«روزنامه دریایی سرآمد» گزارش می‌دهد

«شهربندربوشهر»  از رویا تا واقعیت 

کجایند، گردشگران انبوه ساحل بوشهر!
​​​​​​​گروه توسعه دریا- ایرج گلشنی - در شماره پیشین روزنامه دریایی بخش اول این گزارش میدانی گفتیم که مشاهده میدانی خبرنگار روزنامه دریایی اقتصادسرآمد در «شهربندر بوشهر» با تصورات ذهنی مبتنی بر یک شهر بندری، بسیار فاصله داشته و دارد. شهرهای بندری، معمولا جایی هستند برای کار و تفریح. انبوهی جمعیت گردشگرانی که برای تفریحات ساحلی و دریایی هجوم می آورند و در طول شب و روز، در ساحل از امکانات دریایی و ساحلی لذت می برند. و هیجان کار و تلاشی که در بین مهندسان و کارگران وجود دارد تا هر چه بیشتر بتوانند بارگیری یا تخلیه بار داشته باشند؛ حالتی که جمعیت بومی جوابگوی کار نیست و سیل کارگران مهاجر را به دنبال دارد. این‌ها دو بعد کلی یک تصور از یک «شهربندر» است. در ادامه این گزارش می خوانیم:
از نشانه ها سرزندگی و شادابی در یک شهر بندری، بیدار باش همیشگی است. اما در بوشهر، نزدیک به غروب که می شود، شهر به سوی خواب می رود. مغازه ها شروع به بستن می کنند و ساحل رو به خاموشی می رود. مغازه ها بسته می شوند چون مشتری بومی خریدش را کرده و رفته است و مشتری غیر بومی هم وجود ندارد. ساحل هم خلوت می شود. هم مشتری ندارد و هم امکانات. چند دکه چند ساعتی مقاومت می کنند و سپس همه چیز به خواب فرو می رود. 

اشکال کار کجاست؟
شمایی از تصورات و برداشت ها و مشاهدات خود در روزنامه دریایی اقتصادسرآمد نوشتیم. در حال استراحت که بودیم، در باره مشاهدات خود با همسفران سخن گفتیم و به این جا می رسیم که چرا تصورات ما با واقعیت موجود این هم فاصله دارد. اشکال کجاست؟ آیا توقع ما از شهر بندری بوشهر غلط بوده یا ما تصور درستی داریم و اشکال جای دیگری است؟ واقعا اشکال کجاست؟ نقطه ضعف کجاست؟ کجای کار می‌لنگد؟

اخلاق و فرهنگ عمومی مردم بوشهر
فرهنگ عمومی یک جاذبه یا دافعه بزرگ است. برداشت گردشگران از این خصیصه در انتخاب مقصد گردشگری حرف اول را می زند. ما ایرانی ها چندان به سمت سیستان و بلوچستان نمی رویم. دلیلش فضای منفی است که از آن جا برای ما ساخته اند. یا تور گردشگری به سمت افغانستان نداریم و دلیلش هم روشن است. از مردم آن سامان برداشت مثبتی نداریم. برخی شهرهای ما چنان هستند که معروف اند به یک بار منفی. بوشهر بی شک، مردمی صمیمی و دوست داشتنی دارد. با فرهنگی آمیخته با مهر و محبت. از وقتی که طارمی گل کاشته، بوشهر بیشتر دوست داشتنی شده است. برخورد تیم ما با مردم نیز نشان داد که واقعا مردم بوشهر عشق اند. بسیار مهربان، خوش برخورد و مهمان دوست. این مهر و محبت را هم در فروشنده ها دیدیم، هم در راننده های تاکسی و اسنپ و در کافه‌ها و در جایی که آدرس می پرسیدیم و چه با صفا راهنمایی می کردند و گاهی همراه ما می شدند. اشکال در مردم و فرهنگ عمومی نیست و برداشت منفی هم از مردم و فرهنگ و اخلاق آن ها وجود ندارد. پس اشکال از کجاست؟

آب و هوا
اشکال دیگر ممکن است به آب و هوا برگردد. برای مثال شما چندان رغبتی به سفر به اردبیل در فصل زمستان ندارید زیرا سختی گردنه ها و زمختی سرما به شما سازگار نیست. 
تابستان که باشد به سمت اهواز نمی رویم. خوزستان داغ می شود و زمان تفریح و شادی را برای مسافر محدود می کند.
اما بوشهر در فصل بهار دل کش با درختان زییا و ساحل دوست داشتنی و تمیز به روی ما لبخند می زند. پس کو گردشگران انبوهی که سراسر ساحل را به شور و هیجان تبدیل کنند؟ اشکال کجاست؟

