تاریخ انتشار:1404/9/2
«سرنوشت نخلستان‌های دشتستان و تنگستان» انتخاب تاب‌آوری هوشمند یا فرسایش خاموش

«سرآمد» به بهانه برگزاری نمایشگاه خرما تحلیل می کند؛

«سرنوشت نخلستان‌های دشتستان و تنگستان» انتخاب تاب‌آوری هوشمند یا فرسایش خاموش

اقتصادسرآمد- جابر مظفری‌زاده - نخل، برای مردم بوشهر، به‌ویژه در گستره دشتستان و تنگستان، هرگز فقط یک درخت یا یک محصول کشاورزی نبوده است. نخل، لنگرگاه معیشت هزاران خانواده، میراث فرهنگی و طبیعی، اکوسیستم پویا و سپر حفاظتی این سرزمین در برابر اقلیم سخت و سوزان بوده است. اما امروز، این ستون‌فقرات معیشتی و فرهنگی و طبیعی در آستانه خردشدن است. آنچه شاهد آن هستیم، یک خشکسالی دوره‌ای ساده نیست که با چندسال ترسالی جبران شود؛ ما در مرکز تلاقی مرگبار سه نیرو ایستاده‌ایم: دهه‌ها بهره‌برداری بیش از توان طبیعت، مدیریت‌های ناکارآمد و شوک سهمگین و دائمی «تغییر اقلیم».

به گزارش «اقتصاد سرآمد»، جابر مظفری‌زاده، دبیر هیات اندیشه‌ورز آب، اقلیم، محیط‌زیست و کشاورزی بنیاد نخبگان استان بوشهر در مطلبی اختصاصی برای این روزنامه به بررسی تحلیلی چالش‌های پیش روی ساکنان استان بوشهر در زمینه پرورش نخل با توجه به بالا گرفتن بحران آب پرداخته است. این مطلب را در ادامه می‌خوانید:
صدای ترک خوردن خاک و خشک‌شدن برگ‌های نخل، دیگر یک «فرسایش خاموش» نیست؛ یک «اعلام خطر نهایی» است. ما در یک نقطه‌عطف تاریخی ایستاده‌ایم. انتخاب امروز ما، نه بین «سنت» و «مدرنیته»، بلکه بین «پذیرش واقعیت و سازگاری هوشمندانه» یا «ادامه انکار و نظاره کردن مرگ قطعی این میراث» است. این نوشته، مرثیه نیست؛ کالبدشکافی دقیق بحران و ارائه یک نقشه راه واقع‌بینانه برای بقاست. آینده نخل بوشهر، مستقیماً به تصمیم امروز ما گره خورده است.

