یک پژوهشگر علوم راهبردی  در مطلبی برای روزنامه سرآمد بررسی کرد؛

تنگه هرمز در آستانه تهدید بزرگ

سرنوشت مبهم ۴۰سال بازدارندگی ایران در قلب انرژی جهان
​​​​​​​گروه راهبردی- مرتضی فاخری - از نخستین روزهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی در سال۱۳۵۷، جمهوری اسلامی ایران با چالش‌های متعددی در حوزه سیاست خارجی، امنیت منطقه‌ای و نظم بین‌المللی مواجه شده است. یکی از مهم‌ترین مؤلفه‌های این مواجهه، موقعیت ژئوپلیتیکی ایران در خلیج‌فارس و به‌ویژه کنترل بر تنگه هرمز بود؛ گذرگاهی حیاتی که به ‌عنوان شریان اصلی صادرات نفت کشورهای عربی حاشیه خلیج‌فارس شناخته شده و روزانه میلیون‌ها بشکه نفت از طریق آن به بازارهای جهانی منتقل می‌شود. تنگه هرمز نه‌تنها یک مسیر آبی استراتژیک، بلکه یک ابزار راهبردی در سیاست خارجی ایران محسوب می‌شود که در چهاردهه گذشته بارها به ‌عنوان اهرم فشار در برابر تهدیدات خارجی، تحریم‌های اقتصادی و تنش‌های نظامی مورد استفاده قرار گرفته است.
به گزارش روزنامه اقتصاد سرآمد، مرتضی فاخری، پژوهشگر ارشد علوم راهبردی در مطلبی برای این روزنامه به بررسی سیاست‌های جمهوری اسلامی ایران جهت اجرای سیاست‌های بازدارنده در منطقه استراتژیک تنگه هرمز به عنوان یکی از کلیدی‌ترین مناطق مرتبط با انرژی جهان پرداخته است. این مطلب را در ادامه می‌خوانید:
در دهه نخست پس از انقلاب، با آغاز جنگ ایران و عراق در سال‌۱۳۵۹، تنگه هرمز به‌طور مستقیم در معرض تهدید قرار گرفت. جنگ نفتکش‌ها، مین‌گذاری در آبراه‌ها و درگیری‌های نیروی دریایی ایران با شناورهای بیگانه، نخستین نشانه‌های استفاده از این گذرگاه به ‌عنوان ابزار بازدارندگی بود. در آن زمان، هرچند ایران به‌طور رسمی تهدید به بستن تنگه نکرد، اما اقدامات عملی در چارچوب دفاع از خود، پیام روشنی به قدرت‌های منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای ارسال کرد: امنیت انرژی جهانی بدون در نظر گرفتن منافع ایران، تضمین‌شدنی نیست. این پیام، در بستر جنگی که به‌طور مستقیم صادرات نفت ایران را تهدید می‌کرد، معنا و وزن بیشتری یافت و موجب شد تا تنگه هرمز به ‌عنوان یک نقطه حساس در معادلات امنیتی منطقه تثبیت شود.

وضعیت تنگه هرمز در دوران جنگ و بازسازی
با پایان جنگ و آغاز دوره بازسازی، تهدید تنگه هرمز به‌طور موقت از اولویت‌های راهبردی ایران خارج شد، اما با آغاز دهه‌۱۳۸۰ و تشدید فشارهای بین‌المللی بر سر برنامه هسته‌ای ایران، این تهدید دوباره به صدر گفتمان سیاسی بازگشت. در سال‌های‌۱۳۹۰ تا ۱۳۹۲، همزمان با تحریم‌های گسترده نفتی و بانکی، مقامات نظامی و سیاسی ایران بارها اعلام کردند که در صورت جلوگیری از صادرات نفت ایران، سایر کشورها نیز قادر به صادرات نخواهند بود. این تهدیدات که گاه با رزمایش‌های نظامی در منطقه همراه می‌شد، واکنش‌های گسترده‌ای در سطح جهانی برانگیخت و موجب افزایش قیمت نفت و نگرانی از اختلال در زنجیره تأمین انرژی شد. در این دوره، تهدید به بستن تنگه هرمز نه‌تنها جنبه نظامی داشت، بلکه به ‌عنوان ابزار دیپلماتیک نیز عمل می‌کرد. ایران با استفاده از این تهدید، تلاش کرد تا هزینه‌های تحریم را برای طرف‌های غربی افزایش دهد و آنان را به بازنگری در سیاست‌های خود وادار کند. در دهه اخیر، با افزایش حضور نظامی ایالات متحده و متحدانش در منطقه و همچنین گسترش همکاری‌های امنیتی میان کشورهای عربی حاشیه خلیج‌فارس، ایران به‌طور فزاینده‌ای بر توانمندی‌های نامتقارن خود در حوزه دریایی تأکید کرده است. استفاده از قایق‌های تندرو، مین‌های دریایی، پهپادها و موشک‌های ساحل‌به‌دریا، بخشی از راهبرد بازدارندگی ایران در برابر تهدیدات خارجی بوده‌اند. در این چارچوب، تهدید به بستن تنگه هرمز نه‌تنها به‌ عنوان واکنش به تحریم‌ها، بلکه به ‌عنوان پاسخ به هرگونه تجاوز یا اقدام خصمانه نیز مطرح شده است. این تهدیدات، هرچند هرگز به اقدام عملی منجر نشده‌اند، اما به ‌واسطه موقعیت حساس تنگه هرمز، همواره جدی گرفته شده و در محاسبات راهبردی قدرت‌های بزرگ لحاظ شده‌اند.

