«حمید ملک زاده کوهکن» کارآفرین و شاعری از دیار سیستان و بلوچستان در گفتگو با «روزنامه دریایی سرآمد»:
«دریا» آدم را شاعر و شاغل میکند
گروه دانش دریا - شاعر اگر ماه ببیند، تب دار می شود و اگر دریا ببیند، بی تاب می شود؛ حال اگر شاعر ماه را بالای دریا ببیند، چه می شود؟ در هم کلامی که پیش رو داریم، جان بی قرار یک شاعر، ماه را بالای دریا دیده است و کارآفرین شده است. حمید ملک زاده کوهکن، یک سورئال در عالم واقع است؛ ایده ها را از عالم الهام می گیرد و با خمیره ای از همت عالی خود به آن عینیت می بخشد و خیر جمعی را در بیابانی برهوت و یا دریایی مواج رقم می زند. اگر بخواهید انرژی بالای یک شاعر ایده پرداز عملگرا را درک کنید باید با ضرباهنگ کلامش در مصاحبه زیر همراه شوید؛ انرژی ای که به هر محیطی وارد شده است، گرمای آخر زمستان یا ابتدای بهار را به تن خموده عناصر آن محیط وارد می کند و شکوفایش می کند. باید او را شنید؛ او که قدم های زندگی اش، همچون شعرهای خوبش و قامت بلند پوشیده در لباس زیبای بلوچی اش هویتی غنی دارد.
روزنامه دریایی سرآمد: به نظر می رسد که کارآفرینی نیازمند یک همت عالی و یا امکانات قابل توجه دارد، به طور کلی کارآفرینی چه مسائلی را در پی دارد؟
ملک زاده کوهکن: نمی شد آبی شد و دریا نوشت/کوزه کوزه بر دل صحرا نوشت/کوچه را لبریز کرد از زندگی/می شود زیبا فردا را نوشت. یک کارآفرین باید منتظر هر حادثه ای باشد. برای ایجاد یک شغل فقط پول و سرمایه لازم نیست؛ خیلی از کارهایی را که شروع کردم در حساب بانکی من، یک میلیون تومان تا سه میلیون تومان بیشتر نبود. خیلی از فرصت های شغلی مانند کارمندی در شهرداری و جاهای دیگر به من پیشنهاد شد، ولی از وقتی که خودم را شناختم و از وقتی فارغ التحصیل شدم به دنبال این بودم که یتحولاتی را در این استان ایجاد کنم.
چالش های زیادی داشتیم، اما اتفاقات خوبی را توانستیم در این استان رقم بزنیم؛ در بخش معدنی، اولین نفری بودم که معدن را در این استان راه اندازی کردم، یعنی از زمانی که از رشته زمین شناسی فارغ التحصیل شدم و از همان اول به دنبال کارمندی نبودم. یادم هست وقتی اولین بار با همین لباس بلوچی وارد شرکت مواد معدنی ایران شدم، متصدی با دیدن من با لباس بلوچ خوشش آمد و گفت: بلوچ برو شروع کن! و من زود یک پروپوزال تالک کهیری را در منطقه سرباز در سال 1383 شروع کردم.
من فکر می کردم درست است که این معدن راه اندازی شده است، اما کارهای دیگری هم باید در این استان بشود، چراکه این استان، استان بکری است.
روزنامه دریایی سرآمد: شما فعالیتی در حوزه کشاورزی هم داشته اید، این فعالیت چطور آغاز شد؟
ملک زاده کوهکن: من استادی در زمین شناسی داشتم که او را به منطقه جال در ایرانشهر که پر آب ترین منطقه در استان سیستان و بلوچستان است؛ بردم. به من پیشنهاد کرد در زمینه گلخانه فعالیت کنم. وقتی به هرجا برای استخدام مراجعه کردم و دیدم فرصتی نیست. در سال 1382 با سفر مقام معظم رهبری به استان، در شهرستان سراوان، مجموعه ای را برای فارغ التحصیلان کشاورزی در نظر گرفته بودند و آنجا فعالیتم را شروع کردم و چون رشته ام متفاوت بود با مخالفت برخی ها، به ویژه در جهاد کشاورزی مواجه شدم ولی رئیس وقت جهاد کشاورزی به من این فرصت را داد و با 5 میلیون سرمایه که قیمت خودروی من ـ یک پیکان که با آن مسافرکشی می کردم، و 20 میلیون تومان هم وام از بانک گرفتم و کارم را هم زمان با کار معدن شروع کردم. و با تلاش، مجموعه را ظرف یک سال در استان اول کردم و به اندازه چهارنفر مهندس کشاورزی، محصول خیار برداشت داشتم؛ بدون اینکه اطلاعات کشاورزی داشته باشم.