بخش اول: کالبدشکافی فرسایش
 (عمق بحران چقدر است؟)
برای هرگونه درمان، ابتدا باید با واقعیت‌های آماری مواجه شویم. داده‌ها تکان‌دهنده‌اند:
۱. حساب آب استان در مرز ورشکستگی
هسته اصلی بحران، یک ریاضیات ساده و وحشتناک است. استان بوشهر در مرز «ورشکستگی هیدرولوژیک» قرار دارد. 
حساب بانکی خالی: توان اکولوژیک پایدار و مقدار آب قابل‌تجدید استان ما (آبی که سالانه به منابع ما اضافه می‌شود) تنها ۳۲۶میلیون مترمکعب بوده، اما مصرف سالانه ما بیش از ۹۰۰میلیون مترمکعب است. معنای این عدد: ما ۲.۷برابر ظرفیت طبیعی(توان اکولوژیک) سرزمین‌مان در حال برداشت از آبی هستیم که وجود ندارد. ما نه‌تنها سود بانکی خود را مصرف کرده‌ایم، بلکه هر سال ۲.۷برابرِ اصلِ سرمایه خود را نیز بدهکار می‌شویم.
۲. شریان‌های خشکیده (آب سطحی)
نخلستان‌های دشتستان و تنگستان به شریان‌های حیاتی سد رئیسعلی دلواری و رودخانه‌ها وابسته‌اند. اما این شریان‌ها در حال خشک‌شدن هستند:
رودخانه‌های بی‌جان: آورد رودخانه‌های استان نسبت به بلندمدت ۸۵درصد کاهش یافته است. رودخانه شاپور، قلب تپنده دشتستان، در فصول گرم عملاً به بستری خشک تبدیل می‌شود. رودخانه باهوش در تنگستان و بسیاری از رودخانه‌های دیگر استان نیز همین وضعیت را دارند.
سدهای خالی: در پاییز ۱۴۰۴، ذخیره سد رئیسعلی دلواری (مانند متوسط سدهای استان) به حدود ۲۰درصد رسید. ما اکنون در حال مصرف آخرین ذخایر استراتژیک و «آب مُرده» سدها هستیم.
۳. معدن‌کاوی آب‌های زیرزمینی (فاجعه در اعماق)
وقتی آب سطحی نیست و باران نیز کم است، فشار به سمت آب زیرزمینی، یعنی تنها شبکه ایمنی باقیمانده، منفجر می‌شود.
ارتش چاه‌ها: بیش از ۱۳,۰۰۰حلقه چاه در استان وجود دارد که از این میان، بیش از ۷,۰۰۰حلقه غیرمجاز هستند. این ارتش، سالانه بیش از ۴۰۰میلیون مترمکعب آب می‌بلعد؛ یعنی به‌تنهایی بیش از کل توان اکولوژیک استان!
صدای برخورد مته به سنگ کف: در مناطقی چون اهرم و برازجان و بوشکان و تقریبا همه دشت‌های قابل‌بهره‌برداری استان، تراز آب تا ده‌ها متر سقوط کرده است و افت شدید کمی و کیفی آبخوان‌ها را شاهد هستیم. پدیده «کف‌شکنی» (عمیق‌تر کردن چاه) دیگر یک اقدام اضطراری نیست، یک رویه فصلی است. کشاورزان مجبورند برای رسیدن به آب، مته را از «سنگ کف» عبور داده و به «سازندهای سخت» نفوذ کنند.
این دیگر کشاورزی نیست؛ این «معدن‌کاوی» آب فسیلی و ذخایر استراتژیک میلیون‌ساله کشور است.
۴. آب شور (سمی که به خورد نخل می‌دهیم)
پیامد تخلیه آبخوان‌ها، تهاجم آب شور به دشت‌ها و شورترشدن آب دشت‌ها، رودخانه‌ها و سدهاست. آمارها هولناک‌اند:
۹۶درصد از کل منابع آبی استان، شوری (EC) بیش از ۳۰۰۰میکروموهس بر سانتی‌متر دارند (بالاتر از آستانه تحمل بسیاری از گیاهان).
بیش از ۵۰درصد منابع آب، شوری بیش از ۸ تا ۱۰هزار دارند.
این دیگر «آب کشاورزی» نیست؛ این «آب‌نمک» است که به جای حیات‌بخشی، بافت خاک را تخریب و زمین را عقیم می‌کند.
۵. پارادوکس بهره‌وری: «آب برای هیچ»
فاجعه زمانی تکمیل می‌شود که می‌بینیم این تخریب عظیم، حتی به بهره‌وری اقتصادی هم منجر نشده است.
مصرف ویرانگر: هر هکتار نخلستان در دشتستان با روش سنتی و غرقابی، به‌طور متوسط سالانه ۲۴ میلیون لیتر معادل ۴ هزار تانکر ۶مترمکعبی آب مصرف می‌کند.
تولید ناچیز: در ازای این مصرف آب، تولید متوسط ما حدود ۴تن در هکتار است. در حالی‌که در مناطقی با مدیریت بهینه‌تر، به راحتی به بیش از ۱۲تن در هکتار می‌رسند.
شاخص تکان‌دهنده: ما در بوشهر به اذعان رئیس سازمان جهادکشاورزی استان، برای تولید یک‌کیلوگرم خرما، بین ۴,۰۰۰ تا ۸,۰۰۰لیتر آب مصرف می‌کنیم. ما آب نداریم و آبی را هم که داریم، به ناکارآمدترین شکل ممکن هدر می‌دهیم.
۶. پارادوکس توسعه: «کاشتن نخل جدید در سرزمین بی‌آب»
و اما ویرانگرترین بخش ماجرا: در میانه این ورشکستگی آبی، شاهد تغییر کاربری اراضی و احداث نخلستان‌های جدید هستیم. در حالی‌که نخلستان‌های ریشه‌دار و قدیمی از تشنگی در حال خشک‌شدن هستند، ما با افزودن تقاضای جدید، فروپاشی را تسریع می‌کنیم. این اقدام، نقض صریح «سند سازگاری با کم‌آبی استان» و دهن‌کجی به ندای فریادرسی دلسوزان آب و خاک برای حل بحران آب و صرفه‌جویی در مصرف آب است.

