چنگ بروکراسی بر گلوی گردشگری؛ تحلیلی از «اقتصاد سرآمد»

گردشگری دریایی یک رویاست!

گروه گردشگری دریا - امید اسماعیلی - حال «گردشگری» در ایران خوب نیست. کسل و بیمار است و آن هیجان و مسیری که گردشگری در جهان دارد، در ایران به هیچ وجه دیده نمی شود. نه هیجان گردشگری هست و نه مسیر مشخص دارد.گردشگری در ایران به همان سفرهای معمول و مرسوم خانواده ها- اغلب به مشهد یا شمال- خلاصه می شود. سفرهایی که با رویه سنتی و هر از گاهی شکل می گیرد. سفر رفتن با گردشگری فرق دارد. مهمانی رفتن، سری به شمال زدن یا زیارت کردن با «گردشگری» به معنای واقعی آن، بسیار متفاوت است. 
براساس این تحلیل اقتصادسرآمد، سفرهای سیاحتی و زیارتی را هم متمایز می کنند. هر کدام اهداف و مسیر مشخص دارند. این دو را نباید در کنار هم قرار داد؛ بلکه باید به طور مستقل تحلیل و بررسی شوند. اگر می بینید که دولت برای آمار بالابلند ستون آمار گردشگری، این دو را کنار هم قرار می دهد، به شدت به طولانی بودن ستون آمارهایشان افتخار می کنند و کاری به کیفیت واقعی ندارند. به همین خاطر، سفرهای سیاحتی و زیارتی را کنار هم می چینند و از آن نتیجه می گیرند که آن همه «گردشگری» دارند؛ در حالی که سفر معنوی زیارتی هیچ مناسبتی با سفرهای گردشگری ندارد و حتا در عمق معنا، با آن در تعارض است. 
اگر سفرهای زیارتی را از مجموع ستون آماری گردشگری حذف کنیم- که باید چنین باشد- یک ستون قد کوتاه و مفلوک خواهیم داشت. 
وزارت مربوطه اما تلاش دارد سیاحت و زیارت را یکی بداند، شاید تا بدین وسیله، نشان دهد که وضعیت گردشگری در ایران خوب است! در حالی که همه می دانیم که حال گردشگری ایران اصلا خوب نیست. فلج است.
گردشگری حتا با سفرهای مرسوم تفریحی متفاوت است. هر از گاهی به شمال رفتن و یکی دو روز در ساحل قدم زدن و سپس برگشتن به خانه و ماه ها بعد سفر تفریحی دیگر به اطراف شهر، این را نمی توان جزو سفرهای گردشگری به حساب آورد؛ با این حال اغماض می کنیم و می گوییم که این ها هم جزو سفرهای گردشگری است! با این حال، روی گردشگری زرد است و حال خوشی ندارد.
گردشگری به معنای واقعی کلمه سه ویژگی برجسته دارد: 
اول: هدفمند است. دوم: غیرتکراری است: سوم: مستمر است. هدفمند است بدان معنا که گردشگر برای خود و سفرهای خود، هدف مشخصی را تعیین می کند و آن هدف را دنبال می کند. به بیانی دقیق و روشن، می گردد به دنبال هدف خود. 
دوم: غیرتکرار ی است بدان معنا که گردشگر هر ساله کوله بر نمی دارد که برود شمال!
سوم: مستمر است، بدان معنا که گردشگر آن نیست که گاه و بی گاه حوصله اش که سر رفت از شهر بزند بیرون! بلکه گردشگر، برای گردش های خود تعریف، هدف، تاریخ معین و به طور کلی بر رفتار گردشگری خود مدیریت دارد. 