نیرویی که برای من کار می کرد، تجربه کاری کشاورزی سنتی را داشت. من در مجموعه کشاورزی شاهد بودیم که مهندسان کشاورزی کل کود را در کل زمین پخش می کردند و با توجه به مطالعاتم می دانستم که ریشه خیاز بیشتر از 20 سانتی متر عمق ندارند و براین اساس، ما یک سری پشته های ایجاد کردیم و کود را در داخل پشته ها به محصول دادیم که از هدررفت کود هم جلوگیری شد.
خود واحد گلخانه را هم خودم ساختم و اجازه ندادم یک شرکت برای من این کار را انجام بدهد؛ بخاری را خودم طراحی کردم و بقییه کارها را خودم سر وسامان دادم و مشت خودم را انجام دادم و در همان سال اول، رتبه اول تولید محصول کشاورزی را در استان کسب کردم.
بعد آن مجموعه را از 2000 متر به 18000 متر رساندم. در همان اوان، برای ادامه تحصیل ارشد به کشور هندوستان رفتم. استادی در آنجا از من پرسید برای چه به هند رفتم؟ گفتم برای تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد اینجا هستم. پرسید: چقدر در ایران درامد داشتی؟ گفتم به اندازه 200 هزار روپیه آنها؟ گفت: پس اینجا چکار می کنی؟ مگر برای داشتن شغل ادامه تحصیل نمی دهی؟ این طور شد که من دوباره برگشتم و ارشدم را نگرفتم. من حتی پول تمام 18 هزار متر گلخانه ام را خرج کرده بودم و هزینه بلیط برگشتم را هم برادرم متقبل شد.
دوباره از صفر شروع کردم و از صفر دوباره یک مجموعه گلخانه ای جدید را در شمس آباد سراوان ایجاد کردم. مشاهده کردم که بیشتر گلخانه های ایران در آذرماه سرما می زند، چون نظام گلخانه های ایران شمالی جنوبی است. ما اکثر بادهایی که در استان ما به نام گوریچ معروف است، باد شمالی است و همیشه گلخانه ها را در آذرماه دچار چالش می کند؛ هرچه هم بخاری روشن کنید، باز هم گلخانه ها سرما می زند. براین اساس، نظلم گلخانه داری را در استان به هم زدم. جهت آنها را غربی شرقی کردم. طول گلخانه ها قبلاً 60 متر و عرض آن 9 متر بود و در طرح جدیدم، من طول گلخانه را 20 متر کردم. جهاد کشاورزی به من اطلاع داد که براساس این تغییرات، به من مجوز نمی دهند و من هم به انها گفتم که آنها را به گلخانه ام راه نمی دهم. از الیاف درخت خرما مانند پوشال کولر آبی استفاده کردم و با استفاده از سیم های مفتولی یک طرف گلخانه را پوشاندم و در زیر آن یک جوی درست کردم که آب آن دوباره به استخر برمی گشت.
روزنامه دریایی سرآمد: موقعیت ویژه گرما و دمایی استان برای کار شما، چالش جدی ایجاد نکرد؟
ملک زاده کوهکن: با این وضعیت دمای گلخانه را در تابستان به 23 درجه رساندم و توانستم در تابستان خیار کشت کنم و ظرف 22 روز خیاری را که 45 روز فرصت لازم دارد، وارد بازار کردم. روزی برادرم به من زنگ زد و گفت شبکه هامون را ببین که در گلخانه شما دارند مصاحبه می گیرند. من این گلخانه را هم با 40 میلیون تومان که قرض کردم راه اندازی کردم. وقتی تلویزیون را روشن کردم، دیدم رئیس جهاد کشاورزی سراوان می گوید که یک مهندس کشاورزی با خلاقیت خود مشخصات گلخانه را تغییر داده و سرد کرده و در گرمای تابستان این منطقه خیار را پرورش داده و وارد بازار کرده است. و من مبلغی را که هزینه گلخانه کرده بودم طی دو ماه از برداشت همان محصول به دست آوردم. به کاگرم زنگ زدم که چه کسی به جهاد کشاورزی اجازه ورود به گلخانه را داد؟گفت که از روی دیوار با خبرنگار داخل گلخانه پریدند و همان رئیس جهاد کشاورزی، مجوز را برای من آورد و در انجا 20 هزار متر گلخانه اجرا کردم که آن مجموعه هم در استان اول شد.
یک دشتی در شمال غربی شهرستان سراوان با فاصله 100 کیلومتری آن وجود دارد که بیابانی بزرگ بدون استفاده ای بود که تا 50 کیلومتری آن هیچ کوهی نیست. من به دلیل رشته ام که زمین شناسی است، می دانستم که این دشت آب دارد. یک روزی به کارشناس جهاد کشاورزی و کارشناس منابع طبیعی گفتم برویم جایی و کاری انجام بدهیم. ورودی بادهای استان، سیستان است و خروجی آن همان دشت مغ سوخته ای است که اشاره کردم. طوفان بزرگی به همراه گرد و خاک آنجا بود. به وسط کویر که 5 کیلومتر با مرز پاکستان فاصله داشت، رفتیم. گفتند: اینجا چکار داریم؟ گفتم: می خواهم اینجا یک مجموعه گلخانه ای راه بیندازم. کارشناس جهاد کشاورزی گفت: من درسفر پدر شما نان و نمک خوردم، شما اینجا بدبخت می شوید و چه کسی حاضر است در این بیابان برهوت گلخانه بزند. در زاهدان با گلخانه های هلندی، شکست خوردند. من ماشین را روشن کردم و راه افتادم و آنها را جا گذاشتم. گفتند: چه می کنید؟ گفتم یا مجوز را همین جا تأیید می کنید یا می روم؟ وقتی مجوز را برای آن دشت گرفتم، مسخره ام می کردند.
