تحلیل «اقتصادسرآمد» از گردشگری فقیر دریایی در ایران

ظرفیت گردشگری مان بالقوه ، اما جایگاه معناداری نداریم

گروه گردشگری دریایی – ایرج گلشنی - انسان گاهی سخنی می شنود که روحش آشفته می شود. مخصوصاً اگر آن سخن از شخصی مدعی سواد و دانش و تجربه باشد و به ویژه، مقام و منصبی هم در دولت داشته باشد! سخنی از مسئولی شنیدم درباره «گردشگری دریایی در ایران» که با تمام آموزه های من متفاوت بود و مرا نه فقط متحیر، بلکه فکر آشوب کرد که آیا من این همه در اشتباه هستم یا آن مقام! و اگر او در اشتباه است و اگر سایر مسئولان هم مانند او بیندیشند، آخر و عاقبت صنعت گردشگری ایران به کجا می انجامد؟ ما در روزنامه دریایی اقتصادسرآمد لازم دیدم این فکر مشغولی را در چند نکته با شما مخاطب گرامی و اهلش درمیان بگذارم:
نکته اول: صنعت گردشگری
می دانیم که صنعت گردشگری، یکی از صنایع بسیار بسیار مهم در جهان امروز است و این صنعت ارزآور، برای ایران بیش از همیشه اهمیت و آورده دارد؛ زیرا ایران جزو 10 کشور برتر دنیا از نظر گردشگری است و عایدی این صنعت برای ایران، بیش از ده برابر عایدی نفت تخمین زده می شود. با این توضیح که نفت روز به روز رو به کاهش می رود و صنعت گردشگری روز به روز رو به فزونی.
نکته دوم: ظرفیت گردشگری ایران
می دانیم که فضای کنونی ایران، نظر به مسائل مذهبی، نظر به نبودن بسترها و زیرساخت های لازم، نظر به نبود قوانین و مقررات حمایتی، نظر به تعاریف متعدد، متفاوت و عجیب و غریب از گردشگر (توریست) و به خصوص نظر به فهم و درک برخی مسئولان از گردشگری، انواع آن، گردشگر و شخصیت او و بیان شعاری و آمار واهی بدون پشتوانه علمی از سبب ها و آسیب ها و واقعیات گردشگری، باعث شده که ایران امروز، نتواند از ظرفیت گردشگری خود بهره ببرد.
روی کاغذ، ایران جزو 10 کشور برتر جهان است از نظر ظرفیت بالقوه گردشگری، اما در عمل، بسیار فقیر و ضعیف هستیم و جایگاه معناداری در جهان گردشگری نداریم. واقعا جای تاسف است.
نکته سوم: گردشگر کیست؟
در بحث مدیریت گردشگری- مانند تمامی شفوق مدیریت- واقع نگری و واقع گرایی اهمیت و اعتبار استراتژیک دارد؛ زیرا صنعت گردشگری، ارتباط با پیچ و مهره نیست، بلکه انسان ها، و آن هم انسان های معمولا بسیار باهوش، بسیار با فرهنگ و آگاه و بسیار متمول و پولدار هستند. اگر در این جمله اغراقی هست، برای درک شخصیت عمومی گردشگر است و تأکید بر این نکته مهم است که گردشگر، موجودی باهوش، خوشفکر، کنجکاو و اهل مطالعه است و سرمایه لازم برای تأمین روح جستاگر و کنجکاوی هدفمند خود است.
برداشت منطقی از این سخن متعدد است، یکی این است که گردشگر می داند چه می خواهد و می داند برای خواسته خود کجا برود؛ زیرا درباره خواسته خود و چگونگی تأمین خواسته خود، آگاهی کافی و کامل دارد و به همین دلیل، دقیق می داند که خواسته او در کجای این جهان تأمین می شود و درست برای رفتن به آن مکان- در هر جای دنیا باشد- مطالعه و تحقیق، برنامه ریزی و سرمایه گذاری می کند.
به عبارت دیگر، گردشگر یک آدم هرهری و احمق نیست که یکباره به سرش بزند که برود تایلند یا بیاید ایران!
