تیغ ماهی

خلاف رسم این روزها، دست بچه ها را گرفتیم و زدیم به خیابان. چه اشتباه بزرگی!  گاز و دود و غبار تهران، حال و روز را به هم می ریزد؛ اما عادت کرده ایم به این دود خوری. چیزی که به آن عادت نداریم، ماهی خوری است! ماجرا از این قرار شد که به خاطر گرانی، چیزی نخریدیم و فقط بر و بر بوتیک ها را نگاه می کردیم واز دیدن برخی اتیکت قیمت ها، آه و ناله می کردیم. گاهی هم می پرسیدیم: این چند؟ که جواب فروشنده رنگ از رخساره می برد.  کمی که قدم زدیم، از نگاه کردن به اتیکت قیمت ها یا پرسیدن قیمت ها پاک سرخورده شدیم. با خودم گفتم اقدام به انحراف افکار عمومی بکنم و ذهن خانواده را از دیدن بوتیک ها و خرید احتمالی لباس و کفش و.. دور کنم. این بود که اشتباه بزرگ تری مرتکب شدم.گفتم برویم یک غذای دل چسب بخوریم که توی این دود و دم، حالمان بهتر شود که با موافقت اصولی شورای خانواده مواجه شدم.یک شور سه فوریتی آغاز شد که چه بخوریم؟ که نفهمیدم کدام شیر خام خورده ای گفت: ماهی!یک باره دلشوره همه جای مرا داغ کرد. ذهن ناخودآگاه فریاد برداشت که ماهی کیلویی چند صد هزار تومان؟!! وجدان بیدار من شروع کرد به چرتکه انداختن و حساب و کتاب که برای یک خانواده چهار نفری، چهار پرس ماهی چند در می آید؟هر جور حساب و کتاب کرد، دید با مخلفات سر به دو میلیون می زند! دست پاچه گفتم:ماهی خوب نیست! پرسیدند چرا؟؟گفتم: رستورانی ها می روند ماهی های مریض که کرونا هم دارند را می آورند، کمی آب لیمو می زنند و به خورد ما می دهند. گفتند: کرونا که مال آدم هاست. ماهی ها شش ندارند که نفس بکشند و کرونا بگیرند!توی دلم گفتم: لعنت به اینترنت و مرگ بر پروفسور گوگل که همه را گستاخ کرده است. با پر رویی ادامه دادم:منظورم این بود که ماهی رستوران ها همه اش تیغ است. چون می روند ماهی های لاغر مردنی می خرند. چون صید ترال کرده اند، گوشت تن ماهی ها ریخته و مشتی تیغ و استخوان هستند.با تعجب پرسیدند: صید ترال؟ این دیگه چیه؟خوشحال شدم که در این مورد اطلاعات ندارند. خوشم آمد که صیادان ترال چینی، چقدر عمیق و زیرسطحی و یواشکی کار کرده اند که کسی روحش از ترال خبر دار نشده است. گفتم: صید ترال، خیلی وحشتناک است و ماهی ها از بس می ترسند، گوشت به تنشان نمی ماند و همشان مشتی فلس و پولک و تیغ هستند.با نگرانی گفتند: پس چکار کنیم؟و من دیوانه باز هم دچار اشتباه بزگ تر تری شدم  و گفتم: برویم ماهی بخریم خودمان سرخ کنیم که حداقل بدانیم چه می خوریم؟با اکراه سری کج کردند و گفتند باشه!رفتیم که ماهی بخریم! چه غلطی کردم! ماهی کیلویی 400 هزار تومان؟؟؟؟؟!!!!یک لحظه فکر کردم که آخر زمان همین الان است. البته فروشنده مهر و محبتی در دلش بود و گفت: امروز تخفیف خورده، کیلویی 395 هزار تومان تقدیم می کنم!وای خدای بزرگ. چه سعادت بزرگی! کیلویی 5 هزار تومان تخفیف! حساب کردم که کیلویی 5هزار تومان تخفیف برای من پس اندازی معادل 20هزار تومان خواهد داشت. دیدم معامله موفقی است و من می توانم با چند بار ماهی خریدن و پس انداز 5هزار تومانی، چند روز دیگر بروم یک پراید بخرم! این بود که مانند یک تاجر موفق، ماهی خریدم! حق با فروشنده بود. هم تخفیفش خوب بود و هم: آقا حالا که فلافل شده 50 هزار تومان، ماهی نشود 400هزار تومان؟ و من در تمام عمرم این طور قانع نشده بودم. 
تیغ ماهی
ارسال دیدگاه
اخبار روز
ضمیمه