در آن دشت، چاه حفر کردم و در 40 متری به آبی با EC 300 رسیدم. خاک آنجا را به آزمایشگاه فرستادم و در پاسخ گفته شد که در آن خاک به دلیل شوری بالا هیچ گیاهی سبز نمی شود. فرماندار وقت از مدیرکل جهاد کشاورزی پرسید که فعالترین جوان این شهرستان کیست؟ گفتند: حمید ملک زاده! فرماندار از من پرسید: چکار می کنی؟ گفتم: می خواهم یک بیابانی را آباد کنم که تا حالا جزء جن، کسی آنجا نبوده است. در زمان ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد بود. فرماندار گفت: من از شما حمایت می کنم.
روزنامه دریایی سرآمد: برای تهیه سرمایه مورد نیاز با مشکلی مواجه نشدید؟
ملک زاده کوهکن: به سختی توانستم بانک کشاورزی را برای تسهیلات متقاعد کنم و بانک دو برابر حد مجاز از من وثیقه گرفت. هیچ وقت سرمایه بالایی برای کار نداشتم و با 7 یا 8 میلیون تومان شروع می کردم و با وثیقه سنگین از بانک کشاورزی وام گرفتم و شروع کردم. معاون های استاندار وقت آمدند و حتی مسخره کردند و به فرماندار گفتند: اگر پشت گوشت را دیدی، خیار اینجا را هم می بینی! من نزدیک دهه فجر آن گلخانه 10 هزار متری را رونمایی کردم. به امام جمعه سراوان مراجعه کرده و گفتم: می توانی چند نفر را برای دهه فجر به خیابان¬های سراوان بیاوری؟ گفت: سه هزار نفر را می توانم به نقطه صفر مرزی بیاورم. یک روز جشن عشایری و روستایی دهه فجر را به من اختصاص دادند و آمدند دشت را رونمایی کردند. برق هم نداشتم و گوجه با وزن 650 گرم و خیارهای بزرگ پرورش دادم. آن مجموعه در کل کشور اول شد و سه هزار نفر آمدند و بازدید کردند. آن دشت الان قطب گلخانه ای شرق کشور است. از همان دشت، 1000 تن خیار خاردار به روسیه صادر کردم.
ولی چالش زیادی داشتم و در سال 1394 کسی که خیار مرا برد و هزینه ها را نپرداخت و دو میلیارد تومان به من ضرر زد. حکم جلب واسطه اش را گرفتم که به خانه اش مراجعه کردم؛ به من ناهار داد و دیدم دختر بچه کوچک دارد. از خیر شکایتم گذشتم و بخشیدم، خودم اعلام ورشکستگی کردم و خودم به مدت 11 ماه 10 روز در زندان سراوان بودم.
روزنامه دریایی سرآمد: حضور در زندان برای شما سخت نبود؟
ملک زاده کوهکن: به محض اینکه وارد زندان شدم، گفتم زندگی جدید من اینجاست، من باید اینجا متحول کنم. در سلولی بودم که 18 نفر اعدامی داشت. 5 نفر از آنها را با مکاتبه و رضایت گرفتن آزاد کردم. 30 نفر زندانی را آزاد کردم؛ برای 300 نفر اشتغالزایی کردم؛ 3 جلد کتاب در زندان نوشتم؛ خودم در زندان بودم، اما مصاحبه های تلویزیونی من درباره گلخانه پخش می شد یا نماینده مجلس آنجا در تلویزیون از مزایای دشتی می گفت که من آباد کرده بودم، ولی سخن از کسی که باعث آبادی آن دشت شد، نگفت و نگفت که الان کجاست.
در زندان به بچه های زندان گفتم اگر از اینجا بیرون بروم، تحول بعدی را در دریایی عمان ایجاد خواهم کرد. بعد از زندان، سه مجموعه گلخانه را در میرجاوه، خاش و سراوان بازسازی کردم و بعد به چابهار آمدم و با مزرعه میگو شروع کردم؛ در حالی که، دستم خالی بود. در بار اول، یک میلیون بچه میگو ریختم و در عرض سه ماه 12 تن برداشت کردم. کسانی که تجربه 20 ساله داشتند، سه میلیون بچه میگو ریختند و 18 تن برداشت کردند.