گردشگر فرق ایران و تایلند را به خوبی می داند و این دانایی به او فرمان می دهد که در کدام کشور نیازش برآورده می شود؛ به همین دلیل، کسی که مرام و مسلکش در چارچوب فرهنگ اسلامی، قوانین جمهوری اسلامی و عرف جامعه ایرانی نمی گنجد، به هیچ وجه به سمت ایران نمی آید. آیا درک این نکته سخت است؟
نکته چهارم: تجدیدنظر در سیاست گذاری و مجریان
اهل نطر به خوبی متوجه شدند که با توجه به آن چه اشاره شد، یک تجدیدنظر در سیاست ها از یک سو و مجریان از دیگر سو بسیار حیاتی است و به طور مشخص و تأکیدی، سیاست گذاری با سیاست گذارانی ممکن است که «گردشگر و گردشگری»(توریست و توریسم) را به خوبی بشناسند.
نکته پنجم: گردشگر شناسی
در میان فعالان حوزه گردشگری  در ایران، یک تعریف واحد از گردشگر و ماهیت اجتماعی و شخصیت فردی او، وجود ندارد. از یک سو، هرکس از ظن خود می شود یار او، و از درون او نمی جوید اسرار او و از سوی دیگر، یکی به گوشش دست می کشد و می گوید بادبزن است، یکی به پشتش دست می کشد و می گوید تخت است و یکی به پایش دست می ساید و می گوید ستون است و... در این رابطه به چند نمونه از تعریف گردشگر و نگاه به گردشگر که بیشتر شنیده و متوجه شده ایم، اشاره می کنم:
الف: پولداران بی درد
کسانی که از زور شکم سیری، ولگردی می کنند و به هر سوراخ ثمبه ای سرک می کشند.
عده ای هستند که گردشگر را فردی می دانند که از شکم سیری نمی داند با خود چه کند و به همین خاطر سر از کشورهای مختلف در می آورد!
ب: مروجان فرهنگ غربی
کسانی که با پول های بادآورده و کمک های دولت های غربی و اروپایی، ول شده اند در کشورهای جهان سوم تا فرهنگ آن ها را نابود و غربی کنند.
ج: دزدان اقتصادی
کسانی که برای کشف ایده های اقتصادی، دزدیدن نقشه ها، گول زدن نخبه ها و بردن همه سرمایه های یک ملت، مأموریت دارند.
د: جاسوس های دشمن
کسانی که لباس گردشگر می پوشند و در قالب آن، اقدام به جاسوسی و نقشه برداری از مراکز مهم کشورها می کنند.
ه: کولی ها
کسانی که ولگردی در ذاتشان است و همواره خانه به دوش و آواره کشورها هستند!
و...
می دانم که این دسته از تعاریف، به طنز می ماند و جمعی از خوانندگان این سطور، به جد تصور می کنند که نگارنده، طنزنگاری کرده است؛ اما بسیارند کسانی که خود به طور مستقیم، این دسته از تعاریف گردشگر را در مصاحبه ها خوانده یا در سخنرانی ها شنیده اند.
به نظر می رسید که این دسته از تعاریف، مربوطه به دهه 60 باشد؛ ولی متحیر می شویم وقتی این سخن ها را در سال 1401 هم بشنویم و حیرت زده، ذهنمان لحظاتی متوقف شود که بفهمیم آیا گوینده، این حرف ها را جدی می گوید یا می گوید که مزاحی کرده باشد.
نکته ششم: تعریف توریست 
در منابع رسمی بین المللی، تعریف معین و مشخصی از گردشگر (توریست) شده و بیان دقیق و واضحی از هویت، شخصیت و اهداف او صورت پذیرفته است که می توان با جستجو در گوگول یا هر مرجع دیگری به آن دست یافت و اکنون منظور و مدنظر این قلم نیست.
تعریفی که در عمل و با نگاه کاربردی در غرب و اروپا- به خصوص کشوری مانند ایتالیا- از گردشگر (توریست) می شود، یک چیز مشخص است:
توریست یعنی دلار. یعنی ارز، یعنی گنج.
بر همین اساس هم فکر، برنامه ریزی و اجرا می کنند و گاهی هیچ قاعده و قانونی را نمی پذیرند تا به هر شکل ممکن، توریست وارد کشورشان بشود و ارز وارد کشورشان کند. 
