اقتصاد سرآمد در گفت و گو با پژوهشگر حوزه شيلات بررسي مي كند:

بلاي زيبايي به نام ماهي ‌قرمز

گروه فرهنگ دریا – امیدمتین - «ماهي قرمز» بلاي زيبايي است كه بر سر زيست‌بوم طبيعي و سفره هفت‌سين ايراني‌ها آمده است. اما در باره اين بلا، نظرات كارشناسان متفاوت است. برخي ماهي قرمز را يك آفت زيستي- فرهنگي مي دانند، برخي آفت فرهنگي مي دانند و به بعد زيستي آن چندان اهميت نمي‌دهند و برخي آن را آفت نمي‌دانند و وجودش پاي سفره هفت‌سين را هم تاييد مي كنند! همه اين‌ها بستگي دارد به استدلال‌ها. كدام استدلال قوي است و موضع زيستي و فرهنگي كشور در باره ماهي قرمز چه بايد باشد؟ آيا آن چه هست را بايد پذيرفت؟ يا اگر متوجه شويم كه اين آفت زيبا، زيان هاي بزرگي براي زيست و فرهنگ ايرانيان دارد، بايد با آن مقابله كرد و آن را در يك تصحيح فرهنگي، از دايره فرهنگ ايران – به خصوص سفره هفت سين و عيد ايراني- خارج كرد. در اين باره بسيار بايد گفت و شنود كرد كه حداقل در گام اول، كارشناسان حوزه شيلات متوجه نكات متعدد – به خصوص نكات فرهنگي – اين قضيه بشوند. اين بار گفت‌وگويي دوستانه داشتيم با دكتر سيامك يوسفي سياكلرودي – پژوهشگر حوزه شيلات- در باره ماهي قرمز كه از نظرتان مي‌گذرد:
گفتم: ماهي قرمز يك آفت غير بومي است و به محيط زيست ما آسيب مي‌زند. آيا ماهي قرمز ايراني است؟
گفت: نه. اما خيلي ماهي‌هاي ديگر هستند كه ايراني نيستند. مثلا قزل‌آلا كه از امريكا آمده است. يا تيلاپيلا كه از چين آمده يا سي‌بس كه از استراليا آمده و... و همه گونه‌هاي غير ايراني هستند. خيلي ماهي‌ها هستند كه ايراني نيستند.
گفتم: به نظر مي‌رسد كه بايد سوالم را تصحيح كنم و اين طور بپرسم: آيا ماهي قرمز كه غيربومي است، آفت محيط زيست ماست؟
گفت: اگر به صورت پرورشي باشد اشكالي رخ نمي دهد. همان طور كه ماهي قزل‌آلا هم اگر به صورت پرورشي باشد مشكلي ايجاد نمي‌كند اما اگر وارد آب‌هاي ما بشود، مخرب خواهد بود. 
گفتم: مردم ماهي قزل را مي‌خرند كه بخورند. دليلي ندارد كه در رودخانه‌ها رها كنند. اما ماهي قرمز اين‌گونه نيست. كسي ماهي قرمز را براي خوردن نمي‌خرد.
گفت: حالا اگر مردم اشتباه مي‌كنند كه ماهي قرمز را در آب‌ها رها مي‌كنند، بايد به آن‌ها آگاهي داد كه اين كار را نكنند. البته چيزهاي ديگري هم رهاسازي مي‌كنند مثل لاك پشت‌هاي چيني كه وارد مي‌شود را رها مي‌كنند كه اين‌ها هم منجر به آسيب به محيط زيست مي‌شوند. به طور كلي هر چيزي كنترل نشود، مشكل ايجاد مي‌كند. 
گفتم: پس همين جا اين تفاوت بين ماهي قزل و ماهي قرمز كه هر دو غير ايراني هستند، مشخص مي شود: يكي را پرورش مي‌دهند كه در چرخه غذايي قرار بگيرد و معمولا در رودخانه رها نمي‌كنند، بلكه از رودخانه مي‌گيرند كه بخورند. ولي ماهي قرمز نه. هيچ مصرفي ندارد؟
نكته ديگر اين كه سطح توليد ماهي قرمز و رهاسازي آن در آب هاي كشور بسيار بسيار بالاتر است از ماهي قزل و ديگر مواردي كه مثال زديد. اين است كه سطح آسيب ماهي قرمز بسيار بالاتر است.
