بيا دريا شويم...

محمد اميد
مسئولان و فعالان دريا كمك كنند تا روي ديگري از ادبيات دريا در اين كشور شكل بگيرد. روي ديگري كه رو به دل دريا زدن دارد. ادبياتي است كه مردم ايران را به به  عمق دريا ببرد

«دريا» در ميان ايرانيان، جلوه‌گاه حسي و دلي خاصي دارد. در يك كلام، ايرانيان دريا دوست هستند. با توجه به گره خوردن احساس ايراني با وسعت عميق دريا، در شعر و ضرب المثل و ادبيات داستاني ايرانيان، به طور گسترده حضور پيدا كرد و مأنوس خلوت و جمع ايرانيان شد. 
از همان سالیان دور که ادبیات به نوعی وارد فرهنگ و زندگی مردم ما شد، شاعران و اندیشمندان ایرانی سعی کردند مقوله دریا را در آثارشان منعکس کنند. هرچند این تاثیر به دلیل نبودن زندگی ماشینی و جاده، نه در ایران بلکه در گستره جهانی در زندگی مردم جریان داشت. از همان دوران بود که دریا پیوندی ناگسستنی با زندگی ایرانیان پیدا کرد. گاهی پرداختن به موضوعات دریایی در آثار اندیشمندان ما جنبه عرفانی، تمثیل و نماد داشته و گاهی هم‌رنگ رئالی به خود گرفته است. از طرفی شاعران و اندیشمندان سبک‌های کلاسیک ما همچون: فردوسی، حافظ، سعدی، مولانا و بسیاری دیگر از شاعران و نویسندگان معاصر ما همچون: نیمایوشیج، مهدی اخوان ثالث، سهراب سپهری، صادق چوبک، احمد محمود و ... هم سعی داشته‌اند در اشعار و قصه‌هایشان اشاراتی واضح به فرهنگ دریا در زندگی‌های دریایی داشته باشند که با مرور آثارشان می‌توان نشانه‌های دریا را مشاهده کرد و در آن تامل داشت.
دریا در ادبیات کهن
دل دريايي كن اي دوست... 
ادبيات جهان را بدون دريا نمي‌توان تصور كرد؛ حتا ادبيات سرزمين‌هايي كه فاقد دريا هستند، سرشار است از حس و حال دريا، زيرا دريا نه فقط يك فيزيك بلكه يك مفهوم عميق است و در تخيل و تعقل، جاي مشخصي براي خود دارد. در ميان آثار ايراني نيز همين قاعده وجود دارد. فردوسی در کتاب شاهنامه که یکی از ماندگارترین آثار کهن ما محسوب می‌شود، اشارات قابل‌توجهی به این مقوله داشته است. وی در جای‌جای این اثر تاریخی تصویری از دریا را جلوی چشمان خواننده می‌گذارد:
سپهبد سوی پارس بنهاد روی
همی رفت پر خشم و دل کینه جوی
ز دریا به دریا همی مرد بود 
رخ ماه و خورشید پر گرد بود
حافظ نيز در دیوانش از دریا به گونه‌های مختلفی یاد کرده است:
شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین حائل
کجا دانند حال ما سبک‌باران ساحل‌ها
مولانا در حکایتی از کتاب «فی‌مافیه» از «نحوی و کشتی‌بان» سخن می‌گوید. در گلستان سعدی ما حکایت‌هایی را می‌خوانیم که دریا نقش محوری در آنها دارد. مثل حکایت «قدر عافیت» که داستان غلامی است که از سفرهای دریایی هراس دارد. در قابوس‌نامه عنصرالمعالی که در سال 475 هجری قمری تالیف شده است، با قصه‌های زیبای دریایی مواجه هستیم که در وصف آداب معاشرت و کسب فضایل اخلاقی انسان‌ها سخن‌گفته است. همچنین در کتاب «تذکره‌الاولیا» عطار نیشابوری و «بهارستان» جامی، «کشف‌المحجوب» هجویری و «داراب‌نامه» بیغمی با حکایت‌های زیبا و دلنشین دریایی رو‌به‌رو می‌شویم که حرف‌های زیادی برای گفتن دارند و هنوز هم در محافل ادبی از آنها یاد می‌شود. همچنین بسیاری از علما و فرهیختگان دیگر نیز در قصه‌های کهن سرزمین ما از حوادث دریایی سخن گفته‌اند که ناصرخسرو، رودکی و خاقانی در این میان بیش از شاعران کلاسیک دیگر در آثارشان به این مقوله پرداخته‌اند.
  دریا در ادبیات معاصر
در ادبیات معاصر نیز بسیاری از نویسندگان و ادیبان ما از دریا به عنوان یک نماد یاد کرده‌اند. مثلا نیمایوشیج در کتاب «مانلی» از زندگی یک قایقران سخن می‌گوید که در نیمه‌شبی غمگین برای کسب روزی به دریا زده است:
... به کجا خواهم رفت؟
از کجا خواهم جست؟...
از پس این گفتار
با تکان دادن پاروش به دست،
به دل موج روان داد شکست...
سهراب سپهری در یکی از اشعار معروفش نگاهی زیبا و عارفانه به دریا دارد:
در آب‌های جهان قایقی هست و من – مسافر قایق - هزارها سال است
سرود دریانوردهای کهن را
به گوش روزنه‌های فصول می‌خوانم
و نیمه‌شب‌ها، با زورق‌ قدیمی اشراق در آب‌های هدایت
روانه می‌گردند و تا تجلی اعجاب پیش می‌رانند... 
بيا دريا شويم...
ارسال دیدگاه
اخبار روز
ضمیمه