آن ها از آن سوی بام افتاده اند. فرض مثال، اکنون که قانون همجنسگرایان در امریکا مصوب شد، بسیاری از کشورها به تکاپو افتاده اند که لوازم جذب این گروه از افراد را هم به طور رسمی آماده کنند، زیرا می دانند که دلار آن ها هم با سایر دلارها مو نمی زند.
گرچه باید اذعان داشت که اکثر کشورها در محدوده میانی طیف صنعت گردشگری هستند و افراط و تفریط نمی کنند، اما جمعی از کشورها در دو سر طیف قرار دارند.
یک سر طیف کشورهایی هستند که به هر قیمتی توریست می خواهند و سر دیگر طیف، کشورهایی هستند که حلقه گذر تخم مرغ گردشگر را بسیار تنگ بسته اند که ایران امروز یکی از آن هاست.
نکته هفتم: دلیل تنگنای گردشگری ایران
یک طرف ماجرا، زیر ساخت های گردشگری هستند و طرف دیگر، امکانات رفاهی برای جذب گردشگر.
از نظر زیرساخت ها مشکل فراوان داریم، اما از نظر امکانات رفاهی، تا حدی قابل تحمل است که البته به چند شهر بزرگ محدود است.
برای مثال، در سیستان و بلوچستان نه زیرساخت هست و نه امکانات رفاهی؛ اما در تهران وضعیت تا حدی مطلوب است.
دلیل دیگر، آزادی های اجتماعی است که نسبت به دیگر کشورها، کشورهای اسلامی محدودیت دارند. موسیقی، رقص، پوشش و ... موارد محدودساز هستند که البته در صورت مدیریت صحیح، خود این ها در جزئی از جاذبه های گردشگری خواهند بود.
و چشم اسفندیار گردشگری ایران، بی شک مدیرانی هستند که قادر به تهیه و تمهید ساز و کار (سیستم جامع) لازم در سطح کشور نشده اند. نه همخوانی در تعریف است، نه همداستانی در اقدامات مشترک و نه همسازی در ایجاد زمینه ها و نه هم نظری در کلیات و جزئیات.
نکته هشتم: فقر گردشگری دریا
وضعیت کلی ما در صنعت گردشگری اصلا قابل دفاع نیست. حال صنعت گردشگری ایران خوب نیست و به زور نفس می کشد. محاسبه و برآورد این حال خراب، چندان سخت نیست.
اگر در سال، معادل درآمد نفت، از صنعت گردشگری ارز آوری داشته باشیم، حال خیلی خوب است.
اگر نصف درآمد حاصله از نفت را به دست آوریم، احوالات نسبی است و قابل دفاع.
اگر ثلث درآمد نفت را به دست آوریم، یعنی رنگ زرد و درد ملایمی داریم و حال خیلی خوبی نداریم.
اما اگر از این مبلغ فرضی هم کمتر عایدی داشته باشیم یعنی چه؟
یعنی حال صنعت توریسم ما خراب اندر خراب است و سودی عاید کشور نمی شود. نبض گردشگری ایران را که بگیری، چندان رضایت بخش نمی زند.
این حال خراب، در شرایطی است که تمام اندام صنعت توریسم ایران را معاینه کنیم و برخی عضلات قوی تر، بار زحمت دیگر عضلات ضعیف و رو به موت را بکشد، مثلاً بار سیستان و بلوچستان را بگذاریم روی دوش تهران و بخشی از اصفهان را خرج ایلام کنیم و حساب مشهد و کرمان را با هم بشماریم، این گونه می توانیم بگوئیم مثلاً گردشگری در سیستان و بلوچستان هم نفس می کشد.
اما اگر هر عضله را به تنهایی زیر تیغ تشریح ببریم، متوجه می شویم که اوضاع برخی از این عضله ها بسیار خراب است و رو به موت.
عضله گردشگری دریایی تقریباً بی حرکت و سست شده و در بحران به سر می برد. به نحوی اگر بگوئیم تقریباً وجود ندارد، بیراه نگفته ایم.
درباره گردشگری دریایی در آینده بهتر و بیشتر بحث خواهیم کرد .
 ظرفیت گردشگری مان بالقوه ، اما جایگاه معناداری نداریم
ارسال دیدگاه
اخبار روز
ضمیمه