جایگاه غریب دریا در فرهنگ عمومی ایران

ایرج گلشنی- دریا و مسائل مرتبط با آن، یک مجموعه بزرگ و در هم تنیده ایجاد کرده است که مانند یک سازواره کار می‌کند و تعریف دقیق سازواره(سیستم) بر آن حاکم است؛ یعنی: مجموعه‌ای که با هم ارتباط دارد، با هم تعامل می‌کند، بر هم اثر دارند و در کل یک هدف معین را دنبال می کنند. 
با این نگرش که به نگرش سیستمی شناخته شده است، مجموعه دریا را باید یک بافت کلی دانست که اجزاء آن به طور مستقیم بر هم اثرگذار هستند. 
اثر سیستمی باعث می‌شود که تمامی ارکان و اجزاء از یکدیگر اثرپذیری مستقیمی داشته باشند؛ به این ترتیب، رشد یکی به مثابه رشد دیگری و افت یکی به مثابه افت دیگری خواهد بود. 
علاوه براین، بر اساس نظام فکری اثر پروانه‌ای، نه تنها مجموعه دریا با سایر مجموعه‌های دریایی در دیگر کشورها بلکه با تمامی تغییرات و تحولات منطقه‌ای، بین المللی و جهانی ارتباط معناداری دارد؛ اما این ارتباط و اثرگذاری و اثرپذیری، بیش از دیگر مجموعه‌ها در خشکی است؛ زیرا نبض اقتصاد دنیا در دریا می تپد. 
جامعه دریایی ایران
هر چند که ایران، سازمان‌ها  و نهادهای متعددی برای اداره دریا و مسائل مرتبط با آن ایجاد شده است؛ اما این به هیچ وجه به معنای گسستگی ذاتی این مجموعه نیست و جوارح دریا به مثابه یک جامعه همچنان در کنار یکدیگر قرار دارند. به بیان دیگر، مجموعه مرتبط با دریا از یکدیگر قابل انتزاع و جداسازی نیستند. 
همین در هم تنیدگی ابعاد متعدد دریاست که ما و جمعی از اهالی صاحب نظر در مسائل دریایی را ترغیب می‌کند که از وجود یک سازمان، نهاد یا وزارت خانه واحد برای مجموعه دریا دفاع کنیم. مجموعه دریایی نیاز به یک فرماندهی واحد و مدیریت واحد و برنامه واحد و یک پارچه دارد تا بتواند به عنوان یک سیستم پویا حرکت همسان و یکسانی به سوی آینده آغاز کند. 
اکنون، هر بخش تکه ای از دریا را به عهده گرفته اند. این بدان معناست که ما برای یک سازواره (سیستم) چندین برنامه داریم و این خلاف نگرش علمی به مدیریت سیستماتیک است. 
نمی‌شود برای یک سیستم، چندین و چند برنامه داشت. آن هم برنامه‌هایی که برخی علمی، برخی شبه علمی و برخی شخصی و سلیقه‌ای است. بدون شک، چرخ های سیستم دریایی ایران با هم نمی‌چرخند. هماهنگی کامل در سامانه دریایی ایران وجود ندارد و بر اثر تغییرات زودهنگام مدیریتی در بخش های گوناگون، سرعت چرخ‌ها کند و تند می‌شود و هرگز یک هارمونی مشخص در این سمفونی پراکنده دیده یا شنیده نشده است. 
بٌعد اجتماعی جامعه دریایی
مبحث به مسائل اداری و تشکیلاتی ختم نمی‌شود. جامعه دریایی دارای بعد غنی، گسترده و پررنگی در بعد اجتماعی- انسانی است. نه فقط در باره کارکنان حوزه دریا که در سطوح مختلف، شمارگان آنان به هزاران می رسد، بلکه در وسعت حداقل 7 استان ساحلی کشور، چند میلیون انسان را در بر می‌گیرد. 
در این بعد نیز شوربختانه پراکندگی تلخی وجود دارد و اجتماعات اغلب اختصاصی و منطقه‌ای و شهری است. بافت کلی اما یکی است. بافت کلی اجتماعات در شهرها و روستاهای ساحل نشین ما، یک بافت متمایل به دریا با منش و رفتا و ذائقه‌های مشابه. با این وجود، برنامه منسجم اجتماعی برای نزدیک‌تر کردن ارتباطات اجتماعی وجود ندارد و حتا می توان گفت کسی به آن حتا فکر هم نکرده است. 