۷. لرزان‌شدن پایه‌های امنیت غذایی
نخلستان‌های دشتستان و تنگستان، فراتر از تولید خرما، یکی از ارکان اصلی امنیت غذایی جنوب کشور هستند. خرما به‌عنوان محصولی غنی از انرژی، قند طبیعی و ریزمغذی‌ها، در اقلیم‌های گرم و کم‌آب، یکی از پایدارترین گزینه‌های تأمین کالری به‌شمار می‌رود و در شرایط تغییر اقلیم، نسبت به سایر محصولات باغی افت تولید کمتری دارد. این نخلستان‌ها با تأمین بخشی از نیاز غذایی خانوارهای محلی و حفظ زنجیره تولید محصولات کم‌آب‌بر، نقشی کلیدی در تاب‌آوری غذایی منطقه ایفا می‌کنند. آسیب به این نخلستان‌ها صرفاً یک تهدید اقتصادی نیست، بلکه کاهش ظرفیت راهبردی استان و کشور در تولید محصولات مقاوم به خشکی و گرماست.

۸. تحول اجتماعی-فرهنگی ناشی از زوال نخلستان‌ها
نخلستان‌های تنگستان و دشتستان تنها بستر تولید نیستند، بلکه همچون «زیرساخت اجتماعی» دیرینه‌ای عمل می‌کنند که هویت، همبستگی و نظم معیشتی جوامع محلی بر آن بنا شده است. نظام‌های سنتی تقسیم آب، همکاری‌های جمعی، آیین‌های فرهنگی و حتی پیوندهای خویشاوندی در سایه این نخلستان‌ها شکل گرفته و تداوم یافته‌اند. برای بسیاری از خانواده‌ها، نخل صرفاً یک دارایی اقتصادی نیست، بلکه بخشی از حافظه جمعی و میراث هویتی آنان است؛ ازاین‌رو هر تغییر در وضعیت نخلستان‌ها به ‌سرعت بر انسجام اجتماعی، الگوهای مهاجرت و پایداری روستاها اثر می‌گذارد. فرسایش این نخلستان‌ها در واقع فرسایش یک «شبکه اجتماعی-فرهنگی» است که تداوم آن، تضمین‌کننده ثبات اجتماعی و تاب‌آوری انسانی منطقه محسوب می‌شود.

بخش دوم: تله کشاورز
 (چرا روش‌های سنتی دیگر جواب نمی‌دهد؟)