همچنین در موضوع پرورش ماهی در قفس پیش آمد و من قفس ها را بومی سازی کردم؛ قرار بود دانشگاه امام حسین(ع)، دانشگاه صنعتی شریف و شرکت موج تهران قرار بود این قفس ها را بسازند، اما نیامدند. من رئیس سازمان شیلات کشور ـ آقای حسینی ـ را در نمایشگاه دیدم و وضعیت خودم را شرح دادم از او خواستم تا پرورش ماهی در قفس دریای عمان را راه بیندازیم و او حمایت کرد. من به شما قول می دهم در ظرف سه سال دریای عمان را قطب پرورش ماهی در قفس کشور خواهم کرد.
روزنامه دریایی سرآمد: کارآفرینی و اشتغالزایی در چنین شرایطی قطعا دشواریهای زیادی دارد، اینطور نیست؟
ملک زاده کوهکن: کارآفرینان مرض دارند؛ کارآفرینان کار را ایجاد می کنند اما برای آنها مهم نیست کار جواب بدهد یا نه! ولی هر کاری که ما در این استان انجام دادیم جواب داده است. این استان 60 نوع خرما دارد. بلوچستان ما بهترین آب را دارد. برای سیستان باید آب از افغانستان بیاوریم، اما ما آب خودمان را هدر می دهیم که به پاکستان می رود. در همین سواحل می توانیم از دستگاه های آب شیرین کن استفاده و طرح سایه را ایجاد کنیم و کل محصولات مورد نیاز کشورهای عربی را در تمام فصول، همین جا تولید کنیم. طرح سایه، 10 درصد هزینه گلخانه هزینه دارد. می توان تحول زیادی از این مسیر در منطقه ایجاد کرد؛ می توان خربزه درختی کاشت؛ می توان آناناس کاشت؛ و بساری دیگر از محصولات کشاورزی را می توان کشت کرد.
می توانستم از پولی که دارم تعدادی وانت بخرم و تعدادی راننده استخدام کنم و با ترانزیت کالا به آن طرف مرز، در حالی که در خانه ام استراحت می کردم، کلی سود به دست می آوردم. اما تا به حال در عمرم، به پول راحت و باد آورده عادت نکردم. من ماشینم همین سمندی است که دیدید؛ هرچند می توانستم ماشین خارجی سوار شوم، اما پولم را سرمایه گذاری می کنم.
فرقی نمی کند در این دریای مکران چه کسی بیاید؛ بلوچ بیاید؛ غیربلوچ بیاید، قسم خوردم هرکسی بیاید در این دریا، در کنارش هستم و حمایتش می کنم و حتی هزینه نگهداری اسکله هم زا آنها نمی گیرم. بیایند اینجا را راه بیندازند، اصلاً رقیب من شوند و مرا حذف کنند. اگر حذفم کنند، می روم در جایی دیگر تحول ایجاد می کنم. به شما قول می دهم اگر اینجا را به سرانجام برسانم، می روم همین تحولات را در ابوموسی رقم می زنم. از ابوموسی از من دعوت شده است تا به آنجا بروم و تحولات آنجا را پیگیری کنم و آنجا بحث غیرت ایرانی مطرح است و خُب من ایرانی ام! ما هیچ کم از مردم آن طرف مرز نداریم . حتی وضعیت بهتری داریم. کاش مسئولان خلاقی باشند که مانع من کارآفرین نشوند. چند ماه فقط دنبال تسهیلات بودیم که فقط سلیقه ها مانع بوده و اعمال می شد؛ قفسی را که فقط با 7 میلیارد تومان می توانستم راه اندازی کنم، اکنون باید با 22 میلیارد تومان راه اندازی کنم. فقط به این دلیل که کارشناسان مرتبط دانش قفس و ساخت آن را نداشتند. گفتم حاضرم هزینه های آموزش کارشناسان شما را بدهم تا با نحوه ساخت قفس آشنا شوند.
روزنامه دریایی سرآمد: بخشی از مبنای کارآفرینی ایده است. این ایده ها از کجا می آیند؟ برای ایده به چه چیزی نیاز است؛ به سواد ، تجربه و یا چه چیزی نیاز است؟
ملک زاده کوهکن: ایده مانند شعر است که گاه در حالی که نشستم، شعر می آید. ایده هم همین طور است. بحث پرورش ماهی در قفس را همزمان که گلخانه ها را کار می کردم، می خواستم این کار را در بندر پارسیان هرمزگان اجرا کنم.
