تبلیغات شیلات ایران کمتر از پفک نمکی!

در جهانی زندگی می کنیم که «تبلیغات» نقش برجسته ای در آن دارد تا حدی که نوع پوشش، تنوع غذایی، تفریح و تفرج و به طور کلی، سبک زندگی ما را تعیین می کند.  اهمیت تبلیغات تا آن جاست که دنیای مارکتینگ، حساب مهمی برای آن باز کرده و بدون تبلیغات نه چیزی خریده و نه چیزی فروخته می شود .اما با تبلیغات است که «یخچال به اسکمیوها می فروشند و بخاری را به افریقایی ها!» و این قاعده و قانون بازار امروز جهان است. نیاز به دقت زیاد یا جستجوی سختی ندارد؛ به راحتی کافی است به اطرافمان نگاه کنیم، انواع و امواج تبلیغات را از هر سبک و سیاقی می بینیم.حتا گاهی نیاز به نگاه کردن نیست؛ زیرا تبلیغات بدون آن که به نگاه کردن و دقت شما نیاز داشته باشد، کار خود را می کند و اثر خود را بر مخاطب می گذارد. تبلیغات موسوم به دهم ثانیه ای، از مواردی است که در ناخودآگاه مخاطب اثر می گذارد؛ ضمن این که انبوه و گونه گونی تبلیغات، همواره ذهن مخاطب را هدف قرار می دهد. جالب است به این نکته هم اشاره کنیم که تبلیغات نه فقط بر نسل حاضر، بلکه در نسل آینده هم اثرگذار است. مادری که باردار است و در معرض انواع تبلیغات قرار می گیرد، آثار را به جنین خود انتقال می دهد و ناخودآگاه و ناخواسته در سرنوشت و ذائقه و روش زندگی طفل آینده خود اثر می گذارد. این است اثر عجیب و جادویی تبلیغات و به همین دلیل است که تقریبا همه فروشندگان، از تبلیغ برای فروش کالای خود استفاده می کنند و به سبک های گوناگون، تلاش می کنند ذهن مخاطب را از آن خود کنند. بر اثر این تبلیغات است که مشتری حتا کالاهایی که از ضرر آن ها مطلع است را هم مصرف می کند. نمونه بارز این ادعا، مصرف بسیار بالای انواع نوشابه های گازدار است که متاسفانه در ایران، چند برابر متوسط جهانی مصرف می شود. و نیز خوراکی هایی که عامه به آن «هله هوله» می گویند مانند پفک و چیپس و.... اما با این حال، آن را با ولع مصرف می کنند!
همه را گفتیم که با اینجا برسیم. اینجا جایی است که مصرف سرانه ماهی در کشور ما نسبت به سرانه جهانی آن بسیار پایین است! در حالی که مصرف گوشت سفید، بسیار مثبت و ارزشمند است و ضرر و زیان گوشت های قرمز، به خصوص گوشت گاو را ندارد. ولی به دلیل نبود تبلیغات و سبک های متعدد ترویج خوراک سفید، از استقبال لازم برخوردار نیست. 
گرانی گوشت سفید در رتبه دوم است؛ رتبه اول برمی گردد به ذائقه ای که لازم است با تبلیغات و ترویج صحیح گل کند و میل به خوردن گوشت سفید افزایش یابد؛ اما این تبلیغات و ترویج حتا به اندازه تبلیغ یک پفک در ایران وجود ندارد و این جای تاسف و شگفتی است. 
افزایش خوراک سفید، می تواند چرخه تولید انواع ماهی را در کشور افزایش دهد و این به معنای افزایش اشتغال از یک سو، احتیاج به مصرف خوراک قرمز از دیگر سو و نیز قدرت گرفتن تکنولوژي و تولید داخلی است. پس چرا تبلیغ نمی شود؟ چرا ذائقه ها را به سمت گوشت سفید حرکت نمی دهند؟ چرا سرمایه گذاری مناسب برای تبلیغ و ترویج و حتا آموزش پخت و پز با محصولات دریایی صورت نمی گیرد؟ عده زیادی هستند که فقط به دلیل نابلدی در پخت ماهی از خرید آن صرف نظر می کنند. حتا آموزش نوع و نحوه خوردن ماهی – به خصوص برای ماهی های استخوانی- بسیار اهمیت دارد؛ زیرا بسیارند کسانی که فقط به دلیل وجود تیغ و استخوانک های ریز و تیز، به سمت ماهی ها نمی روند؛ در حالی که هم آموزش آشپزی، هم آموزش خوردن ماهی در کنار تبلیغات مستمر و وسیع می تواند همه این مسائل را رفع کند و وضعیت بهتری برای اقتصاد دریایی ایجاد کند؛ پس چرا انجام نمی شود؟
به نظر می رسد که سازمان شیلات در هماهنگی با تلویزیون و سایر رسانه ها، طبق یک برنامه ریزی مناسب و حرفه ای، سلسله تبلیغات مفید و موثری را برای «ترویج خوراک سفید» آغاز کند. هر چند بسیار دیر شده است؛ اما ماهی را هر وقت از آب بگیری تازه است!