مدیریت شهری
وقتی مردم به این خوبی و هوا به این نیکویی و ساحل به طبیعت به این زیبایی و ساحل به این گستردگی وجود دارد؛ اما گردشگری نیست و کسب و کار رونق ندارد و بوشهر در فقر کار و درامد است، اشکال فقط یکی است و آن مدیریت شهری است. 
نبود برنامه برای توسعه یک بندر به این خوبی، نبود انگیزه برای تلاش و خلاقیت برای ایجاد بسترها و زمینه ها همه از یک اشکال بر می آید و آن مدیریتی است که بر این سامانه حاکم بوده و هست. 
مردم بیدار و طبیعت بیدار و ساحل بیدار، اما مسئولان مربوطه استان و شهر در خواب. 

چه باید کرد؟
خواب مسئولان که گفتیم، خواب این چند نفر کنونی نیست. خواب این ها دنباله خواب گذشتگان است. آنان که باید زمینه می ساختند تا امروز اینان استفاده می کردند. کاشتی که باید دیروز بود تا امروز درو شود. اما غفلت کنونی ها قابل سرزنش است که همان کار نکرده گذشتگان را دنبال می کنند. یعنی دست روی دست گذاشتن. یعنی زمینه نساختن. یعنی برنامه بلندمدت نداشتن. یعنی شروع نکردن. 

سوغات بوشهر
از هر کسی پرسیدیم که سوغات بوشهر چیست؟ سوغات خاصی نتوانست معرفی کند که خاص بوشهر باشد. ماهی و میگو و  خرما سه گزینه مهم بود که گاهی مطرح می شد؛ اما این ها را نمی توان خاص و اختصاصی بوشهر دانست. وقتی می پرسیم گز از کجاست؟ همه یک کلمه می گویند اصفهان. سوهان قم و... هر شهری با سوغات خاص خودش معرفی می شود. 
اما بپرسیم که قدمت سوغات اصفهان یا قم یا کرمانشاه یا همدان یا... چند سال است؟ از روز ازل که نبوده است. همین اصفهان مگر زاییده مدیریت شهری شیخ بهایی نیست؟ چند سال از شروع آن نابغه می گذرد؟ همه این ها برمی گردد به مدیریت شهری. به خلاقیت یک گروه مبتکر و با تلاش و انگیزه مند. می توان به راحتی با توجه به فرهنگ عمومی یک شهر، برای آن شهر طراحی کرد و یک یا چند گزینه به عنوان شاخصه آن شهر تعریف کرد. شما کباب را در همه جای ایران و جهان می توانید ببینید و بخورید و لذت ببرید، اما فقط در کرمانشاه می توانید دنده کباب بخورید. کباب خاصی می شود تعریف کرد برای گلپایگان. کباب خاصی می شود تعریف کرد برای بناب. ماهی کباب  را همه جا می توانید تهیه کنید اما فقط در میانه می توانید کباب ساجی بخورید. این ها همه نشان می دهد که مدیریت شهری می تواند یک سازه برای یک شهر تعریف کند و با آن معروفیت پیدا کند. هر کدام از این سازه ها از ازل نبوده اند و شکل گرفته و ساخته و پرداخته شده اند. بوشهر هم می تواند سوغات ویژه و اختصاصی خود را داشته باشد. یک لالجین با سفال می شود شهر جهانی. بوشهر چه مزیت و چه فرصت کشف نشده ای دارد؟ این را سازمان میراث فرهنگی نمی تواند کشف کند؟ نمی تواند سازه خلاقانه ای به نام بوشهر ثبت کند؟ پس دارد چه می کند؟

هتل و پاساژ
ما نمی دانیم که برنامه شهرداری بوشهر برای ایجاد سازه های روز و مدرن چیست اما جای خالی آن ها را به شدت احساس کردیم. بافت فرسوده بازار با مغازه های اخمو و از عمرگذشته برای بخشی به عنوان بازار قدیم خوب است و برای باقی نه. نبود سازه های شکیل و جذاب یک نقص بزرگ است و می توان با مشوق ها به  جذب سرمایه گذار پرداخت و دستی به سر و گوش راسته نادری کشید. 