روزنامه دریایی سرآمد: به نظر می رسد که کارآفرینی نیازمند یک همت عالی و یا امکانات قابل توجه دارد، به طور کلی کارآفرینی چه مسائلی را در پی دارد؟
ملک زاده کوهکن: نمی شد آبی شد و دریا نوشت/کوزه کوزه بر دل صحرا نوشت/کوچه را لبریز کرد از زندگی/می شود زیبا فردا را نوشت. یک کارآفرین باید منتظر هر حادثه ای باشد. برای ایجاد یک شغل فقط پول و سرمایه لازم نیست؛ خیلی از کارهایی را که شروع کردم در حساب بانکی من، یک میلیون تومان تا سه میلیون تومان بیشتر نبود. خیلی از فرصت های شغلی مانند کارمندی در شهرداری و جاهای دیگر به من پیشنهاد شد، ولی از وقتی که خودم را شناختم و از وقتی فارغ التحصیل شدم به دنبال این بودم که یتحولاتی را در این استان ایجاد کنم.
چالش های زیادی داشتیم، اما اتفاقات خوبی را توانستیم در این استان رقم بزنیم؛ در بخش معدنی، اولین نفری بودم که معدن را در این استان راه اندازی کردم، یعنی از زمانی که از رشته زمین شناسی فارغ التحصیل شدم و از همان اول به دنبال کارمندی نبودم. یادم هست وقتی اولین بار با همین لباس بلوچی وارد شرکت مواد معدنی ایران شدم، متصدی با دیدن من با لباس بلوچ خوشش آمد و گفت: بلوچ برو شروع کن! و من زود یک پروپوزال تالک کهیری را در منطقه سرباز در سال 1383 شروع کردم.
من فکر می کردم درست است که این معدن راه اندازی شده است، اما کارهای دیگری هم باید در این استان بشود، چراکه این استان، استان بکری است.
روزنامه دریایی سرآمد: شما فعالیتی در حوزه کشاورزی هم داشته اید، این فعالیت چطور آغاز شد؟
ملک زاده کوهکن: من استادی در زمین شناسی داشتم که او را به منطقه جال در ایرانشهر که پر آب ترین منطقه در استان سیستان و بلوچستان است؛ بردم. به من پیشنهاد کرد در زمینه گلخانه فعالیت کنم. وقتی به هرجا برای استخدام مراجعه کردم و دیدم فرصتی نیست. در سال 1382 با سفر مقام معظم رهبری به استان، در شهرستان سراوان، مجموعه ای را برای فارغ التحصیلان کشاورزی در نظر گرفته بودند و آنجا فعالیتم را شروع کردم و چون رشته ام متفاوت بود با مخالفت برخی ها، به ویژه در جهاد کشاورزی مواجه شدم ولی رئیس وقت جهاد کشاورزی به من این فرصت را داد و با 5 میلیون سرمایه که قیمت خودروی من ـ یک پیکان که با آن مسافرکشی می کردم، و 20 میلیون تومان هم وام از بانک گرفتم و کارم را هم زمان با کار معدن شروع کردم. و با تلاش، مجموعه را ظرف یک سال در استان اول کردم و به اندازه چهارنفر مهندس کشاورزی، محصول خیار برداشت داشتم؛ بدون اینکه اطلاعات کشاورزی داشته باشم.
نیرویی که برای من کار می کرد، تجربه کاری کشاورزی سنتی را داشت. من در مجموعه کشاورزی شاهد بودیم که مهندسان کشاورزی کل کود را در کل زمین پخش می کردند و با توجه به مطالعاتم می دانستم که ریشه خیاز بیشتر از 20 سانتی متر عمق ندارند و براین اساس، ما یک سری پشته های ایجاد کردیم و کود را در داخل پشته ها به محصول دادیم که از هدررفت کود هم جلوگیری شد.
خود واحد گلخانه را هم خودم ساختم و اجازه ندادم یک شرکت برای من این کار را انجام بدهد؛ بخاری را خودم طراحی کردم و بقییه کارها را خودم سر وسامان دادم و مشت خودم را انجام دادم و در همان سال اول، رتبه اول تولید محصول کشاورزی را در استان کسب کردم.
بعد آن مجموعه را از 2000 متر به 18000 متر رساندم. در همان اوان، برای ادامه تحصیل ارشد به کشور هندوستان رفتم. استادی در آنجا از من پرسید برای چه به هند رفتم؟ گفتم برای تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد اینجا هستم. پرسید: چقدر در ایران درامد داشتی؟ گفتم به اندازه 200 هزار روپیه آنها؟ گفت: پس اینجا چکار می کنی؟ مگر برای داشتن شغل ادامه تحصیل نمی دهی؟ این طور شد که من دوباره برگشتم و ارشدم را نگرفتم. من حتی پول تمام 18 هزار متر گلخانه ام را خرج کرده بودم و هزینه بلیط برگشتم را هم برادرم متقبل شد.
