بندرعباس حالا غمی دارد به سنگینی تمام کانتینرهای دنیا
حجت حاجیزاده بندرعباس- این نام حالا بوی دیگری میدهد. بوی نم، بوی شرجی، بویِ خاکسترِ سرد و آهنِ سوخته و... بوی غم؛ غمی که مثل شرجی بعدازظهر چسبیده به هوا، به دیوارها، به صورت آدمها. مگر نه این بود که این شهر را به شرجیاش میشناختیم، به گرمایش که گاهی جانکاه بود اما زندگی در آن میجوشید؟ به مردمش که موسیقی در خونشان بود و رقص در گامهایشان؟ شهری که شوروحال زندگی در کوچهپسکوچههایش جاری بود.
به گزارش روزنامه دریایی اقتصاد سرآمد، حجت حاجیزاده از فعالان فرهنگی و هنری استان هرمزگان در یادداشتی اختصاصی برای این روزنامه درباره وضعیت و حالوروز بندرعباس پس از حادثه انفجار در بندر شهیدرجایی نوشته که این نوشتار را در ادامه میخوانید:
اما چه شد؟ چه بلایی نازل شد بر سرِ اسکله شهیدرجایی؟ آنجا که روز و شب، دستها کار میکرد، پیشانیها عرق میریخت و نانِ هزاران خانواده از رفتوآمد کشتیها و کانتینرها بهدست میآمد. ناگهان... یک غرش. یک نور خیرهکننده که نه از آفتاب که از دل آتش برخاست. و بعد... ویرانی.
انفجارها، یکی پس از دیگری. کانتینرها؛ آن جعبههای بزرگ آهنی که قرار بود بار زندگی باشند، تبدیل شدند به تابوتهای آتشین. تبدیل شدند به ابزار مرگ و چه مرگی... و چه سلاخی دهشتناکی.
کارگرها... مردان و زنان زحمتکش. پدران، پسران، برادران و خواهران. آنها که تنها جرمشان ایستادن بر سر کارشان بود. ایستادن در برابرِ خطر هر روزه برای لقمهای نان. زیر آن آوار آتش و آهن چه بر سرشان آمد؟ چه کسی میداند؟ جز تکههایی که از هم جدا شده بود، جز خاکستری که بوی جان میداد، جز تنهایی که در دل شعلهها، ناشناس سوختند. این سلاخی بود. سلاخی جانهای پُرتوان در دلِ فلز گداخته. نه جنگ بود، نه دشمنی شخصی. حادثهای بود که با بیرحمی تمام، پیکرهایِ گرم انسانها را درید و سوزاند و به هیچ تبدیل کرد.
شهر حالا عزادار است. عزا در تکتکِ خانهها نشسته. آن موسیقی شاد جنوبی خاموش شده. جای رقص، شیون است. جای گرما، داغ از دستدادن است. بندرعباس، شهری که با همه سختیهایش، با گرما و شرجیاش، زنده بود و شور داشت، حالا غمی دارد به سنگینی تمام کانتینرهای دنیا. غمی که نفس را میبُرد.
چرا چنین شد؟ چرا این جانهای عزیز، اینگونه ناجوانمردانه در آتش سوختند؟ فقط میماند این بویِ ماتم، این سکوتِ تلخ و تصویرِ آن اسکله زخمی که روایتگرِ دردناکترین قصه شد. قصه کارگرانی که رفتند، نه با مرگی آرام که با سلاخی در دلِ آتش. و این غم، این داغ، حالا هویتِ تازه این شهر است. شهری که تا دیروز زندگی میکرد و حالا با تمامِ وجود، در غمِ عزیزان ازدسترفتهاش، میسوزد. روایتی است سوزناک، از دلِ حادثهای که جانهای پُرتوان را درید و بندر را در ماتم فرو برد.
به گزارش روزنامه دریایی اقتصاد سرآمد، حجت حاجیزاده از فعالان فرهنگی و هنری استان هرمزگان در یادداشتی اختصاصی برای این روزنامه درباره وضعیت و حالوروز بندرعباس پس از حادثه انفجار در بندر شهیدرجایی نوشته که این نوشتار را در ادامه میخوانید:
اما چه شد؟ چه بلایی نازل شد بر سرِ اسکله شهیدرجایی؟ آنجا که روز و شب، دستها کار میکرد، پیشانیها عرق میریخت و نانِ هزاران خانواده از رفتوآمد کشتیها و کانتینرها بهدست میآمد. ناگهان... یک غرش. یک نور خیرهکننده که نه از آفتاب که از دل آتش برخاست. و بعد... ویرانی.