سازه ساحلی
هر شهر بندری با سازه زیبا و با شکوه ساحلی خود شناسنامه می شود. ما چیزی در بوشهر به عنوان یک سازه بندری و یک نماد شهری برجسته ندیدیم. کسی دیده؟

گردشگر یا سازه؟
این که اول گردشگر بیاید بعد سازه ها ساخته می شوند یا این که اول سازه ها باید باشند تا گردشگر بیاید، قصه معروف مرغ و تخم مرغ است. کدامیک اول باید باشد؟ به نظر می رسد که مدیریت شهری باید برای گردشگر سرمایه گذاری کند. آلاچیق های خوب ساحلی، نیمکت و سایبان متعدد و فضایی که گردشگر چه هتلی باشد چه چادرنشین، لذت ببرد. 
چند غذاخوری خوب. همه اش که نمی شود فلافل و پاکور باشد. یا نمی شود به چند هتل رستوران اکتفا کرد. اما می شود با مشوق ها کاری کرد که رستوران های متعدد و شیک چشم نواز و اشتهاآور در بوشهر شکل بگیرند. واقعا وضعیت موجود برای یک شهر بندری و یک مرکز استان قابل قبول است؟

تبلیغات مثبت
اما ما بر این باوریم که قبل از سازه و گردشگر، این تبلیغات است که حرف اول را می زند. با استفاده از سرمایه های طبیعی، بومی و اجتماعی می توان کاری کرد که یک منطقه متفاوت تر از همه جا به نظر بیاید. نگاه کنید ببینید آنتالیا چه دارد که این همه سرمایه از ایران خارج می کند؟ تقریبا هیچ. اما تبلیغات آن چنان است که خیلی ها را مشتاق آنتالیا می کند. آیا این تبلیغ برای بوشهر وجود دارد؟ همین اصفهان چه دارد؟ چرا نصف جهان شد؟ بوشهر چه کم از بندر انزلی دارد؟ چه کم از بندرعباس دارد؟ چه کم از شهرهای معمولی دارد؟ مگر این جا دریا به این بزرگی و زیبایی و این ساحل به این وسعت نیست؟ مگر بوشهر سرمایه های اجتماعی مانند طارمی ندارد که باعث افتخار همه ایرانی هاست؟ مگر زیست بوم و فرهنگ عمومی زیبا ندارد؟ پس چرا باید برای گردشگران ناشناخته و غیرجذاب باشد؟ چرا همه ساحل در همه سال پر از گردشگر نیست؟

نمایشگاه و جشنواره
برگزاری نمایشگاه ها و جشنواره های ملی و بین المللی یک مسیر بسیار مطمئن برای جذب است. خرج کردن برای این برنامه ها یک نوع سرمایه گذاری است. نویسنده این سطور به بهانه نمایشگاه صنایع دریایی برای اولین بار است که بوشهر را زیارت می کند. از مردمش و از طبیعتش لذت برد و از کمبودها و کاستی ها حسرت خورد. اگرمدیران شهری به تعدد بهانه ایجاد کنند و با نمایشگاه و جشنواره های متعدد، بهانه حضور بسازند به مرور زمان، کمبودها رفع می شوند. 

کلام آخر یک پیشنهاد
در کنجکاوی در شهر متوجه شدیم که فروشگاه هایی برای فروش لوازم ماهیگیری هست. و نیز متوجه شدیم که جاهای مناسبی در بستر ساحل بوشهر برای ماهیگیری با قلاب وجود دارد و می دانیم که این نوع ماهیگیری به شدت بعد تفریحی و نشاط دارد. پیشنهاد می کنیم که سالانه در روزها مشخص و ثابت هر سال، یک جشنواره-مسابقه ماهیگیری با قلاب در بوشهر تعریف و راه اندازی شود و به صورت سراسری برای کل کشور – و حتا در سطح بین الملل- تبلیغ شود. جوایز مناسب و امکانات مناسب فراهم شده و به این وسیله سیل علاقه مندان را به بوشهر جذب کرد. و به نحوی مستمر مدیریت شود تا «ماهیگیری با قلاب» شاخصه بندر بوشهر شود و با همین ترفند، به مزایای متعدد آن رسید.
شبیه چنین پیشنهادی حتما در درون مردم و مسئولان هست. اگر سازه های فیزیکی یا فرهنگی و یا هر دو ایجاد شود، بوشهر همان بندری می شود که در تصور ماست. 
به امید لبخند شادی و رضایت واقعی مردم دوست داشتنی بوشهر. ما با خاطره خوش از این مردم به سفر خود و گزارش خود پایان می دهیم در حالی که جز حس غرور و شادی بیشتر، برای این مردم آرزویی نداریم. 
مسئولان، لطفا از خواب بیدار شوید که بیداری لذتی دوچندان دارد. 
«شهربندربوشهر»  از رویا تا واقعیت 
ارسال دیدگاه
اخبار روز
ضمیمه