دیپلماسی فدراسیون روسیه در دریای سیاه چیست« اقتصادسرآمد» بررسی می کند

سیاست روسیه مقابل گسترش هژمونی غرب در دریای سیاه

فرار از هژمونی روسیه، مهم‌ترین دغدغه امنیتی اروپاست
​​​​​​​گروه راهبردی - سیدعمران طباطبایی - یکی از نظریه‌های مهم که به درک مسائل روابط بین‌الملل کمک کرده است نظریه سازه‌انگاری است. این نظریه باور دارد که ساختارهای اجتماعی نقش مهمی در شکل دادن به الگوهای رفتاری دولت‌ها دارند و ساختارهای هنجاری همانند مذهب، زبان، فرهنگ، گفتمان به اندازه ساختارهای مادی ارزشمند، مهم هستند و نیز معتقد است «محیط جهانی تنها به عوامل مادی محدود نمی‌شود بلکه فاکتورهای فکری و هنجاری نیز از اهمیت فراوانی برخوردار است. 
در دوره جنگ سرد حوزه وسیع دریای سیاه تحت کنترل شوروی قرار داشت و ترکیه قادر به ایفای نقشی معنادار در این حوزه نبود. پس از فروپاشی شوروی، محیط ژئوپلیتیکی حوزه دریای سیاه دگرگون شد و ترکیه در تکاپوی ایفای نقشی منطقه‌ای در جهت تأمین منافع ملی خود در این حوزه برآمد. 
 پس از دهه 1990، به‌ویژه در پی حادثه یازده سپتامبر و در ادامه آن افزایش عدم قطعیت در روابط ترکیه و ایالات‌متحده، به‌طورکلی روابط دو دولت رو به گسترش بوده است. دو دولت در طول دهه 1990، به یکدیگر به ‌مثابه رقبای منطقه‌ای در حوزه وسیع دریای سیاه می‌نگریستند.
در واقع پس از دهه 1990، شاید بتوان این‌گونه نتیجه‌گیری کرد که کشمکش آذربایجان و ارمنستان، تنها کشمکش منطقه‌ای بوده است که در حوزه وسیع دریای سیاه، ترکیه در آن قویاً از یک ‌طرف جانبداری کرده است. آنکارا می‌داند که برای تبدیل‌شدن به کشوری مرکزی در منطقه به تعریف ساز و کارهای همکاری با مسکو نیاز دارد؛ زیرا حزب حاکم عدالت و توسعه به این نتیجه رسیده است که بدون همکاری با کرملین هرگونه ناامنی و بی‌ثباتی در منطقه‌ای که امنیت نیز مانند قومیت در آن چندتکه است، باعث شکست در سرمایه‌گذاری‌ها، طرح‌های سیاسی و نظامی و هرگونه فعالیت خاص در حوزه انرژی خواهد شد؛ از این ‌رو می‌کوشد تا به شیوه‌های گوناگون امنیت و صلح و ثبات را از طریق سازوکارهای مختلف دوجانبه یا چندجانبه در منطقه با همکاری روسیه برقرار سازد؛ از طرفی روسیه از پایان دهه 1990، سیاست خارجی خود را نسبت به غرب بازبینی کرده و بر این اساس گسترش همکاری‌های سیاسی و اقتصادی با ترکیه در جهت سیاست خارجی جدید روسیه قرار گرفته است. 
یکی از محدودیتهای اصلی گسترش روابط بین ترکیه و روسیه مسائل ژئوپلیتیکی است. این دو کشور حدود دو قرن در قفقاز مرز مشترک داشتهاند و برای تسلط بر دریای سیاه مبارزه میکردهاند. در نوامبر سال 2005 رئیس‌جمهور روسیه در دیدار کاری به شهر تامسون جایی که افتتاح خط لوله انتقال گاز «ترانس دریای سیاه»، جریان آبی صورت گرفت، سفر نمود. در سال 2007 پوتین در اجلاس سر آن‌ همکاریهای اقتصادی دریای سیاه در استانبول شرکت کرد.