بسیاری می‌گویند «پدران ما هم غرقابی آبیاری می‌کردند و مشکلی نبود». این حرف درست است، اما «شرایط» به کلی تغییر کرده است. روش سنتی آبیاری غرقابی (یا استخری)، در دورانی که آب فراوان و شیرین بود، شاید کارآمد بود. اما امروز، با این آب شور و اندک و این اقلیم داغ، آبیاری غرقابی خود به «عامل بحران» تبدیل شده است. اینجا یک «تله مدیریتی» مرگبار برای کشاورز ایجاد شده است:
۱. آبیاری غرقابی = کشتن نخل در اثر خفگی یا در اثر قارچ
وقتی کشاورز نخل را غرقابی آبیاری می‌کند، آب در پای تنه درخت می‌ایستد. در زمان غرقابی، ریشه‌ها دچار خفگی، کمبود اکسیژن و پوسیدگی می‌شوند. سپس در فاصله طولانی تا آبیاری بعدی، نخل دچار تنش شدید خشکی می‌شود. این چرخه، درخت را به شدت ضعیف می‌کند. از طرفی گرمای شدید بوشهر این آب راکد را تبخیر کرده و یک «رطوبت نسبی بسیار بالا» و اشباع در تاج نخل ایجاد می‌کند. این محیط مرطوب و داغ، بهترین زیستگاه برای قارچ خطرناکی به نام Ceratocystis (عامل بیماری پوسیدگی تنه) است. این قارچ از جوانه مرکزی وارد شده، تنه را از درون می‌پوساند و ناگهان تاج درخت سقوط می‌کند. در واقع، ما با دست خودمان و با روش غرقابی، محیطی برای خفگی و نیز محیط کشت قارچی را فراهم می‌کنیم که نخل را از درون نابود می‌سازد.
۲. فاصله طولانی بین آبیاری‌ها = کشتن نخل با آفات
فاصله طولانی بین آبیاری‌ها به دلیل نوع سیستم آبیاری و شیوه مدیریتی موجود که آن هم متاثر از سیستم آبیاری است، نخل را دچار «تنش شدید خشکی» می‌نماید. نخل ضعیف‌شده در اثر تنش، سیستم دفاعی خود را از دست می‌دهد و به شدت مستعد حمله آفاتی چون «کنه تارتن» و «آفات چوب‌خوار» (مانند سوسک سرخرطومی) می‌شود. از طرفی تنش آبی خودبه‌خود باعث افزایش آزادسازی ترکیبات فرار و جذب‌کننده آفاتی مانند سرخرطومی حنایی توسط نخل و تسریع در نابودی نخلستان‌ها می‌گردد.
نتیجه: کشاورز نخل‌دار امروز در یک تله گرفتار شده است. اگر غرقابی آبیاری کند، نخل را در معرض خطر قطعی خفگی و «بیماری قارچی» قرار می‌دهد. اگر با فاصله آبیاری کند، نخل را در معرض «طغیان آفات» قرار می‌دهد. مشکل دیگر فقط «کمبود آب» نیست، «روش مدیریت آب» است که نخلستان‌ها را نابود می‌کند.

بخش سوم: چرا تغییر نمی‌کنیم؟ (عادت به سنت و نیز بحران بی‌اعتمادی)
سؤال کلیدی این است: چرا با وجود این بحران، کشاورزان از تغییر استقبال نمی‌کنند؟ چرا پروژه‌های آبیاری نوین شکست می‌خورند؟
پاسخ در «سنت گرایی»، «ایده‌آل‌گرایی» و «مدیریت پروژه‌ای» شکست‌خورده نهفته است. گزارش‌های نگران‌کننده از طرح‌های پایلوت اجراشده (مانند پروژه ۱۷۰ هکتاری آبپخش)، یک معضل مدیریتی را آشکار می‌کند:
نصب و رها کردن: این پروژه‌ها به دلیل «عدم‌همراهی فکری و عملی کشاورز»، «عدم‌آموزش قبل و بعد از اجرا»، «نبود بودجه نگهداری»، «رها‌شدن پروژه توسط دستگاه متولی پس از اجرا»، «مسدودشدن لوله‌ها و نازل‌ها و تجهیزات به دلیل نبود پشتیبانی فنی» و «واگذاری کامل مسئولیت به کشاورز» شکست خورده‌اند.
اتلاف سرمایه ملی: ما مشکل «فناوری» نداریم، ما مشکل «آموزش، مدیریت و نظارت پیش و پس از اجرا» داریم. تحویل یک سیستم فنی پیچیده به کشاورز و رها کردن او به حال خود، مصداق بارز اتلاف سرمایه ملی و «از بین بردن اعتماد عمومی» است.
برای اعتماد مجدد و پذیرش ریسک تغییر از کشاورزی که یک بار از سیستم قطره‌ای (که به دلیل نبود پشتیبانی از کار افتاده) ضرر کرده، باید تمهیدات ویژه‌ای چه در روش کار و چه در تضامین ممکن برای عدم‌رهاشدگی نخلدار پس از همراهی در پروژه، اندیشید.