گردشگری در آمارسازی دولتی ها عبارت است از: تعداد ماشین هایی که از عوارضی ها خارج می شوند! آیا این گردشگری است یا طنز روزگار؟
وضعیت اسفبار گردشگری در ایران به زیباترین گردشگری ممکن، یعنی گردشگری دریایی بر می گردد. گردش در دریا، هیجان و لطفی دارد که سه گزینه رقیبش ندارند. یعنی کویر، کوهستان و جنگل که سه پهنه دلفریب برای گردشگری ایرانیان هستند، هیچکدام به پای لطف و هیجان دریا برای ایرانیان نمی رسند؛ اما شوربختانه، تاسف بارترین وضعیت ممکن را گردشگری دریایی دارد. 
دلایل ضعف مفرط گردشگری دریایی بسیارند. به چند نکته به اشاره می پردازیم تا بدانیم چرا گردشگری پرهیجان دریایی برای ایرانیان شور و حالی ندارد:
اول: فرهنگ گردشگری دریایی - دوم: ضعف زیرساخت های گردشگری دریایی - سوم: محدودیت های شرعی و عرفی - چهارم: گرانی سفر و گردش دریایی - پنجم: بروکراسی وحشتناک
اجازه بدهید توضیحی مختصر بدهیم و هر کدام را شرحی بنگاریم تا کمی تاری موضوع روشن شود:
در باره گردشگری دریایی، نه تبلیغی هست، نه ترویجی که اصولا مردم بدانند منظور از گردشگری دریایی چیست؟ مردم گردشگری دریایی را به همان قدم زدن در کنار ساحل خزر تعریف و تحدید می کنند. گاهی آتشی در ساحل یا شاید کبابی در کنار آن. کمی هم توپ بازی یا شن بازی و مقداری هم شنا والبته اکثریت هم تا زانو در آب رفتن. این شد گردشگری دریایی!
اما وسعت گردشگری دریایی بسیار بسیار بازتر و پهن تر از این حد محدود است؛ چیزی که کمتر در باره آن سخن گفته می شود و یا برنامه های تلویزیونی اندکی- و شاید هیچ- به آن می پردازد و به طور کلی، ذهن مردم ایران به گردشگری دریایی آشنا نیست. 
در ایران گردشگری دریایی را به صورت محدود انجام می دهیم آن هم قدم زدن در ساحل و تا زانو در آب رفتن!
ضعف زیرساخت های گردشگری دریایی مزید بر علت است. در شمال که جمعیت انبوه در سواحل خزر، روی هم راه می روند و کوهی از زباله سواحل را به اشغال در آورده است. مثلا در یک دوره با تعمد، سواحل را پاکسازی نمی کردند تا مردم کمتر بروند کمتر دچار گناه بشوند! تدبیر گردشگری یک دولت!
در شرق و جنوب، در 700 کیلومتر مرز دریایی سواحل مکُران، حتا همان ساحل ساده مازندران و گیلان هم وجود ندارد! تا برسد به سایت گردشگری . در جنوب همه چیز خلاصه شده است در کیش و قشم. به دلیل مسافت طولانی از شهرهای مرکزی تا آن سامان، و نیز نبود محل اسکان مناسب و ارزان، عده خاصی به کیش و قشم می روند و اغلب این دو جزیره خلوت هستند. فشار تبلیغات کیش هم نتوانست جذب گردشگر کند و اغلب عده ای که وضعیت مالی خوبی دارند، به آن سو می روند. 
گرانی محل اسکان، گرانی غذا و نبود اسکله و سایت های گردشگری کافی است که گردشگر کیش را از رفتن باز دارد و یا همان یک بار که رفت برای هفت پشتش بس است! 
محدودیت های شرعی و عرفی هم مزید بر علت هستند. بر اساس معارف دین مبین اسلام عزیز، مرد و زن مسلمان نمی توانند از مرز خاصی از پوشش بگذرند. این است که تن زدن جزو عرف دریاست، نمی تواند جزو عرف زندگی ما مسلمان ها باشد. این محدودیت هم شوربختانه بدون مدیریت مانده است. 