اقداماتی از قبیل استقلال عمل سیاست خارجی ترکیه، ایفای نقش فعال در جهان مطابق با نیازها و منافع و ایفای نقش مؤثر در سازمان همکاری اقتصادی دریای سیاه موفقیتهای بزرگ سیاست خارجی ترکیه در دوره پساشوروی هستند. ترکیه به‌عنوان مؤسس سازمان همکاری اقتصادی دریای سیاه به بقیه جهان پیام فرستاد که از منافعش به‌عنوان دولتی میانجی در منطقه آگاهی یافته و تصمیم به آزادی عمل و تحقق خواستههای سیاست خارجیاش دارد. 
هر چند ترکیه عضو ناتو است؛ اما روابط نظامی ترکیه و روسیه تا اواسط سال 2015 در حال گسترش بوده و همکاری صنایع دفاعی و تکنولوژیک نظامی دوجانبه وارد مرحله جدیدی شد؛ چنانکه آدمیرال ولادمیر ویوتسکی فرمانده ناوگان دریایی روسیه در سفر 2012 خود به ترکیه تأکید کرد که همکاری نظامی و تسلیحاتی دوجانبه گسترش خواهد یافت. مقامات نظامی ترکیه و روسیه درباره همکاری نیروی دریایی دو کشور و اجرای فعالیت و عملیات مشترک در دریای سیاه توافق حاصل کردهاند. 
 از طرف دیگر سیاست خارجی ترکیه در ارتباط با آمریکا نیز در حوزههای تقابل با روسیه و حوزههای تحت نفوذ خود به‌ویژه در دریای سیاه دوگانه بوده است. ترکیه از طرفی در ادامه سیاستهای آمریکا و ضد روسیه در قفقاز جنوبی، ارائه مسیرهای انتقال نفت از این منطقه را به‌ صورت جدی پیگیری میکند، و از طرفی تقویت جنبش استقلالطلبی چچن را علیه روسیه هدف قرار داده است. در مقابل در رویارویی با جنبش کردها در داخل، روسیه را به دخالت در امور داخلی خود و بهرهگیری از شورش متهم کرده است. درعین‌حال ترکیه در مرزهای جنوبی روسیه میکوشد با تقویت نفوذ خود در آذربایجان، نفوذ روسیه را در این منطقه محدود سازد.
 در عین ‌حال مقامات ترکیه در دیدار با مقامات روس تأکید دارند که باوجود گروه همکاری دریایی در دریای سیاه برای حفظ امنیت منطقه، حضور آمریکاییها در دریای سیاه ضرورتی ندارد. ترکیه با وجود آنکه از اعضای ناتو است، میل دارد واشنگتن را از این منطقه دور نگه دارد و موقعیت خود را به‌عنوان قدرتی منطقهای در مدیترانه و دریای سیاه حفظ کند. دوگانگی مواضع آنکارا از آنجا است که ترکیه از طرفی حوزه نفوذ سنتی خود را از سوی آمریکا در حال تهدید می‌بیند و از سوی دیگر هیچ نشانهای از پیوستن به اتحادیه اروپا در آینده نزدیک نمیبیند.