چشم‌انداز تنگه هرمز در حقوق بین‌الملل
از منظر حقوق بین‌الملل، تنگه هرمز یک گذرگاه بین‌المللی محسوب می‌شود که طبق کنوانسیون‌۱۹۸۲ حقوق دریاها، کشتی‌های تجاری حق عبور بی‌ضرر دارند. بااین‌حال، ایران تاکنون این کنوانسیون را به‌طور رسمی تصویب نکرده و همواره تأکید کرده است که عبور از آب‌های سرزمینی‌اش باید با رعایت اصول حاکمیت ملی صورت گیرد. این موضع حقوقی، زمینه‌ساز مناقشات فراوانی با ایالات متحده و متحدانش بوده و به ایران امکان داده تا در مواقع خاص، تهدید به محدودسازی عبور و مرور را مطرح کند. در کنار جنبه‌های حقوقی و نظامی، تهدید به بستن تنگه هرمز دارای بُعد رسانه‌ای و روانی نیز هست. هر بار که این تهدید مطرح می‌شود، بازارهای جهانی دچار نوسان می‌شوند، تحلیل‌گران به بررسی سناریوهای احتمالی می‌پردازند و افکار عمومی در کشورهای مصرف‌کننده انرژی، نسبت به امنیت تأمین دچار نگرانی می‌شود. این اثرگذاری روانی، بخشی از قدرت نرم ایران در حوزه ژئوپلیتیک انرژی محسوب می‌شود؛ قدرتی که بدون نیاز به اقدام عملی، می‌تواند معادلات را تغییر دهد.
در سال‌های اخیر، با افزایش تنش‌ها میان ایران و ایالات متحده، به‌ویژه پس از خروج آمریکا از توافق هسته‌ای در سال‌۲۰۱۸، تهدید به بستن تنگه هرمز بار دیگر به ‌عنوان ابزار فشار مطرح شد. حملات به نفتکش‌ها در سال‌۲۰۱۹، توقیف کشتی‌های خارجی و رزمایش‌های نظامی در آب‌های جنوبی، همگی در راستای نمایش توانمندی ایران در کنترل این گذرگاه حیاتی صورت گرفتند. در این دوره، ایران تلاش کرد تا نشان دهد که در صورت تداوم فشارهای اقتصادی و نظامی، قادر است هزینه‌های سنگینی به اقتصاد جهانی تحمیل کند. این راهبرد، هرچند با واکنش‌های شدید غرب مواجه شد، اما توانست توجه جهانی را به نقش ایران در امنیت انرژی جلب کند و موجب شد تا بسیاری از کشورها در سیاست‌های خود نسبت به ایران، احتیاط بیشتری به خرج دهند.
در عین حال، ایران همواره تأکید کرده است که تنگه هرمز باید امن و باز باقی بماند، مگر آنکه منافع حیاتی‌اش به خطر افتد. این موضع دوگانه از یک سو، تهدید به بستن و از سوی دیگر، تأکید بر امنیت منطقه، نشان‌دهنده پیچیدگی راهبرد ایران در استفاده از این اهرم فشار است. ایران می‌داند که بستن تنگه، نه‌تنها موجب اختلال در صادرات نفت کشورهای عربی، بلکه به اقتصاد خود نیز آسیب می‌زند. از این‌رو، تهدید به بستن تنگه بیشتر جنبه بازدارندگی دارد تا عملیاتی. این تهدید، در واقع بخشی از راهبرد «هزینه‌سازی» ایران در برابر فشارهای خارجی است؛ راهبردی که تلاش می‌کند با افزایش هزینه‌های تحریم و تهدید، طرف مقابل را به مذاکره و مصالحه وادار کند.