بخش چهارم: نقشه راه 
«تاب‌آوری هوشمند» (یک جراحی واقع‌بینانه)
ادامه مسیر فعلی، مرگ قطعی نخلستان‌ها طی یک دهه آینده است. راه نجات، بازگشت به گذشته نیست، بلکه یک «بازطراحی هوشمندانه» و «واقع‌بینانه» براساس محدودیت‌های موجود است. این نقشه راه بر سه‌ستون استوار است:
ستون اول: تحول در آب (از «نصب لوله و سیستم آبیاری» به «خدمات پشتیبانی، آموزشی و مدیریتی»)
اولین و فوری‌ترین اقدام، توقف کامل آبیاری غرقابی است. این روش دیگر «سنتی» نیست، بلکه در شرایط فعلی «انتحاری» است. باید فوراً به سمت آبیاری موضعی (مانند زیرسطحی) با هدف رساندن مصرف از ۲۴,۰۰۰ به زیر ۱۰,۰۰۰مترمکعب حرکت کنیم، اما برای موفقیت، نگاه و مدل حکمرانی و مدیریتی باید تغییر کند:
تغییر مدل یارانه: دولت باید یارانه را از «خرید تجهیزات» به «قراردادهای بلندمدت نگهداری و پشتیبانی فنی» منتقل کند. به جای تحویل لوله به کشاورز، باید «آب مدیریت‌شده و پایدار» به او(ترجیحا به تشکل‌های مردمی) تحویل داده شود.
تضمین نگهداری: پروژه‌های جدید باید «پیوست نگهداری و پشتیبانی فنی» حداقل ۵ساله داشته باشند تا فاجعه پروژه‌های رهاشده تکرار نشود.
توانمندسازی محلی: باید «تعاونی‌های آب‌بران» محلی آموزش‌دیده و مجهز شوند تا خود مسئولیت نگهداری، تعمیر شبکه آبرسانی و لوله‌ها، نازل‌ها و فیلترها و مدیریت سیستم‌ها در منطقه خود باشند. این کار، «اشتغالزایی»، «پاسخگویی» و «اعتمادسازی» می‌کند.
ادامه مسیر فعلی، مرگ قطعی و برگشت‌ناپذیر نخلستان‌ها طی یک‌دهه آینده است، اما مسیر «تاب‌آوری هوشمند» نیز روشن است. این مسیر، یک جراحی سخت، پرهزینه اما ضروری است که بر «بازسازی اعتماد» و «تحول سه‌گانه» استوار است:
۱. تحول آبیاری (توقف غرقابی و حرکت به سمت پشتیبانی فنی).
۲. تحول گونه‌ها (اصلاح، نوسازی یا جایگزینی، تنوع‌بخشی اقتصادی و اکولوژیک).
۳. تحول ارزش (توقف خام‌فروشی و حرکت به سمت بهینه‌سازی پس از برداشت خرما و نهایتاً فرآوری عمیق).
زمان انکار و مدیریت بحران‌های لحظه‌ای به پایان رسیده است. آینده نخلستان‌های ما نه در «آسمان» (در انتظار بارانی که الگوی آن تغییر کرده) و نه در «اعماق زمین» (در جست‌وجوی آبی که تمام شده) است. آینده ما در «مدیریت هوشمند» هر قطره آب و «افزودن ارزش» به هر دانه خرما نهفته است. آینده‌ نخل بوشهر، به تصمیم امروز ما گره خورده است.
ستون دوم: تحول در گونه‌ها (نوسازی مقاوم، نه جایگزینی پرخطر)
هدف ما «حفظ» نخلستان‌هاست، اما نخل‌های پیر، کم‌بازده و غیراقتصادی باید نوسازی شوند.
نه به «تله ارقام لوکس» و حساس: با توجه به شوری ۹۶درصدی آب‌ها، وارد کردن ارقام حساس و لوکس (مانند مجول) که مقاومت کمتری دارند، یک ریسک بزرگ و احتمالاً شکست‌خورده است.
تمرکز بر مقاومت و فرآوری: استراتژی باید «نوسازی یا اصلاح نژادی» نخل‌های موجود و «جایگزینی» با ارقامی باشد که مقاومت بالاتری به شوری و خشکی داشته و در عین حال برای صنعت «فرآوری» مناسب‌تر باشند.
اول آب، بعد نهال: هیچ طرح نوسازی و اصلاح گونه‌ای موفق نخواهد شد، مگر اینکه ابتدا «مدیریت آب» (ستون اول) به درستی اجرا شده باشد.