باید دانست و تأکید کرد که الان هستند بسیاری از خانواده ها که حتا نام ماهی ها را نمی دانند. و نمی دانند که مثلا کدام ماهی استخوان دارد و کدام ماهی استخوان ندارد و برای پخت و پز و خوردن راحت تر است! این را به خوبی می توان با یک نظرسنجی ساده متوجه شد. نگارنده خود از آن دسته افرادی است که از ماهی های استخوانی خوشش نمی آید زیرا خوردن آن ها را دردسر می داند؛ اما در عین حال، نمی داند کدام ماهی بدون استخوان است که بشود با خیال آسوده خرید و مصرف کرد. البته تن ماهی به شرط کنسرو بودنش را می شناسد! ولی در باره سایر انواع بی اطلاع است؛ این است که گاهی مجبور است به تعریف و تمجید فروشنده ماهی اکتفا کند و اغلب هم نتیجه دلخواه را نگیرد. این گونه موارد باعث دلزدگی و انصراف از خرید و خوردن ماهی می شود. 
پخت ماهی هم بسیار مهم است که باز هم در سطح کلی، اطلاع خوبی در بین خانواده ها نیست. مثلا اگر راهتان به شهر میانه بخورد و ماهی آنجا را تجربه کنید، می بینید که روش پخت فوق العاده از ماهی ها خوراک دل چسبی حاصل می کند، اما این فن پخت و سایر روش ها در خانواده ها حرفه ای نشده و معمولا بعد از کلنجار با ماهی، دستاورد مناسبی سر سفره نمی آید. به این سوال توجه کنید تا کل مطلب جا بیفتد: اگر کل مردم ایران مانند مردمان شمال و حاشیه خلیج فارس ماهی سر سفره ببرند، وضعیت تولید و اشتغال و مصرف و توسعه صنایع مرتبط با ماهی ها چگونه خواهد بود؟
تمام این موارد با تبلیغات برنامه ریزی شده، گسترده و مستمر حل و فصل می شود و ما جامعه ای با ذائقه ماهی خواهیم داشت و آن گاه از دو نعمت بزرگ خزر و خلیج فارس بیشتر بهره مند خواهیم شد. 
مسئولیت همگانی برای حل مشکل:
نمی توان در این وادی، فقط سازمان شیلات را زیر سوال برد. در بخش تبلیغ و ترویج دستگاه های متعددی دخیل و موثر هستند؛ از جمله صدا و سیما. 
به نظر می رسد لازم است یک هماهنگی کلان از بالادست صورت بگیرد و تمامی دستگاه های حوزه شیلات از یک سو و حوزه اطلاع رسانی، فرهنگ سازی و تبلیغ از دیگر سو کنار هم قرار بگیرند و طبق یک برنامه مشخص ترویجی، روی ذهن و ذائقه جامعه کار کنند تا بتوانند ضمن تغییر ذائقه جامعه به سوی غذای سالم، مسیر رشد و شکوفایی هر چه بیشتر شیلات و تولیدات آن و به تبع، افزایش اشتغال و گردش مالی و تجارت داخلی قوی در ایران را فراهم کنند. 
تبلیغ و ترویج یک امر همگانی، مستمر و گسترده است و در سطح ملی از عهده یک دستگاه یا یک سازمان بر نمی آید. نگاه های حمایتی فنی و مالی متعدد نیاز است تا در یک سیر پنج تا ده ساله، بتوان ذائقه ایرانی را به سمت مصرف بیشتر ماهی و دیگر انواع گوشت سفید برد و از طرف دیگر با افزایش تولید و کاهش هزینه های تمام شده، قیمت برای مصرف کننده را به کمترین میزان ممکن رساند؛ این گونه می توان در بلند مدت در سطح ملی موفق شد و سپس انتظار آثار بین المللی و جهانی آن را در ذهن پرورش داد.
تبلیغات شیلات ایران کمتر از پفک نمکی!
ارسال دیدگاه
اخبار روز
ضمیمه