بٌعد فرهنگی جامعه دریایی
در بخش فرهنگی، وضعیت جامعه دریایی ما اسفناک‌تر است؛ زیرا چند جلوه منفی دارد. یکی آن که فرهنگ دریایی در کشور ما از یک شهر به شهر دیگر و حتا از یک قوم به قوم دیگر به شدت متمایز و حتا متفاوت است. نگاه به بافت فرهنگی جزیره قشم نمونه مثالی است که به راحتی می توان به آن استناد کرد. یک جزیره است اما با چندین فرهنگ. با چندین رسم و آیین و پوشش که از یک روستا به روستای دیگر و از یک قوم به قوم دیگر متمایز است. 
جلوه منفی دیگر این است که تعصب فرهنگی از یک استان به استان دیگر گاهی به کشمکش فرهنگی و تقابل می‌انجامد. 
و بدتر از همه این است که «فرهنگ دریایی در میان فرهنگ عمومی کشور ایران جایگاهی ندارد.»، نه تنها جایگاهی ندارد، بلکه گرایش به فرهنگ خشکی و خشکی زدگی، به قوت و به وفور ملاحظه می‌شود. 
همه این‌ها در حالی است که مجموعه فرهنگ دریایی در ایران ریشه دار و قوی است تا جایی که گاهی به تعصب می‌انجامد. اما این قدرت و تعصب، در محدوده کوچکی از یک منطقه یا شهر خلاصه می‌شود و پایش به فرهنگ عمومی کشور و تجلی در میان تمامی مردم ایران نمی‌رسد. 
نبود برنامه و فکر برای ترویج فرهنگ دریایی ایران، و ایجاد انسجام حسی و فکری مساله و مشکل اصلی است. در این باره، هیچ نهاد یا سازمانی نیست که خود را متولی امر فرهنگ و فرهنگ‌سازی دریایی بداند و همه خود را در سخت افزار غرق کرده‌اند و در آشفته بازار سازمان و بروکراسی های مرسوم، به هیچ وجه به هیچ بخش از فرهنگ دریایی فکر نکرده و به آن نپرداخته‌اند. 
شبه جامعه دریایی ایران
این است که ما اکنون به رغم دارایی بزرگی از حیث کمی و کیفی و از جهت سخت افزار، نرم افزار و مغزافزار در حوالی دریا، جامعه کامل و منسجمی از اهالی دریا نداریم. شبه جامعه ای داریم که با دو اقدام اساسی می توان آن را به یک جامعه منسجم و پویا تبدیل کرد:
نخست از نظر ساختار و سازمانی است که باید و باید به یک ساختار هم  دست و همفکر رسید. یک چیزی شبیه یک سازمان حاکمیتی که حاکم بر تمامی ارکان و ابعاد دریا باشد. بدین ترتیب، نظام فرماندهی و مدیریت واحد شکل می‌گیرد و راهبرد و سیاست و برنامه هماهنگ و یک سان معنا پیدا کرده و نظام اجرای یک پارچه شکل می‌گیرد. 
و دیگر، تلاش جمعی همه ارگان‌های دریایی و نهادهای فرهنگ‌ساز جامعه برای «جانمایی فرهنگ دریایی در فرهنگ عمومی کشور» است. در چنین حالتی است که می‌توان تصور یک جامعه دریایی و یک کشور دریایی را حاصل کرد. 
به طور طبیعی و منطقی، تا زمانی که تمامی ملت ایران، گرایش قوی و جدی به سمت دریا نداشته باشد، نمی‌توان انتظار توسعه کامل و همه جانبه در حوزه دریایی کشور داشت. وسعت توسعه و جوانب توسعه دریایی ایران چنان زیاد است که از عهده یک دولت و چند سازمان بر نمی‌آید. موج عظیمی از سرمایه های مادی و انسانی لازم دارد تا در طول 5800 کیلومتر سواحل اغلب بکر و دست نخورده، معجزه اقتصادی بسازد. این اقدام نیاز به حضور مشتاقانه تمامی ملت ایران و تمامی سرمایه های لازم دارد. با این رویه و روند کج دار و مریز، نمی توان بار دریا را به دوش کشید و به مقصود
 رساند. 
اکنون پاروهای کشتی دریایی ایران، نامنظم می‌زنند. حتا گاهی خلاف هم. یک طبل ملی می‌خواهد و یک آوای هماهنگ و میلیون‌ها پارو که منظم و چشم نواز در یک جهت حرکت می‌کنند و کشتی دریایی ایران به سوی ساحل مقصود می‌رانند. باد موافقی از جنس فرهنگ عمومی کشور باید به بادبان های این کشتی سرنوشت ساز بوزد تا حرکت را آسان و آسان‌تر کند و در نهایت، آبادانی ایران و موفقیت اقتصادی ایران در بخش دریایی تحقق پیدا کند. 
جایگاه غریب دریا  در فرهنگ عمومی ایران
ارسال دیدگاه
اخبار روز
ضمیمه