ستون سوم: تحول در اقتصاد (از «تناژ» به «ارزش»)
این، واقع‌بینانه‌ترین و حیاتی‌ترین ستون برای بقای اقتصادی کشاورز است. در عصر بی‌آبی، احتمال کاهش «تناژ» محصول وجود دارد. گره زدن معیشت کشاورز، تنها به «میزان برداشت»، یک اشتباه استراتژیک است.
پایان خام‌فروشی: اقتصاد نخل‌داری بوشهر در تله «خام‌فروشی» و صادرات فله‌ای گرفتار شده است. شکاف ۳ تا برابری قیمت از نخلستان تا بازار نشان می‌دهد که سود اصلی در «تولید» نیست، بلکه در «پس از برداشت» است.
بهینه‌سازی پس از برداشت و نهایتاً فرآوری عمیق: راه‌حل، تغییر وابستگی معیشت از «تناژ» به «ارزش» است. ما باید بتوانیم از محصول کمتر، ارزش اقتصادی بیشتری خلق کنیم.
تبدیل کل محصول و حتی ضایعات خرما و نیز محصولات جانبی نخل به ثروت: این استراتژی، نخل و خرمای ضعیف و کم‌کیفیت ناشی از تنش آبی را از یک «محصول بی‌ارزش» به یک «ماده اولیه با ارزش» برای صنعت تبدیل می‌کند. از خرما و نخل می‌توان بیش از ۸۰نوع محصول جانبی (شیره، قند مایع، سرکه، الکل، خوراک دام غنی‌شده، کامپوزیت از برگ و هسته و...) تولید کرد.
فرآوری، یک استراتژی مدیریت آب است: کشاورزی که از هر کیلو خرما (با فرآوری) ۵برابر سود بیشتر می‌برد، دیگر نیازی به افزایش سطح زیرکشت و حفر چاه جدید و تقلا کردن برای جبران درآمد خود ندارد.

بخش پنجم: میثاق مسئولیت 
(فراخوان برای اقدام همگانی)
این تحول سه‌گانه، یک پروژه صرفاً دولتی نیست. این یک «تعهد» پایدار و سه‌جانبه است: شکست یا موفقیت، در گرو اقدام هماهنگ سه گروه زیر است:
۱. مسئولان و سیاست‌گذاران (دولت، مجلس، نهادهای استانی):
وظیفه اول: توقف «پارادوکس توسعه». اجرای قاطع و بدون اغماض «سند سازگاری با کم‌آبی». هرگونه مجوز کشت جدید یا تغییر کاربری به نخلستان باید «فوراً» متوقف شود.
وظیفه دوم: اجرای عدالت آبی. این یعنی تحویل حجمی آب و توقف برداشت‌های غیرقانونی. این سخت‌ترین اما حیاتی‌ترین اقدام است که ضمن ایجاد عدالت آبی، باعث رسیدن حقابه تالاب، احیای منابع آب سطحی و زیرزمینی و حفظ اکوسیستم به صورت پایدار می‌شود.
وظیفه سوم: سرمایه‌گذاری هوشمند (نه رهاشده). اعتبار باید نه برای «تولید بیشتر» بلکه برای «بهره‌وری بالاتر» و مهم‌تر از آن، برای «نگهداری و پشتیبانی فنی» سیستم‌های نوین تخصیص یابد.