گفت: ماهي قزل هم رهاسازي مي‌شود. آن‌هايي كه پرورش مي‌دهند رهاسازي مي كنند و ميزان فرار ماهي‌هاي قزل به آب‌ها زياد است. 
گفتم:‌ به هر حال فلسفه ماهي قزل براي خوردن است. و ماهي قرمز براي زينت سفره هفت سين. ماهي قزل، تيلاپيلا، سي‌بس و... كه در ايران پرورش داده مي‌شوند براي فرستادن به بازار مواد غذايي است، اما ماهي قرمز توليد مي‌شود كه چند روزي در عيد فروش برود و سپس بخشي مي‌ميرند و باقي رهاسازي مي شوند. قزل مزيت نسبي براي تغذيه مردم دارد. ماهي قرمز مزيتي ندارد درسته؟
گفت: ماهي قزل گوشت‌خوار است. در طبيعت كه رها مي‌شود انواع لاروها و ماهي‌هاي كوچك و ... را مي‌خورد و به آبزيان بومي خسارت مي زند و رقيب ماهي‌هاي بومي مي شود.
گفتم: حتا اگر چنين باشد، باز هم اين ماهي قزل‌آلا چاق‌تر و بهتر به چرخه غذايي و حتا تفريحي مردم- در ماهي‌گير- برمي‌گردد. 
گفت: به هر حال ضررش را به طبيعت وارد كرده است.
گفتم: درست. اما به هر صورت در نهايت تبديل مي‌شود به خوراك مردم. ماهي قرمز حتا اين مزيت را هم ندارد؟
گفت: خب! ماهي قرمز را مردم توي خانه‌شان نگه‌داري مي كنند.
گفتم: اولا به هر صورت ماهي قرمز فلسفه سبزي پلو با ماهي شب عيد ايرانيان را خراب كرده است. فرهنگ ايراني براي ترويج ماهي‌خوري، سبزي پلو با ماهي را باب فرهنگي كرد كه ماهي قرمز آن را خراب كرد و از خوردن ماهي به تماشاي ماهي كشاند. 
دوم اين كه مردم در خانه‌شان نگه‌داري نمي‌كنند. چند روزي در تنگ شیشه ای زنداني مي‌كنند،‌ بعد يا ماهي مي‌ميرد يا در آب‌ها رهاسازي مي شود.
گفت: نه. فلسفه‌اي زير سوال نرفته است. برخي چيزها فرهنگ مي‌شود. مثلا در كرمان گنجشك را مي‌خورند اما در تهران نمي‌خورند. اين خوردن يا نخوردن دليل زير سوال بردن يك فلسفه نمي‌تواند باشد.
گفتم: اما نكته اينجاست كه ماهي قرمز را هيچ‌كس نمي‌خورد. گنجشك براي عده‌اي مزيت غذايي دارد. اما ماهي قرمز اين مزيت را ندارد.
گفت: خوردن دليل نمي‌شود. مثلا چيني ها مرغ عشق را مي‌خورند.
گفتم: چيني‌ها مي‌خورند. ما الان در ايران و در باره فرهنگ غذايي ايراني‌ها توجه داريم. زيست ايراني و غذاي ايراني را ملاك قرار دهيم، ماهي قزمز هيچ مزيتي براي ايراني‌ها ندارد. اصلا فلسفه وجودي ماهي قرمز چيست؟ چرا پرورش مي‌دهيم؟
گفت: يك عده به عنوان ماهي زينتي نگه‌داري مي‌كنند. 
گفتم: اغلب در ايام عيد، يك موجود جاندار را در تنگ كوچكي براي مدت كمي زنداني مي‌كنند. اين را نمي‌توان نگه‌داري گفت؟
گفت: در مورد حيوانات ديگري –مانند پرنده- هم همين موضوع وجود دارد. 
گفتم: آن‌هم اشتباه است و مصداق حيوان آزاري است. زنداني كردن پرنده و ماهي فرقي دارد؟ 
گفت: ماهي قرمز اگر خوب نگه‌داري شود. بيماري نداشته باشد و در طبيعت رهاسازي نشود، مشكلي ندارد.
