قلعه پرتغالی

 رامین جهان پور-  ساختمان يك‌طبقه سيمان‌زده سفيد، با دوره چيني مشبكی كه تقليد كم‌رنگ طرح بادگيرهای قديمی است، از زلزله دوماه پيش جابه‌جا ترك برداشته و ترسی خفيف در سالن انتظار باقی است. مثل هربار زود رسيده‌اي و مثل هميشه تنها سفر مي‌كنی. فكر می‌كنی سيصدسال بعد چه چيزی از اين ساختمان سفيد بتنی مي‌ماند كه در شبی، كسی پا به ويرانه‌اش بگذارد و با ديدن گوشه و كنار به هم ريخته‌اش، سفرهايي را مجسم كند كه مثل امشب تو يا شبيه تو...»این مونولوگ راوی یکی ازداستان‌های کتاب «قلعه پرتغالی» نوشته زنده یاد عباس عبدی نویسنده معاصر است که چندین بار تا به حال تجدید چاپ شده و با استقبال خوبی از طرف مخاطبانش مواجه شده است. این  مجموعه‌داستان از 10 داستان کوتاه تقریبا به هم پیوسته به نام های ماهی، دم، دست توی عکس، لارک، قباد، هروقت، قلعه پرتغالی، خانه، موشک و مد تشکیل شده که جغرافیای همه داستان‌ها در یکی از بنادر جنوبی کشور می گذرد. همین عنوانی که زنده‌یاد عباس عبدی برای کتابش انتخاب کرده کافیست تا مخاطب یاد جزیره قشم در استان هرمزگان بیفتد وخودرا در آنجا حس کند. قلعه پرتغالی‌ها در جزیره قشم خود یاد آور گوشه ای ازتاریخ استان هرمزگان است که داستان‌های زیادی تا به حال از آن شنیده ایم. نویسنده کتاب به جز مجموعه داستان قلعه پرتغالی کتاب‌های دیگری هم دارد که مثل همین کتاب بسترداستان‌های او را اقلیم جنوب ایران تشکیل می دهد و شاید زندگی طولانی اودر جنوب ودر مجاورت دریا باعث شده که سبک وسیاق خاص خود درنوشتن را دنبال کند، از آنجا که عبدی خود متولد 1331آبادان بود وسال‌های زیادی در جزیره قشم هرمزگان زندگی کرده بود و از همه مهم‌تر بازنشسته شرکت شیلات هرمزگان بود، حال و هوای بندر و زندگی در جنوب را با پوست و استخوان احساس کرده و تسلط چشمگیری در بیان اتفاقات و توصیف اتمسفر داستان‌ها دارد. این کتاب با 130 صفحه توسط انتشارات چشمه منتشرشده ودر اختیارعلاقه مندان قراردارد. ماجرای داستان‌های این کتاب اززبان اول شخص راوی از زبان مرد میانسالی روایت می شود که سال‌هاست در یکی ازشرکت‌های تجاری واقع در جزیره قشم به کار مشغول است ودر واقع زندگی‌اش را از کودکی تا میانسالی با ماجراهای مختلف اجتماعی در داستان‌های این کتاب جستجو و مرور می کند. در بعضی از قسمت‌ها وقتی داستان را دنبال می کنیم نوع بیان روایت کننده داستان‌ها که رنگ و بویی اقلیمی دارند شکل خاطره به خود می گیرد اما نویسنده با سابقه‌ای که در نوشتن دارد با زیرکی نمی‌گذارد که داستانش به خاطره تبدیل شود چون او خوب می داند که در ادبیات بین خاطره و داستان تفاوت‌های زیادی هست و هرکدام از آنها ابزار وتعاریف خودشان را برای نوشتن دارند. عشق، نوستالژی، گذشته‌های کودکی ،جنوب، رفاقت. مقوله‌هایی هستند که درداستان‌های عبدی حضورپررنگی دارند و اکثرداستان‌های او از این عناصری که گفته شد سرچشمه می گیرند. درپایان این یادداشت پاسخ نویسنده فقید این کتاب را در مصاحبه با یکی ازنشریات کشورکه ازاو پرسیده بودن چرا اینقدر ازدریا وجنوب می نویسی، یادداشتم رابه پایان می رسانم:« عشق... همین چند سال پیش بود که به لحاظ کاری در اسکله‌ای خلوت و خالی مستقر بودم و اقامتم تماماً همان جا بود، کانکسی که حکم دفتر و اتاق خوابم را هم داشت. کانکس روی چند بلوک سیمانی و درست لب آب قرار داشت. گاهی که دریا مد کامل می‌شد آب تا زیر کانکس می‌آمد. گاهی شب‌ها ( معمولا روی تخت، خوابم نمی‌برد) از حس شناور ماندن روی آب بیدار می شدم. لباس می‌کندم و پا در آب می‌گذاشتم. دریاتر می‌رفتم. آن قدر که پایم از زمین کنده می‌شد. خواب از سرم می‌پرید. دوساعتی شنا می‌کردم. دور می‌شدم و همچنان روی آب شناور می‌ماندم. وقتی بر می‌گشتم بطری آب شیرین روی سر و بدنم می‌ریختم و خیس و خسته سرجایم دراز می‌کشیدم. چه‌طور می‌توانستم یا می‌توانم چنین موقعیتی را با جای دیگر یا چیز دیگری در دنیا عوض کنم؟ چه‌طور می‌توانم آدمی را بدون دریا و آب و شناوری، شبانه تصور کنم؟ شما می‌توانید؟ گمان نکنم....
 قلعه پرتغالی
ارسال دیدگاه
اخبار روز
ضمیمه