دوباره از صفر شروع کردم و از صفر دوباره یک مجموعه گلخانه ای جدید را در شمس آباد سراوان ایجاد کردم. مشاهده کردم که بیشتر گلخانه های ایران در آذرماه سرما می زند، چون نظام گلخانه های ایران شمالی جنوبی است. ما اکثر بادهایی که در استان ما به نام گوریچ معروف است، باد شمالی است و همیشه گلخانه ها را در آذرماه دچار چالش می کند؛ هرچه هم بخاری روشن کنید، باز هم گلخانه ها سرما می زند. براین اساس، نظلم گلخانه داری را در استان به هم زدم. جهت آنها را غربی شرقی کردم. طول گلخانه ها قبلاً 60 متر و عرض آن 9 متر بود و در طرح جدیدم، من طول گلخانه را 20 متر کردم. جهاد کشاورزی به من اطلاع داد که براساس این تغییرات، به من مجوز نمی دهند و من هم به انها گفتم که آنها را به گلخانه ام راه نمی دهم. از الیاف درخت خرما مانند پوشال کولر آبی استفاده کردم و با استفاده از سیم های مفتولی یک طرف گلخانه را پوشاندم و در زیر آن یک جوی درست کردم که آب آن دوباره به استخر برمی گشت.
روزنامه دریایی سرآمد: موقعیت ویژه گرما و دمایی استان برای کار شما، چالش جدی ایجاد نکرد؟
ملک زاده کوهکن: با این وضعیت دمای گلخانه را در تابستان به 23 درجه رساندم و توانستم در تابستان خیار کشت کنم و ظرف 22 روز خیاری را که 45 روز فرصت لازم دارد، وارد بازار کردم. روزی برادرم به من زنگ زد و گفت شبکه هامون را ببین که در گلخانه شما دارند مصاحبه می گیرند. من این گلخانه را هم با 40 میلیون تومان که قرض کردم راه اندازی کردم. وقتی تلویزیون را روشن کردم، دیدم رئیس جهاد کشاورزی سراوان می گوید که یک مهندس کشاورزی با خلاقیت خود مشخصات گلخانه را تغییر داده و سرد کرده و در گرمای تابستان این منطقه خیار را پرورش داده و وارد بازار کرده است. و من مبلغی را که هزینه گلخانه کرده بودم طی دو ماه از برداشت همان محصول به دست آوردم. به کاگرم زنگ زدم که چه کسی به جهاد کشاورزی اجازه ورود به گلخانه را داد؟گفت که از روی دیوار با خبرنگار داخل گلخانه پریدند و همان رئیس جهاد کشاورزی، مجوز را برای من آورد و در انجا 20 هزار متر گلخانه اجرا کردم که آن مجموعه هم در استان اول شد.
یک دشتی در شمال غربی شهرستان سراوان با فاصله 100 کیلومتری آن وجود دارد که بیابانی بزرگ بدون استفاده ای بود که تا 50 کیلومتری آن هیچ کوهی نیست. من به دلیل رشته ام که زمین شناسی است، می دانستم که این دشت آب دارد. یک روزی به کارشناس جهاد کشاورزی و کارشناس منابع طبیعی گفتم برویم جایی و کاری انجام بدهیم. ورودی بادهای استان، سیستان است و خروجی آن همان دشت مغ سوخته ای است که اشاره کردم. طوفان بزرگی به همراه گرد و خاک آنجا بود. به وسط کویر که 5 کیلومتر با مرز پاکستان فاصله داشت، رفتیم. گفتند: اینجا چکار داریم؟ گفتم: می خواهم اینجا یک مجموعه گلخانه ای راه بیندازم. کارشناس جهاد کشاورزی گفت: من درسفر پدر شما نان و نمک خوردم، شما اینجا بدبخت می شوید و چه کسی حاضر است در این بیابان برهوت گلخانه بزند. در زاهدان با گلخانه های هلندی، شکست خوردند. من ماشین را روشن کردم و راه افتادم و آنها را جا گذاشتم. گفتند: چه می کنید؟ گفتم یا مجوز را همین جا تأیید می کنید یا می روم؟ وقتی مجوز را برای آن دشت گرفتم، مسخره ام می کردند.
در آن دشت، چاه حفر کردم و در 40 متری به آبی با EC 300 رسیدم. خاک آنجا را به آزمایشگاه فرستادم و در پاسخ گفته شد که در آن خاک به دلیل شوری بالا هیچ گیاهی سبز نمی شود. فرماندار وقت از مدیرکل جهاد کشاورزی پرسید که فعالترین جوان این شهرستان کیست؟ گفتند: حمید ملک زاده! فرماندار از من پرسید: چکار می کنی؟ گفتم: می خواهم یک بیابانی را آباد کنم که تا حالا جزء جن، کسی آنجا نبوده است. در زمان ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد بود. فرماندار گفت: من از شما حمایت می کنم.