می دانیم که محدودیت به معنای محرومیت نیست. تن به آب زدن برای مرد یا زن هیچ اشکالی ندارد؛ بلکه در قاموس دین مبین به آن تاکید شده و شنا یادگرفتن در دین اسلام توصیه شده است. محدودیت نمی گوید حرام است و نباید انجامش داد، بلکه می گوید باید به نحو درست و طرز صحیح انجام شود. این نحو صحیح، نیاز به مدیریت دارد. مثلا در شمال فضایی مجزا برای بانوان ایجاد کرده اند و آن ها در آن مکان با آرامش به شنا و تفریح می پردازند؛ اما در جنوب خبری از همین مقدار هم نیست!
نکته رها شده دیگر در گردشگری دریایی این است که اغلب کشتی های تفریحی، با تعداد زیادی مسافر حرکت می کنند که این مسافرها دارای مسلک و روش و سبک زندگی متفاوت هستند. باز هم نبود مدیریت موجب می شود که برخی سفرها تلخ شود و با برخورد فرهنگ ها به درگیری افراد بینجامد. 
به هر روی، محدودیت شرعی و عرفی ما ایرانی ها  باید مدیریت شود تا گردشگری دریایی معنای قوی تری بگیرد. 
و نکته دیگر، گرانی وحشتناک گردشگری دریایی است. از یک سو به طور کلی گرانی در کشور حاکم است و یک فلافل به مرز 50 هزارتومان رسیده است! و از طرفی همراهی با یک کشتی کروز برای گردشی چند روزه در دریا شبیه یک خواب آشفته است. می ترساند! گردش با کشتی های کروز، الان یک گردشگری لاکچری است و فقط کسانی می توانند بهره مند شوند که درآمد بالایی داشته باشند. این یعنی: کارکنان دولت که حجم بزرگی از مردم را تشکیل می دهند از این تفریح محروم خواهند بود. کارگران که ضعیف تر از کارکنان دولت هستند که دیگر جای خود دارند. از مجموع بازاری ها هم فقط کسانی می توانند که بازارشان گرفته باشد و درآمد عالی داشته باشند. حداقل ماهی 50 میلیون تومان لازم است تا در طول سال بتوانی پس اندازی کنید و در پایان سال بتوانید یکی دو روز گردشگری دریایی را تجربه کنید! با این وصف، حداقل 80 درصد مردم ایران قادر به گردشگری دریایی نخواهند بود. در نهایت، در کنار این همه معضل و مشکل و مساله، قدرتی برای حل مسائل و مشکلات نیست. قدرت در تار و پود بروکراسی وحشتناکی گیر کرده است که نه قانون سازی را میسر می کند و نه تصمیم سازی را. مسائل و مشکلات را می دانند ولی قادر به حل  آن نیستند. یک موضوع را که بخواهند حل کند، هفت خان رستم که چه عرض کنم، هفتاد خان بروکراسی را باید بگذرانند تا مجوزی صادر بشود یا قانونی اصلاح بشود یا قانونی ایجاد. گیر و دار بروکراسی،  فعالان گردشگری را با سختی مواجه کرده است؛ کافی است فرایندی که یک شرکت برای راه اندازی یک کشتی تفریحی باید طی کند را مرور کنید؛ واقعا اعصاب پولادین می خواهد که در سامانه جان (سامانه صدور مجوز گردشگری کشتی های دریایی) وارد شوید و کشتی خود را برای حرکت ثبت نام کنید. از این نکته گرفته تا مجموع قواعد و قوانینی که معلوم نیست از کجا آمده اند، چرا این همه زیاد هستند و چرا سبک و چالاک نمی شوند، همه و همه و همه چنگ در حلق گردشگری انداخته اند و دارند آن را که نیمه جانی دارد، خفه می کنند. 
وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی .... هیچ! سخنی نگوییم بهتر است! 
 گردشگری دریایی یک رویاست!
ارسال دیدگاه
اخبار روز
ضمیمه