نقش نیروهای نظامی ایران در تنگه هرمز
نقش نیروهای نظامی ایران، به‌ویژه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، در اجرای این راهبرد نیز بسیار برجسته بوده است. سپاه با توسعه توانمندی‌های دریایی، از جمله قایق‌های تندرو، موشک‌های ضدکشتی و سامانه‌های راداری و پهپادی، توانسته است قدرت مانورش در تنگه هرمز را افزایش دهد. رزمایش‌های سالانه، نمایش‌های قدرت و مانورهای تاکتیکی در آب‌های جنوبی، همگی در راستای تقویت بازدارندگی و ارسال پیام به دشمنان بالقوه صورت گرفته‌اند. این اقدامات، در کنار تهدیدات لفظی، موجب شده‌اند تا تنگه هرمز همواره در صدر نگرانی‌های امنیتی منطقه باقی بماند. در سطح دیپلماتیک، ایران تلاش کرده است تا تهدید تنگه هرمز را با گفتمان «امنیت جمعی» تلفیق کند. مقامات ایرانی بارها اعلام کرده‌اند که امنیت خلیج‌فارس باید توسط کشورهای منطقه تأمین شود و حضور نیروهای خارجی، به‌ویژه آمریکا، موجب بی‌ثباتی و تنش می‌شود. در این چارچوب، تهدید به بستن تنگه هرمز، نه‌تنها واکنشی به تحریم‌ها، بلکه اعتراضی به حضور نظامی بیگانگان در منطقه نیز محسوب می‌شود. ایران با طرح ابتکاراتی مانند «ائتلاف امید» تلاش کرده تا نشان دهد که خواهان امنیت پایدار در منطقه است، اما این امنیت را نه از طریق مداخله خارجی، بلکه از مسیر همکاری منطقه‌ای و احترام متقابل می‌داند. در این چارچوب، تهدید به بستن تنگه هرمز، در کنار پیام‌های دیپلماتیک، به ‌عنوان بخشی از راهبرد چندلایه ایران برای مدیریت بحران‌ها و حفظ منافع ملی عمل می‌کند.
در سطح داخلی نیز تهدید تنگه هرمز همواره با نوعی اجماع سیاسی همراه بوده است. فارغ از جناح‌بندی‌های سیاسی، بسیاری از نخبگان ایرانی این تهدید را به‌ عنوان ابزار مشروع دفاع از منافع کشور تلقی کرده‌اند. این اجماع، به ایران امکان داده تا در مواقع بحرانی، موضعی واحد و منسجم اتخاذ کند و پیام روشنی به طرف‌های خارجی ارسال نماید. در عین حال، برخی تحلیل‌گران داخلی نیز نسبت به پیامدهای احتمالی اجرای این تهدید هشدار داده‌اند و تأکید کرده‌اند که بستن تنگه هرمز می‌تواند موجب واکنش‌های شدید نظامی و اقتصادی شود که در نهایت به زیان ایران تمام خواهد شد.

اهمیت تنگه هرمز از منظر اقتصادی
از منظر اقتصادی، تنگه هرمز نه‌تنها محل عبور نفتکش‌ها، بلکه مسیر صادرات فرآورده‌های پتروشیمی، گاز طبیعی مایع و کالاهای تجاری نیز هست. هرگونه اختلال در این مسیر، می‌تواند زنجیره تأمین منطقه‌ای و جهانی را دچار بحران کند. ایران به‌ عنوان یکی از تولیدکنندگان بزرگ انرژی، به ‌خوبی از این واقعیت آگاه است و تهدید به بستن تنگه هرمز را با در نظر گرفتن ملاحظات اقتصادی مطرح می‌کند. در واقع، این تهدید بیشتر جنبه نمادین دارد و هدف آن، هشدار به طرف‌های خارجی درباره پیامدهای فشار بیش از حد است، نه اجرای عملی آن.
در سطح بین‌المللی، تهدید تنگه هرمز همواره با واکنش‌های متفاوتی مواجه شده است. ایالات متحده به ‌عنوان قدرت نظامی حاضر در منطقه، بارها اعلام کرده که اجازه نخواهد داد این گذرگاه بسته شود و در صورت اقدام ایران، پاسخ قاطع خواهد داد. متحدان آمریکا نیز از جمله بریتانیا، فرانسه و کشورهای عضو شورای همکاری خلیج‌فارس، بر اهمیت باز بودن تنگه هرمز تأکید کرده و در برخی موارد، اقدام به اعزام ناوهای جنگی برای اسکورت نفتکش‌ها کرده‌اند. این واکنش‌ها، نشان‌دهنده حساسیت بالای جامعه جهانی نسبت به امنیت انرژی و نقش حیاتی تنگه هرمز در اقتصاد جهانی است.