روزنامه دریایی سرآمد: برای تهیه سرمایه مورد نیاز با مشکلی مواجه نشدید؟
ملک زاده کوهکن: به سختی توانستم بانک کشاورزی را برای تسهیلات متقاعد کنم و بانک دو برابر حد مجاز از من وثیقه گرفت. هیچ وقت سرمایه بالایی برای کار نداشتم و با 7 یا 8 میلیون تومان شروع می کردم و با وثیقه سنگین از بانک کشاورزی وام گرفتم و شروع کردم. معاون های استاندار وقت آمدند و حتی مسخره کردند و به فرماندار گفتند: اگر پشت گوشت را دیدی، خیار اینجا را هم می بینی! من نزدیک دهه فجر آن گلخانه 10 هزار متری را رونمایی کردم. به امام جمعه سراوان مراجعه کرده و گفتم: می توانی چند نفر را برای دهه فجر به خیابان¬های سراوان بیاوری؟ گفت: سه هزار نفر را می توانم به نقطه صفر مرزی بیاورم. یک روز جشن عشایری و روستایی دهه فجر را به من اختصاص دادند و آمدند دشت را رونمایی کردند. برق هم نداشتم و گوجه با وزن 650 گرم و خیارهای بزرگ پرورش دادم. آن مجموعه در کل کشور اول شد و سه هزار نفر آمدند و بازدید کردند. آن دشت الان قطب گلخانه ای شرق کشور است. از همان دشت، 1000 تن خیار خاردار به روسیه صادر کردم.
ولی چالش زیادی داشتم و در سال 1394 کسی که خیار مرا برد و هزینه ها را نپرداخت و دو میلیارد تومان به من ضرر زد. حکم جلب واسطه اش را گرفتم که به خانه اش مراجعه کردم؛ به من ناهار داد و دیدم دختر بچه کوچک دارد. از خیر شکایتم گذشتم و بخشیدم، خودم اعلام ورشکستگی کردم و خودم به مدت 11 ماه 10 روز در زندان سراوان بودم.
روزنامه دریایی سرآمد: حضور در زندان برای شما سخت نبود؟
ملک زاده کوهکن: به محض اینکه وارد زندان شدم، گفتم زندگی جدید من اینجاست، من باید اینجا متحول کنم. در سلولی بودم که 18 نفر اعدامی داشت. 5 نفر از آنها را با مکاتبه و رضایت گرفتن آزاد کردم. 30 نفر زندانی را آزاد کردم؛ برای 300 نفر اشتغالزایی کردم؛ 3 جلد کتاب در زندان نوشتم؛ خودم در زندان بودم، اما مصاحبه های تلویزیونی من درباره گلخانه پخش می شد یا نماینده مجلس آنجا در تلویزیون از مزایای دشتی می گفت که من آباد کرده بودم، ولی سخن از کسی که باعث آبادی آن دشت شد، نگفت و نگفت که الان کجاست.
در زندان به بچه های زندان گفتم اگر از اینجا بیرون بروم، تحول بعدی را در دریایی عمان ایجاد خواهم کرد. بعد از زندان، سه مجموعه گلخانه را در میرجاوه، خاش و سراوان بازسازی کردم و بعد به چابهار آمدم و با مزرعه میگو شروع کردم؛ در حالی که، دستم خالی بود. در بار اول، یک میلیون بچه میگو ریختم و در عرض سه ماه 12 تن برداشت کردم. کسانی که تجربه 20 ساله داشتند، سه میلیون بچه میگو ریختند و 18 تن برداشت کردند.
همچنین در موضوع پرورش ماهی در قفس پیش آمد و من قفس ها را بومی سازی کردم؛ قرار بود دانشگاه امام حسین(ع)، دانشگاه صنعتی شریف و شرکت موج تهران قرار بود این قفس ها را بسازند، اما نیامدند. من رئیس سازمان شیلات کشور ـ آقای حسینی ـ را در نمایشگاه دیدم و وضعیت خودم را شرح دادم از او خواستم تا پرورش ماهی در قفس دریای عمان را راه بیندازیم و او حمایت کرد. من به شما قول می دهم در ظرف سه سال دریای عمان را قطب پرورش ماهی در قفس کشور خواهم کرد.
روزنامه دریایی سرآمد: کارآفرینی و اشتغالزایی در چنین شرایطی قطعا دشواریهای زیادی دارد، اینطور نیست؟
ملک زاده کوهکن: کارآفرینان مرض دارند؛ کارآفرینان کار را ایجاد می کنند اما برای آنها مهم نیست کار جواب بدهد یا نه! ولی هر کاری که ما در این استان انجام دادیم جواب داده است. این استان 60 نوع خرما دارد. بلوچستان ما بهترین آب را دارد. برای سیستان باید آب از افغانستان بیاوریم، اما ما آب خودمان را هدر می دهیم که به پاکستان می رود. در همین سواحل می توانیم از دستگاه های آب شیرین کن استفاده و طرح سایه را ایجاد کنیم و کل محصولات مورد نیاز کشورهای عربی را در تمام فصول، همین جا تولید کنیم. طرح سایه، 10 درصد هزینه گلخانه هزینه دارد. می توان تحول زیادی از این مسیر در منطقه ایجاد کرد؛ می توان خربزه درختی کاشت؛ می توان آناناس کاشت؛ و بساری دیگر از محصولات کشاورزی را می توان کشت کرد.