انفجارها، یکی پس از دیگری. کانتینرها؛ آن جعبههای بزرگ آهنی که قرار بود بار زندگی باشند، تبدیل شدند به تابوتهای آتشین. تبدیل شدند به ابزار مرگ و چه مرگی... و چه سلاخی دهشتناکی.
کارگرها... مردان و زنان زحمتکش. پدران، پسران، برادران و خواهران. آنها که تنها جرمشان ایستادن بر سر کارشان بود. ایستادن در برابرِ خطر هر روزه برای لقمهای نان. زیر آن آوار آتش و آهن چه بر سرشان آمد؟ چه کسی میداند؟ جز تکههایی که از هم جدا شده بود، جز خاکستری که بوی جان میداد، جز تنهایی که در دل شعلهها، ناشناس سوختند. این سلاخی بود. سلاخی جانهای پُرتوان در دلِ فلز گداخته. نه جنگ بود، نه دشمنی شخصی. حادثهای بود که با بیرحمی تمام، پیکرهایِ گرم انسانها را درید و سوزاند و به هیچ تبدیل کرد.
شهر حالا عزادار است. عزا در تکتکِ خانهها نشسته. آن موسیقی شاد جنوبی خاموش شده. جای رقص، شیون است. جای گرما، داغ از دستدادن است. بندرعباس، شهری که با همه سختیهایش، با گرما و شرجیاش، زنده بود و شور داشت، حالا غمی دارد به سنگینی تمام کانتینرهای دنیا. غمی که نفس را میبُرد.
چرا چنین شد؟ چرا این جانهای عزیز، اینگونه ناجوانمردانه در آتش سوختند؟ فقط میماند این بویِ ماتم، این سکوتِ تلخ و تصویرِ آن اسکله زخمی که روایتگرِ دردناکترین قصه شد. قصه کارگرانی که رفتند، نه با مرگی آرام که با سلاخی در دلِ آتش. و این غم، این داغ، حالا هویتِ تازه این شهر است. شهری که تا دیروز زندگی میکرد و حالا با تمامِ وجود، در غمِ عزیزان ازدسترفتهاش، میسوزد. روایتی است سوزناک، از دلِ حادثهای که جانهای پُرتوان را درید و بندر را در ماتم فرو برد.

ارسال دیدگاه
عناوین این صفحه
اخبار روز
-
رییس جمهور: وضعیت فعلی مدیریت بنادر پذیرفتنی نیست
-
کمکرسانی نیروی دریایی ارتش به مصدومان بندر شهید رجایی
-
قشم در کنار بندرعباس؛ اعلام همبستگی و پشتیبانی عملیاتی از سوی بندر کاوه
-
عیادت وزیر راه و شهرسازی از مصدومان حادثه انفجار بندر شهید رجایی در بیمارستان نیروی دریایی ارتش
-
تکذیب اظهارات منتسب به مدیرکل بنادر و دریانوردی هرمزگان درباره حادثه بندر شهید رجایی
-
از سرگیری عملیات بندری در بندر شهید رجایی
-
آمادگی کامل نیروی دریایی ارتش برای مدیریت بحران حادثه بندر شهید رجایی
-
بورس انرژی مرجع قیمتگذاری سوخت کشتیها شد
-
کسب رتبه اول بهرهوری بخش آب کشور توسط شرکت آب و نیرو
-
افتتاح نیروگاه خورشیدی 10 مگاواتی صندوق ذخیره فرهنگیان توسط وزیر آموزش و پرورش
-
سد قوچم، حلقه واسط انتقال آب از غرب به شرق کردستان
-
محور چالوس چهارخطه می شود
-
تقدیر فرمانده سپاه از مرکز وکلا
-
سفر؛ آزمونی برای مسئولیت و آگاهی
-
رُمان نویسنده هرمزگانی به چاپ سوم رسید/ «آن تابستان»؛ سوژه مردمپسند ناب اقلیمی برای سینما
-
سرمایهگذاری در پروژههای شهری پیشرفت کرده، اما برخی چالشها باقی است
-
گام جدیددرنگهداشت محلات۲۷گانه منطقه یک باشروع بهار قرآن و طبیعت
-
بازدید مدیر دفتر یونسکو در تهران، از شناور تحقیقاتی «کاوشگر خلیج فارس»
-
صادرات محوری و توسعه فناوری رویکرد اصلی مناطق آزاد
-
تأکید هند بر توسعه چابهار همزمان با تهدید آمریکا