سفربه جنگ جهانی دوم

رامین جهان پور- کتاب « ملوانی در جارختی» نام رمانیست از هوگو همیلتون نویسنده ایرلندی که در واقع از زندگی‌نامه خانوادگی خودش الهام گرفته است. پدر هوگو اهل ایرلند ومادرش یک آلمانی بود. این خانواده دو تابعیتی بعدها دردسرهای زیادی را برای زندگی هوگو  ایجاد کرد. درزمان جنگ جهانی دوم  و بعد ازحملات گسترده هیتلر به کشورهای دنیا خانواده هوگو تحت فشار زیاد روانی ازطرف مردم ایرلند و خصوصا اهالی شهرکوچک بندری بودند که درآنجا زندگی می کردند. یک محله ساحلی که درکنار اسکله دریانوردان ایرلندی بود. مردم آن محل مادر  آلمانی‌تبار هوگو را به نازیسم بودن متهم کرده بودند، هرچند این زن اصرارداشت که او دیگر آلمانی نیست بلکه تابعیت ایرلندی دارد. هوگو بعد از فشارهای روانی و اذیت شدن ازطرف مردم، از همان دوران کودکی که یک دانش آموز کم سن وسال بود، پدرش را مقصر اصلی این تبعیض نژادی می دانست و فکر می کرد ازدواج او با مادرآلمانی‌اش باعث شده که مردم شهر از خانواده آنها بیزار باشند. این درحالی بود که هوگو علاقه شدیدی به مادرش داشت. تاریخ روایت داستان درست مربوط به زمانی است که جنگ بین ایرلند و انگلستان در گرفته و به اوج خود رسیده است. ساختار داستان درمورد جنگ انگلستان و ایرلند و همچنین اختلافی است که بین هوگو با پدرش وجود دارد.  این اختلاف  فکری با بزرگترشدن هوگو پررنگ‌تر می‌شود وشکل جدی‌تری به خود می گیرد. کلیت این داستان برمحور پدرایرلندی، مادرآلمانی و هوگوی دوملیتی می گذرد و ما از طریق روایت‌هایی که از زبان هرسه تای آنها می‌خوانیم با زندگینامه و ماجراهایی که درطول جنگ جهانی دوم برای آنها رخ می دهد آشنا می شویم. هوگو که حالا دیگر تبدیل به جوانی  خوش قدوقامت شده، از خاطرات و تجربیات اسفناک حاصل از جنگ خسته است وآرزو دارد از خانواده و تاریخشان فرارکند و هویتی جدا از آنچه که پشت سرگذاشته برای خود بسازد.  هوگو با تفکرات پدرش که یک طرفدار جنگ و یک ناسیونالیست دوآتشه است مشکل دارد. آنها از لحاظ سیاسی و دیدگاه اجتماعی با یکدیگر اختلاف عقیده دارند و همین باعث می شود بین او و پدرش شکافی سیاسی ایجاد شود. اما در آخرداستان وقتی هوگو می فهمد که با رفتنش ازخانه زندگی زناشویی والدینش از هم می پاشد علیرغم مخالفت‌هایی که با طرزتفکر پدر دارد، بخاطر مادرش هم که شده کوتاه می آید و دستانش را درمقابل پدر سختگیرش به علامت تسلیم بالا می‌برد. نویسنده درکنار پرداختن به مشکلات و مصائب جنگ جهانی دوم به حوادثی که برای خانواده هوگو در آن بندر کوچک پیش می آید هم اشاره می کند و ساختار داستانش را براساس این دو اتفاق طرح ریزی کرده است. نویسنده داستان که خود هوگو همیلتون است در میانسالی مشغول نوشتن این کتاب می شود و سال‌های کودکی تا جوانی خود را در این رمان به تصویر می کشد و فرازونشیب‌هایی که درزمان جنگ به همراه خانواده اش در آن شهر کوچک بندری داشته را به روی کاغذ می آورد. نکته مهم دیگر فضای بندری و دریاگونه‌ی ماجراهای داستان است که با مهارت توصیف شده است. در طول داستان ما دائم با صدای سوت کشتی و آهنگ امواج دریا و مه و شن‌زارهای وسیع اطراف ساحل همراه هستیم و همچنین زندگی ملوانان و سربازان نیروی دریایی ارتش و خانواده‌های دریانوردان را مرور می کنیم. هوگو شخصیت اول داستان درجوانی شغل ملوانی را برای خود انتخاب می کند. درمورد این کتاب بعضی از نویسندگان و منتقدین سراسر دنیا مطالبی نوشته اند که با هم دوتا ازآنها را به اختصارمرورمی کنیم: تری ایگلتون منتقد بریتانیایی در نشریه گاردین درمورد این کتاب می گوید:« این کتاب یک شاهکاراست مشکلات ایرلندشمالی و ویتنام درزمان جنگ جهانی دوم به زیبایی وبا قلمی صریح و طنز آمیز تشریح گرده است..» پاتریشیا کریگ دیگر نویسنده معروف ایرلندی هم درمورد این کتاب نوشت:«یک اثر صریح ودرخشان، کتابی درمورد شرارت‌های قرن بیستم ...». در قسمتی از داستان از زبان هوگو راوی داستان این گونه می خوانیم:«مادرم از بمب‌های فسفری می گوید. بمب‌هایی که ازروی آسمان به روی شهرها می بارید. او مجبور شده بود از راه چکسلواکی که همه مردم ازدست روس‌ها فرارمی کردند برگردد. سوار یک کامیون ارتشی آلمانی شد و با تانک‌های غول پیکر روسی که پشت سرش رد  می شدند  و هنگام رد شدن از مزارع تلاش می کردند آنها را خراب کنند، کمتر از پانصدمتر فاصله داشت....»
سفربه جنگ جهانی دوم
ارسال دیدگاه
اخبار روز
ضمیمه