می توانستم از پولی که دارم تعدادی وانت بخرم و تعدادی راننده استخدام کنم و با ترانزیت کالا به آن طرف مرز، در حالی که در خانه ام استراحت می کردم، کلی سود به دست می آوردم. اما تا به حال در عمرم، به پول راحت و باد آورده عادت نکردم. من ماشینم همین سمندی است که دیدید؛ هرچند می توانستم ماشین خارجی سوار شوم، اما پولم را سرمایه گذاری می کنم.
فرقی نمی کند در این دریای مکران چه کسی بیاید؛ بلوچ بیاید؛ غیربلوچ بیاید، قسم خوردم هرکسی بیاید در این دریا، در کنارش هستم و حمایتش می کنم و حتی هزینه نگهداری اسکله هم زا آنها نمی گیرم. بیایند اینجا را راه بیندازند، اصلاً رقیب من شوند و مرا حذف کنند. اگر حذفم کنند، می روم در جایی دیگر تحول ایجاد می کنم. به شما قول می دهم اگر اینجا را به سرانجام برسانم، می روم همین تحولات را در ابوموسی رقم می زنم. از ابوموسی از من دعوت شده است تا به آنجا بروم و تحولات آنجا را پیگیری کنم و آنجا بحث غیرت ایرانی مطرح است و خُب من ایرانی ام! ما هیچ کم از مردم آن طرف مرز نداریم . حتی وضعیت بهتری داریم. کاش مسئولان خلاقی باشند که مانع من کارآفرین نشوند. چند ماه فقط دنبال تسهیلات بودیم که فقط سلیقه ها مانع بوده و اعمال می شد؛ قفسی را که فقط با 7 میلیارد تومان می توانستم راه اندازی کنم، اکنون باید با 22 میلیارد تومان راه اندازی کنم. فقط به این دلیل که کارشناسان مرتبط دانش قفس و ساخت آن را نداشتند. گفتم حاضرم هزینه های آموزش کارشناسان شما را بدهم تا با نحوه ساخت قفس آشنا شوند.
روزنامه دریایی سرآمد: بخشی از مبنای کارآفرینی ایده است. این ایده ها از کجا می آیند؟ برای ایده به چه چیزی نیاز است؛ به سواد ، تجربه و یا چه چیزی نیاز است؟
ملک زاده کوهکن: ایده مانند شعر است که گاه در حالی که نشستم، شعر می آید. ایده هم همین طور است. بحث پرورش ماهی در قفس را همزمان که گلخانه ها را کار می کردم، می خواستم این کار را در بندر پارسیان هرمزگان اجرا کنم.
ارسال دیدگاه
عناوین این صفحه
اخبار روز
-
تسهیلات بانکی کم بهره به سرمایه گذاران حوزه حمل ونقل ریلی پرداخت می شود
-
آموزش علوم دریایی(سواد اقیانوسی) در مدرسه شاهد فیروزکوهی تهران
-
صادرات تخم مرغ بی کیفیت به عراق و افغانستان
-
معاون تامین سرمایه و اقتصاد حمل و نقل راه آهن منصوب شد
-
توسعه نیشکر و صنایع جانبی در صف عرضه اولیه فرابورس
-
لزوم راه اندازی سوپرمارکت مالی با محوریت بیمه
-
تحریم و FATF مانع از رشد سرمایهگذاری خارجی است
-
رتبه نخست مستند سازی به روابط عمومی راه آهن رسید
-
رویارویی میرزا کوچک خان با متجاوزان انگلیسی، ارتش سفید تزاری و خیانت دولت
-
سفر مدیران شرکت بورسی به امارات برای حضور در بلاک فرایدی دبی؟
-
مدیرعامل جدید شرکت توسعه و مدیریت بنادر و فرودگاه منطقه آزاد قشم منصوب شد
-
پرندگان آبگون در گالری کاف نمایش داده می شود
-
کتاب " چه، زندگی و جاودانگی یک چریک " اثر مهدی بیرانوند روژمان رونمایی شد
-
گزارش رسمی از کتاب داستان استقلال، نگاهی به تاریخ باشگاه تاج در صدا و سیما
-
ارتقای زیبایی بصری منطقه یک؛ رنگ آمیزی کافوها و جداول تا المان های شهری
-
انجمن مدیران روزنامه های غیردولتی خواستار لغو ابلاغیه عدم انتشار آگهیهای ثبتی در مطبوعات شد
-
برنامهها و راهبردهای سازمان تأمین اجتماعی در دوره مدیریتی جدید
-
ماجرای خودرو های دپو شده در پارکینگ ایرانخودرو دیزل چه بود؟
-
حضور پر قدرت ایران خودرو دیزل در نمایشگاه های تهران و تبریز
-
دعوت مدیرعامل راهآهن از کارشناسان فنی ریلی اسپانیا برای راهاندازی قطارهای پُرسرعت