گفت:‌ بحث يك حرفه‌ است و اشتغال زيادي ايجاد كرده است. خيلي‌ها از اين راه، كسب درآمد مي كنند. بسياري از مردم – به خصوص خانم‌ها- كه وارد حرفه ماهي‌هاي زينتي مي‌شوند، بهتر و راحت‌تر مي‌توانند اين نوع ماهي‌ را در محيط كوچك، پرورش دهند. از اين رو، با نگاه اشتغال زايي، ماهي مفيدي است. 
گفتم: اشتغال نمي تواند دليل توجيهي براي چنين كاري باشد. اگر صرفا بحث اشتغال اصالت داشته باشد، آن‌گاه كساني كه گل و حشيش و... مي‌كارند و پرورش مي دهند هم توجيه مي شوند؛ زيرا آن‌ها هم اشتغال‌زايي مي‌كنند و از اين مفر نان مي‌خورند!
گفت: چه ربطي دارد؟ شما هروئين را با ماهي قرمز مقايسه مي‌كنيد؟ اين مقايسه خنده‌داري است. مثل اين است كسي بگويد، من كه در خانه گربه پرورش مي‌دهم بروم هرويين هم توليد كنم!
گفتم: اگر ملاك و شاخص اشتغال باشد، مي‌تواند بگويد. شغل شغل است و اشتغال اشتغال است. لاجرم بايد بگوييم كه اشتغال‌ و اشتغال‌زايي دليل موجه براي پرورش يا توليد عناصر مضر براي تغذيه، زيست و فرهنگ نيست. شرط لازم است اما كافي نيست. پس هر چيزي را نبايد پرورش داد.
گفت: ماهي قرمز چيزي نيست كه نشود پرورش داد. ماهي‌هاي ديگري از خارج وارد مي‌كنيم كه فقط يكي از آن‌ها ماهي قرمز است. شما مي‌توانيد اين آمار را از شيلات بگيريد. همه اين ماهي‌ها اگر در طبيعت رها شوند، آسيب‌زا هستند.
گفتم: اما كميت ماهي‌هاي زينتي طوري نيست كه مثل ماهي قرمز همه جا باشد و جمعيت زيادي از آن‌ها در آب‌هاي ما رهاسازي شوند. معمولا ماهي زينتي در آكواريوم مي‌ماند تا زمان مرگ. اما ماهي قرمزي كه به صورت انبوه در فصل خاص وارد بازار مي شود، نيمي مي‌ميرد و نيمي رها سازي مي‌شود. اين يعني آسيب بزرگ نسبت به ساير ماهي‌ها.
گفت: ماهي‌ قرمز هم همين است. اگر در خانه نگه‌داري شود، آسيبي ندارد؛ اما اگر رهاسازي شود، بله. آسيب خواهد زد. و فقط ماهي قرمز هم نيست. همين سبزه‌اي كه مي‌كارند، وقتي در طبيعت انداخته مي‌شود، آسيب‌زا مي‌شود. مي‌توانند جايي مشخص كنند كه اين سبزه‌ها جمع‌اوري شود و تبديل به خوراك دام و طيور شود.