به‌طورکلی، منطقه دریای سیاه، در حوزه امنیتی از جایگاه ویژه‌ای در سیاست خارجی روسیه برخوردار است، تا جایی که روسیه یکی از محورهای اصلی تقابل امنیتی خویش با غرب و ناتو را از منظر رقابت در حوزه دریای سیاه می‌بیند. در همین راستا، نزدیکی روسیه به کشورهای دریایی سیاه، از دیدگاه روسیه می‌تواند باعث کاهش نفوذ غرب در حوزه‌های امنیتی خویش باشد، و همچنین یک سد محکم در مقابل گسترش ناتو به حوزه شرق محسوب شود. درواقع، به نظر می‌رسد که روسیه منافع امنیتی خویش را به شکل اساسی به روندهای سیاسی در حوزه دریایی سیاه پیوند زده است و انقلاب‌های رنگی که از دهه اول قرن بیست و یکم باعث دور شدن کشورهای دوست از روسیه شد، این نقش و برداشت تهدیدآمیز از غرب را برجسته‌تر نموده است و روسیه از سیاست‌های همکاری‌جویانه در سال‌های اولیه دهه 1990، نسبت به گسترش هژمونی تحت رهبری ایالات متحده به سیاست‌های مقابله جویانه‌تری برای حفاظت از نفوذ خود در حوزه دریای سیاه به عنوان یک محیط پیرامونی امنیتی روی آورده است.

 می توان اینگونه نتیجه گیری کرد:شوروی که در عصر جنگ سرد به بزرگترین چالش ژئوپولیتیکی برای هژمونی تحت رهبری ایالات متحده در جهان تبدیل شده بود در اواخر دهه 1980، تحت رهبری گورباچف ایده همکاری با غرب را مطرح کرد، پس از فروپاشی شوروی و استقلال دولت‌های آسیای میانه و قفقاز و رهایی دولت‌های اروپای شرقی از سلطه شوروی، نفوذ غرب با نقش تعیین کننده ایالات متحده در حوزه‌های پیشین تحت نفوذ شوروی رو به گسترش گذاشت، گسترش اتحادیه اروپا و ناتو به شرق تا اوایل قرن بیست و یکم به گسترش دامنه هژمونی غرب به پیرامون امنیتی روسیه در مجاورت مرزهای غربی و حوزه دریای سیاه انجامید، در آغاز دهه 1990، رهبری جدید روسیه، بوریس یلتسین در ادامه ایده گورباچف در خصوص خانه مشترک اروپایی به وضوح از تعهد روسیه به هژمونی غرب سخن گفت و  نقش روسیه را به عنوان بخشی از نظام هژمونیک غربی تحت رهبری ایالات متحده تعریف کرد که در چنین نظام هژمونیکی مسکو به عنوان یک قدرت بزرگ نقشی برجسته ایفا کند، اما پیش روی و گسترش نفوذ غرب به حوزه دریای سیاه و دیگر حوزه‌های نفوذ و سلطه سابق شوروی تا اواخر نیمه اول دهه 1990، حساسیت‌های امنیتی روسیه را در محیط پیرامونی‌اش تشدید کرده و در نتیجه روسیه به بازتعریف سیاست خود در حوزه دریای سیاه در تعامل با غرب و در رﺃس آن نفوذ ایالات متحده پرداخت که به‌ویژه در شکل عضویت و گسترش همکاری های دولت‌های این منطقه با اتحادیه اروپا و ناتو تجلی می‌یافت، در نتیجه روسیه از میانه دهه 1990، همکاری با غرب را در این حوزه به کشمکشی بر سر نفوذ تغییر داد، کشمکشی که در طول یک دهه گذشته در خصوص نفوذ بر رفتار دولت‌های دریای سیاه به چالشی مقابله‌جویانه با نفوذ غرب تحت رهبری ایالات متحده تبدیل شده است. به گونه‌ای که روسیه نه تنها خود را از تعهد به همکاری با هژمونی تحت رهبری ایالات متحده در این منطقه رها کرده است بلکه فراتر از آن به صورت چالشی برای نفوذ غرب در این منطقه پدیدار شده است، چالشی که نمود آن را در مناقشه استقرار سیستم دفاع موشکی ناتو در اروپای شرقی و بحران‌های  گرجستان و جنگ کنونی اوکراین و تحول مناسبات روسیه و ترکیه در طول سال‌های اخیر برجسته شده است.

سیاست روسیه مقابل گسترش هژمونی غرب در دریای سیاه
ارسال دیدگاه
اخبار روز
ضمیمه