط دیپلماتیک متوقف شود، جریان آب و در نتیجه نفوذ همچنان ادامه خواهد داشت.
آنچه امروز در خلیج‌فارس در حال وقوع است، نمونه‌ای کلاسیک از سیاست در قالب فناوری است؛ اسرائیل در حالی‌که از درهای رسمی دیپلماسی بیرون مانده، از مجرای لوله‌های آب وارد شده است. فناوری آب اکنون به ابزار ژئوپلیتیک جدیدی بدل شده که از مرزهای سیاسی عبور می‌کند و ائتلاف‌های تازه‌ای را شکل می‌دهد؛ این یعنی خاورمیانه‌ای که روزی با شعار «مقاومت» تعریف می‌شد، امروز آرام و بی‌صدا در حال بازتعریف خویش براساس منطق وابستگی فناورانه است؛ جایی که آب، جایگزین دیپلماسی شده و لوله‌ها جای سفارت‌ها را گرفته‌اند.
براساس این گزارش؛ در نهایت، پروژه‌ آب میان رژیم اسرائیل و کشورهای خلیج‌فارس را می‌توان نمادی از تغییر منطق قدرت در خاورمیانه دانست؛ منطقی که دیگر بر پایه‌ مرزهای ایدئولوژیک یا جغرافیایی تعریف نمی‌شود، بلکه براساس وابستگی فناورانه و نیاز متقابل شکل می‌گیرد. جایی که «فناوری آب» جای دیپلماسی سنتی را می‌گیرد و همکاری‌های صنعتی به ابزار نفوذ سیاسی بدل می‌شوند. رژیم اسرائیل با بهره‌گیری از بحران آب، توانسته مسیر تازه‌ای از عادی‌سازی زیرساختی را بگشاید؛ مسیری که نه از درهای سیاست، بلکه از لوله‌ها و شبکه‌های فنی عبور می‌کند. در چشم‌انداز آینده، ممکن است پیمان‌های سیاسی تنها ادامه‌ منطقی همین جریان آرام و بی‌صدا باشند؛ جریانی که از عمق زمین و از دل آب، ساختار جدیدی برای منطقه ترسیم می‌کند.
نفوذ اسرائیل به بحران آب خلیج‌فارس
ارسال دیدگاه
اخبار روز
ضمیمه