گفتم: آفرين بر شما. به نكته مهمي اشاره كرديد. همين سبزه هم در فلسفه و ماهيت فرهنگ ايراني نيست. آن را دگرگون كرده‌اند. سالانه خروارها بذر گندم و ارزن و... به اسم عيد، حرام مي‌شود و از بين مي‌رود؛ در حالي كه فرهنگ غني ايراني چنين چيزي را باب نكرده است. ما هم همين را مي‌گوييم كه در باره ماهي قرمز كه ماهي عيد چيني‌هاست و ساير موارد مانند سبزه عيد، يك توطئه استحماري وجود داشته و دارد تا ايراني ر ااز ماهي خوري، از پرورش گل و گياه و.. دور كند و نگاه ايراني را به نگه‌داري از محيط زيستش ، نگاهي سطحي و پس‌رفته كند. اين است كه بحث اصلي ما اصلاح فرهنگي است. ما مي‌گوييم ماهي قرمز كه با فرهنگ ما مبني بر حمايت از حيوانات جور نيست، با فلسفه سبزي پلو با ماهي كه مروج فرهنگ ماهي‌خوري در ايرانيان است، جور نيست، نبايد در سفره هفت سين بنشيند و به طور كلي بايد حذف شود و جايش را به همان ماهي پلو بدهد. اشتغال را مي‌توان به سمت ماهي‌هاي زينتي ديگري برد غير از ماهي قرمز. حتا مي‌توان اشتغال را به سمت ماهي‌هاي خوراكي برد. مي‌توان فرهنگ‌سازي كرد كه مردم در مجتمع‌هاي خود بايك آكواريم بزرگ، ماهي سفيد يا قزل يا... را پرورش دهند. وقتي مي‌توان ماهي زينتي بي‌ضرر كشت كرد، چرا ماهي قرمز؟ ضمن اين كه منافع يك عده كه نبايد دليل تخريب زيست از يك سو فرهنگ از ديگر سو باشد. آيا از نظر شما اين منطق غلط است؟
گفت: از نظر من بله. غلط است. چون كه پرورش ماهي تابع فرايند‌هايي است. به همين خاطر ما مثلا پرورش ماهي سفيد نداريم، اما ماهي چيني را پرورش مي‌دهيم. پرورش ماهي كفال نداريم، اما ماهي استراليايي را پرورش مي‌دهيم. ماهي قزل‌آلا كه از كاليفرنياي امريكا آمده است را پرورش مي‌دهيم و الان بزرگ ترين پرورش‌دهنده ماهي قزل‌آلا در دنيا هستيم. پرورش و نگهداري بستگي به فرهنگ مناطق دارد. مثلا در لرستان اخيرا جا افتاده كه سمندر سر سفره هفت‌سين مي‌آورند كه سين هم دارد! اما اين‌ها بحث فرهنگي است كه من ورود نمي كنم. فقط اين كه ماهي از نظر زيست بوم مشكل و ضرر دارد، اگر كنترل شود و آموزش مناسب به مردم داده شود و ماهي را در طبيعت رها نكنند، مشكلي نيست. 
گفتم: ممنون از هم‌فكري شما. به طور كلي دانستيم كه ماهي قرمز از بعد زيست محيطي اگر كنترل شود، مشكلي ندارد. از بعد اشتغال هم، شغل زايي كرده است. گرچه مي‌توان اين اشتغال را به سمت ديگر آبزيان سوق داد و از آفت زيباي ماهي قرمز رها شد. و نيز دانستيم كه ماهي قرمز با ساير ماهي‌هاي زينتي فرق دارد؛ زيرا، آن همه ماهي زينتي وارداتي ديگر، پا نمي‌شوند و بيايند سر سفره هفت‌سين ما بنشينند. اين ماهي قرمز است كه پايش را از عيد چيني‌ها تا عيد ما برداشته است و جايي نشسته كه نبايد باشد. از اين رو، يك آسيب جدي فرهنگي دارد كه البته شما فرموديد كه بحث فرهنگي آن ورود نمي‌كنيد. ضمن اين كه تاكيد مي‌كنيم كه مساله اصلي ما، بعد فرهنگي ماهي قرمز و آسيب‌هاي فرهنگي آن و تضاد ماهوي وجود آن با فلسفه وجودي فرهنگ ايراني و عيد ايراني است. ماهي قرمز ممكن است كنترل شود كه محيط زيست را تخريب نكند- كه اين‌گونه هم نيست- اما مساله اين است كه فرهنگ ما را آلوده كرده و به فرهنگ ايراني آسيب جدي رسانده است و فلسفه احترام به حيوانات را به حيوان آزاري و قاعده ماهي پلوي شب عيد را به زنداني كردن يك ماهي در يك تنگ كوچك عوض كرده است و اين جلوه زشتي است. ما در اين باره باز هم سخن خواهيم كرد. با سپاس از دكتر يوسفي كه بسيار دوستانه و صميمي با اين گفت و گو همراهي كردند. 
  بلاي زيبايي به نام ماهي ‌قرمز
ارسال دیدگاه
اخبار روز
ضمیمه