با گرایش به آینده اقتصاد نسل ها «اقتصاد سرآمد» تحلیل می کند

فرهنگ کار و سرمایه

گروه سرمایه- امید اسماعیلی- بارها شنیده ایم که در فرهنگ برخی افراد مشهور و ثروتمند، فرزندان خانواده برای دریافت پول توجیبی(خرجی روزانه) مجبورند کار کنند. باغچه را آب بدهند، چمن ها را کوتاه کنند، در پخت و پز مشارکت کنند، از بچه نگهداری کنند و... امثال این فعالیت ها. 
در نگاه اول، ناباورانه به این واقعه فکر می کنیم و آن را در حد یک داستان تخیلی می دانیم. از خود می پرسیم: چگونه ممکن است که یک ثروتمند که میلیون ها دلار و حتا میلیاردها دلار پول دارد، برای پول جیبی و خرجی روزانه فرزندش، کار بتراشد و او را به کار بگیرد؟
اما وقتی در خاطرات و فرهنگ خانوادگی این ثروتمندان موفق وارد می شویم، متوجه می شویم که این روایت، قصه تخیلی نیست؛ بلکه واقعیتی است که آینده فرزند را مورد تربیت و آموزش قرار داده است.
نکته جالبی که از این واقعه بر می آید این است: اگر فرزند من می خواهد در آینده موفق شود، بهتر است راه و رسم کار را بداند. 
و دیگر اینکه: بداند که کار آسان نیست و سختی خودش را دارد. به عبارت دیگر، هیچ کار آسانی وجود ندارد.
سوم اینکه: اگر می خواهد به موفقیت و درآمد برسد،باید بهای آن را بپردازد. بدون کار نمی تواند  انتظار مزد داشته با شد.
سعدی ما نیز این را گفته و تاکید کرده است اما ما چندان به آن اهمیت نداده ایم: نابرده رنج گنج میسر نمی شود.
گزاره دیگری که باید به آن توجه کرد، واداشتن فرزندان به پس انداز است. رسم قلک که روزگاری در هر خانه ای وجود داشت، متاسفانه از میان رفته است. نه کار یاد می دهیم و نه پس انداز.
کار از کودکی و پس انداز از کودکی به معنای سرمایه گذاری در آینده است. به معنای کارآفرینی در آینده، پس انداز در آینده و سرمایه گذاری در آینده.
ما نسل ها را رها می کنیم و بعد از بیست و اندی  سال تازه می خواهیم به آنها بفهمانیم که پس انداز کن زیرا داشتن نقدینگی می تواند ترا یک سرمایه گذار کند. نقدینگی که داشته باشی می توانی از فرصت های اقتصادی استفاده کنی. 
این نکات اقتصادی در فرهنگ عامه ما هست. وقتی می گویند: دستت خالی نباشد! یا به طنز می گویند: من ضرر بی پولی ام را می دهم و یا می گویند: دارندگی و برازندگی و... همه این ها از نکات برجسته اقتصادی و سرمایه گذاری حکایت می کنند؛ اما شوربختانه ما زمان زیادی از فرزندان را به هدر می دهیم و از مبنا به آن ها آموزش نمی دهیم.
فرهنگ سازی که نباشد، آینده سرمایه گذاری یک سلسله اقدامات احساسی و پر از آزمون و خطاست. فرهنگ سازی که نباشد، قدرت ریسک در نسل ها از بین می رود. فرهنگ سازی که نباشد، منطق معیشت و رویه اقتصادی در وجود نسل ها ایجاد نمی شود.
بازار سرمایه ما امروزه تبدیل شده است به بازار مکاره. نه سرش پیداست و نه دمش. اما جمعیت بزرگی از جوانان تلاش می کنند وارد این بازار شوند بدون آنکه زمینه روحی و روانی آن را داشته باشند. بدون آن که سختی را از طفولیت تجربه کرده باشند. بیگانه با کار و پیشه وارد بازار کار و سرمایه می شوند و نتیجه لازم را به دست نمی آورند. رسم قلک ها، رسم خوبی بود. آموزش و تمرین پولدار شدن بود. آموزش و تمرین نگه داری از دارایی. و حتا گاهی آموزش و تمرین حماسه که این مورد را در جنگ تحمیلی دیدیم و بارها به شعف آمدیم.
هر  چه هست، نکته اینجاست که بازار کار و سرمایه ما از فرهنگ سازی تهی است. ارکان اصلی سرمایه و کار کشور، فرهنگ سازی مناسب نمی کنند و خانواده ها هم به اسم عشق و عاطفه، هر چه بچه بخواهد فراهم می کنند و از او در آینده انسانی پر از توقع و کم کار می سازند. 
فرزندسالاری یک سم است. سمی که اثر نامطلوب آن در آینده به تن خود فرزند می رود. فرزند سالاری به معنای دست برداشتن از آموزش کار و سرمایه و اقتصاددانی فرزند، یک اشتباه بزرگ است. اشتباهی که این روزها به راحتی می توان آن را دید و احساس کرد. 
قبلا، خریدن قلک یکی از خریدهای لذت بخش کودکان بود. اما امروزه نیست. درب مغازه های اسباب بازی فروشی و حتا بقالی ها مملو بود از انواع قلک های گلی و پلاستیکی. وجه آموزش پس انداز برای آینده پر رنگ بود. بچه ها با شکستن قلک ها و شمردن دارایی های خود، به وجد می آمدند و مشتاق تکرار آن می شدند؛ آن قدر تکرار تا به جوانی برسند در حالی که انبوهی آموزش دیده و انبوهی تجربه ا ندوخته است. به هر صورت، با پس انداز و لذت سرمایه داشتن بیگانه نیست. چنین فردی وقتی به دانشگاه وارد می شود، مباحث علمی را به خوبی درک می کند زیرا آن ها را قبلا آزموده است. با آن مفاهیم انس می گیرد. مسائل اقتصادی و سرمایه گذاری را به راحتی درک و حل می کند و شهامت ورود به بازار را با شناخت و تجربه لازم را دارد.
این است که بازار سرمایه در کشورهای پیشرفته معنای بیشتری دارد تا در کشورهای جهان سومی. آیا بهتر نیست برای داشتن اقتصاددان ها و سرمایه گذاران حرفه ای در آینده از امروز شروع کنیم؟ آیا نیاز نیست که بستر آموزشی و تربیتی را با نگاه به آینده اقتصادی کشور بازبینی کنیم؟ آیا منابع آموزشی مهد کودک، دبستان و دبیرستان و رفتار اقتصادی خانواده ها با فرزندان مناسب است؟ آیا به یک بازبینی اساسی نیاز نداریم؟
آیا فرهنگ سازی ما برای آینده ای روشن در بورس، در بازار سرمایه، در بازار کار، در بازار تجارت و.. معنادار و برنامه ریزی شده است؟
اگر با دقت به آن داستان و این واقعیت های کشورمان بنگریم، متوجه خواهیم شد که جای فرهنگ سازی برای نسل های ما بسیار خالی است. 
  فرهنگ کار   و   سرمایه
ارسال دیدگاه
اخبار روز
ضمیمه