دورنمای بازدارندگی هوشمند ایران در تنگه
ایران توانسته است با استفاده از تهدید تنگه هرمز، نوعی «بازدارندگی هوشمند» ایجاد کند؛ بازدارندگی‌ای که نه براساس قدرت مطلق نظامی، بلکه بر پایه ترکیبی از توانمندی‌های نامتقارن، موقعیت جغرافیایی و قدرت دیپلماتیک شکل گرفته است. این بازدارندگی، موجب شده است تا قدرت‌های بزرگ در مواجهه با ایران، همواره ملاحظات خاصی را در نظر بگیرند و از اتخاذ تصمیمات شتاب‌زده خودداری کنند. در واقع، تنگه هرمز به ایران امکان داده است تا در برابر فشارهای خارجی، نوعی توازن راهبردی برقرار کند و از موقعیت خود در منطقه دفاع نماید.
در سال‌های اخیر، با گسترش فناوری‌های نوین نظامی، از جمله پهپادهای شناسایی و تهاجمی، سامانه‌های موشکی نقطه‌زن و تجهیزات جنگ الکترونیک، ایران توانسته است قدرت مانور خود در تنگه هرمز را افزایش دهد. این توانمندی‌ها، به‌ویژه در قالب رزمایش‌های مشترک سپاه و ارتش، موجب شده‌اند تا تهدید به بستن تنگه هرمز، از حالت صرفاً لفظی خارج شده و جنبه عملیاتی پیدا کند. البته ایران همواره تأکید کرده است که این توانمندی‌ها صرفاً برای دفاع از منافع ملی و مقابله با تجاوز احتمالی طراحی شده‌اند و قصدی برای آغاز درگیری ندارد.
در کنار این تحولات، نقش رسانه‌ها نیز در شکل‌دهی به تصویر تهدید تنگه هرمز بسیار مهم بوده است. رسانه‌های داخلی، معمولاً این تهدید را به ‌عنوان نماد اقتدار ملی و مقاومت در برابر سلطه‌طلبی غربی معرفی کرده‌اند، در حالی‌که رسانه‌های خارجی، آن را به‌ عنوان عامل بی‌ثباتی و تهدیدی برای امنیت جهانی قلمداد کرده‌اند. این تفاوت در روایت‌ها، نشان‌دهنده شکاف عمیق در برداشت‌های ژئوپلیتیکی از نقش ایران در منطقه است و موجب شده است تا تهدید تنگه هرمز، همواره در کانون توجه تحلیل‌گران و سیاست‌گذاران باقی بماند.

نتیجه‌گیری
در نهایت می‌توان گفت که تهدید به بستن تنگه هرمز در چهاردهه گذشته، به یکی از ابزارهای راهبردی ایران برای مدیریت بحران‌ها، دفاع از منافع ملی و ارسال پیام به جامعه جهانی تبدیل شده است. این تهدید، اگرچه هرگز به‌طور کامل اجرا نشده، اما توانسته است نقش مهمی در شکل‌دهی به معادلات منطقه‌ای و بین‌المللی ایفا کند. ایران، با استفاده از این ابزار، توانسته است نوعی توازن در برابر فشارهای خارجی ایجاد کند و نشان دهد که در معادلات انرژی جهانی، نمی‌توان نقش آن را نادیده گرفت. تنگه هرمز، در ظاهر یک مسیر آبی برای عبور نفتکش‌هاست، اما در واقع صحنه‌ای برای نمایش قدرت، مقاومت و مذاکره است. ایران با استفاده از این گذرگاه، توانسته است در برابر تحریم‌ها، تهدیدات نظامی، و فشارهای دیپلماتیک ایستادگی کرده و در معادلات منطقه‌ای و جهانی نقش‌آفرینی کند. این نقش‌آفرینی، نه‌تنها مبتنی بر توان نظامی، بلکه بر پایه درک عمیق از ژئوپلیتیک، حقوق بین‌الملل و منافع ملی شکل گرفته است. تهدید به بستن تنگه هرمز، اگرچه هرگز عملی نشده، اما همواره در ذهن تصمیم‌گیران جهانی به‌ عنوان یک احتمال جدی باقی مانده است؛ احتمالی که نشان می‌دهد چگونه یک موقعیت جغرافیایی می‌تواند به ابزار راهبردی یک کشور تبدیل شود.
تنگه هرمز در آستانه تهدید بزرگ
ارسال دیدگاه
اخبار روز
ضمیمه