چشم‌انداز تیره و تار مقاومت افغانستان  در برابر طالبان

 میراحمدرضا مشرف 
در روزهای اخیر شاهد وقوع جر و بحث سیاسی در میان برخی مقامات دولت پیشین افغانستان بر سر استقرار یک نظام فدرالیستی در این کشور بودیم؛ بحثی که صرف‌نظر از ماهیت موضوع و انتزاعی بودن آن، دوباره توجهات را به سوی انسجام درونی جناح‌های مخالف طالبان و موقعیت سیاسی آن‌ها در تحولات آینده افغانستان جلب کرده است. در این راستا در بیش از یک‌سالی که از سلطه دوباره طالبان بر افغانستان می‌گذرد، مقامات و سیاستمداران عمدتاً خارج‌نشین به تحرکات و فعالیت‌هایی بر ضد طالبان روی آورده‌اند که در قالب عمومی آن با عنوان «جبهه مقاومت ملی» شناخته شده‌اند. اما اینکه چرا جبهه مقاومت نتوانسته از برخی شرایط موجود و به‌ویژه حکومت‌داری پرچالش طالبان بهره برده و موقعیت خود را در جایگاه یک نیروی سیاسی معتبر داخلی و بین‌المللی تثبیت کند، به عواملی بازمی‌گردد که مهم‌ترین آن‌ها را می‌توان در چارچوب موارد ذیل
 برشمرد.
۱- خلأ حضور رهبری فراگیر و مؤثر
از دست دادن حکومت و شرایط غربت هم سبب ایجاد وحدت در مقامات افغان نشده بلکه با گذشت زمان پراکندگی‌ها و اختلاف‌نظرها بیشتر جلوه گر شده‌اند. در این میان، خلأ حضور فردی متنفذ و مورد پذیرش تمامی جناح‌ها که در واقع نقش منسجم‌کننده و رهبر دولت در سایه را بر عهده داشته باشد، کاملاً محسوس به نظر می‌رسد. جوانی و شاید خامی پسر احمد شاه مسعود و تبار قومی و قبیله‌ای او مانع از آن شده که وی چنین نقشی را ایفا کند. افراد دیگری چون عبدالله عبدالله، دوستم، عطامحمد و یا حتی شخص اشرف غنی نیز قبلاً امتحان خود را پس داده‌اند. در میان همه این‌ها حامد کرزی با توجه به ویژگی‌های شخصیتی و وابستگی‌های قومیتی‌اش، شاید بهترین و تنها گزینه ممکن به شمار آید. اما به نظر می‌رسد طالبان هم با رسیدن به همین درک، مانع خروج کرزی از قلمرو حکومتشان شده‌اند.
۲- نبود انسجام در اهداف و رویکردها
در شرایطی که پس از گذشت بیش از یک‌سال، طالبان هنوز نتوانسته‌اند به یک نظر و رویکرد مشخص و البته مشترک در مورد نظام سیاسی آینده کشور دست پیدا کنند، در جبهه مقابل آن‌ها نیز اوضاع چندان متفاوت نیست. در وهله اول، جبهه مقاومت هنوز به این هماهنگی نرسیده که مقاومت را در چه قالبی ادامه دهد؛ سیاسی یا نظامی و یا هر دو به شکلی توأمان. در این راستا در حالی که مسعود، حامی حرکت سیاسی و نظامی توأمان است، افرادی چون اتمر و دانش تنها از تداوم رویکرد سیاسی حمایت می‌کنند. علاوه بر این، آن‌ها بر سر نوع نظام سیاسی آینده هم وحدت نظری ندارند.
این‌گونه به نظر می‌رسد که آن‌ها از نظام جمهوریت و نظام ریاستی سرخورده شده‌اند و به دنبال جایگزین هستند. نظام فدرالی از نظر افرادی چون دوستم و دانش مناسب به نظر می‌رسد چرا که تأمین‌کننده منافع اقلیت‌های قومی است در حالی‌که سیاستمداران متعلق به قومیت پشتون مخالف حذف نظام سیاسی یکپارچه هستند.
۳- حمایت‌های کمرنگ خارجی
عملکرد یک‌ساله حکومت طالبان به نحوی بوده که جامعه جهانی و به‌ویژه همسایگان افغانستان را درباره حمایت از تداوم شرایط موجود دچار تردید کرده است. موضوع بسته ماندن مدرسه‌های دخترانه، رعایت نکردن حقوق زنان و اقلیت‌ها، تروریسم و افراط گرایی پشتون و موضوعاتی مانند این‌ها سبب شده هیچ کشور و یا سازمان بین‌المللی از بقای حکومت طالبان در قالب فعلی آن خشنود نباشد. اما از سوی دیگر، تشتت و پراکندگی جناح‌های مخالف طالبان و از آن مهم‌تر پیشینه جنگ‌های داخلی خونین در افغانستان مانع از آن شده که این کشورها به قطع کامل ارتباط با طالبان و همراهی قاطع سیاسی و نظامی با مخالفان روی آورند. این شرایط در مجموع به سود طالبان خواهد بود چرا که جبهه مقاومت را از همراهی جامعه بین‌المللی و کمک‌های مورد نیاز از سوی آن‌ها محروم خواهد کرد.
*تحلیلگر مسائل افغانستان
چشم‌انداز تیره و تار مقاومت افغانستان  در برابر طالبان
ارسال دیدگاه
اخبار روز
ضمیمه