۲. نخل‌داران و کشاورزان (جامعه محلی):
نیاز و وظیفه اول: پذیرش واقعیت. دوران آبیاری غرقابی تمام شده است. این روش دیگر «سنت» نیست، «عامل بیماری» و نابودی نخل است.
نیاز و وظیفه دوم: مطالبه‌گری هوشمند. کشاورزان نباید صرفاً «نصب» سیستم را بپذیرند، بلکه باید «تضمین پشتیبانی فنی بلندمدت» را مطالبه کنند. راندمان پایین سیستم‌های فعلی نشان می‌دهد که مشکل، در مدیریت و نظارت و پشتیبانی پس از اجراست.
نیاز و وظیفه سوم: اقدام جمعی. کشاورزان باید با تشکیل «تعاونی‌های آب‌بران» و کمیته‌های محلی، قدرت چانه‌زنی خود را در مدیریت آب و ممانعت از توسعه غیرقانونی نخیلات و برداشت یا انتقال آب غیرمجاز، نظارت بر پروژه‌ها و فروش محصولات فرآوری‌شده (به جای فروش فله به دلالان) افزایش دهند.
۳. کنشگران محلی، ملی و رسانه‌ها:
مسئولیت و وظیفه اول: دیده‌بانی و مطالبه‌گری. کنشگران باید چشم بیدار جامعه در اجرای «سند سازگاری با کم‌آبی» و توجه به حفظ توان اکولوژیک سرزمین باشند. هر تخلف در صدور مجوز جدید یا اهمال در بستن چاه‌های غیرمجاز، توسعه کشت نخیلات، عدم‌پشتیبانی فنی و مدیریتی و نظارت پس از اجرای پروژه، باید به چالش کشیده شود.
وظیفه دوم: تغییر گفتمان. رسانه‌ها باید گفتمان عمومی را از «مطالبه آب بیشتر» (که وجود ندارد) به «مطالبه مدیریت هوشمند، عادلانه و سازگار با اقلیم» تغییر دهند. باید پرسید «چرا پروژه‌های قبلی شکست خوردند؟» و «چگونه می‌توان از شکست پروژه‌های جدید پیشگیری کرد؟»
وظیفه سوم: ترویج نوآوری بومی. حمایت و معرفی نخبگان و نوآوران محلی (مانند مخترعان روش‌های آبیاری کارآمد بومی) باید در اولویت باشد.

نتیجه‌گیری: زمان تغییر برای حفظ و نجات اکوسیستم شکننده نخلستان‌ها فرا رسیده است
ما در برابر یک انتخاب قاطع ایستاده‌ایم. ابعاد «فرسایش خاموش» اکنون واضح است: کاهش ۸۵درصدی آورد رودها، کسری مخزن و فرونشست همه دشت‌ها و آبخوان‌ها، مصرف ۲.۷برابری نسبت به توان اکولوژیک، شورشدن ۹۶درصدی آب‌ها و پارادوکسی که همزمان با تلاش نخلستان‌های قدیمی برای حفظ بقا و خشک‌شدن نخل‌های موجود، مجوز توسعه نخلستان‌های جدید را صادر می‌کند و در مقابل پذیرش تغییر شرایط اقلیمی، روش آبیاری و جلوگیری از تخلفات قانونی مقاومت و حتی مخالفت می‌نماید.
بسته سیاستی تهیه‌شده در هیات اندیشه‌ورز آب، اقلیم، محیط‌زیست و کشاورزی بنیاد نخبگان استان بوشهر که با عنوان «بسته سیاستی نجات نخلستان‌های پایین‌دست سد رئیسعلی دلواری با بهره‌گیری از سامانه آبیاری زیرسطحی هوشمند-ترکیبی» جهت اقدام به مسئولان استانی و کشوری ارسال شده است، راهی است برای حفظ این میراث گرانبهای فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و محیط‌زیستی.

برچسب ها : نخلستان‌های دشتستان و تنگستان اقتصادسرآمد نمایشگاه خرما

اخبار روز
ضمیمه