نگاهی به مطالبه‌ی رهبر انقلاب درباره حلقه فرسوده‌ مدیران

ادامه از صفحه اول
در میان بوده و کارگزاران موجود، بی‌آن‌که قصد کناره‌گیری داشته باشند، از منصبی به منصب دیگر «تغییر مکان» نداده‌اند. در حقیقت، جابجایی کارگزاری رخ نداده است و فقط «موقعیّت‌های جدید» برای مدیران موجود، تعریف شدند و مردم با چهره‌های تکراری و همیشگی مواجه شدند. ۲) روشن است که نخستین آفت انسداد مدیریّتی و شکل‌گیری حلقه‌های فرسوده و بسته، «امتداد یافتن وضع موجود» و «مقاومت در برابر بازاندیشی و تحوّل» خواهد بود. آنان که هم «اکنون» را صورت‌بندی کرده‌اند و هم به آن خو گرفته‌اند، مجال نمی‌دهند که هیچ چرخشی به وقوع بپیوندد و «جابجایی‌های ساختاری» رخ بدهد. چه‌بسا شعار تحوّل نیز سر داده شود، ولی معانی بسیار رقیق و اقلّی از آن اراده می‌شود و در نهایت نیز چیزی بیش از وضع موجود، حاصل نخواهد شد. پس «چرخش‌های ساختاری» به «چرخش‌های کارگزاری» وابسته‌اند و تا هنگامی‌که کارگزاران جدید به کار گمارده نشوند، فضای مدیریّتی، نشاط و طراوت نخواهد یافت و «نقطۀ عطفِ ساختاری» پدید نخواهد آمد. باید اراده‌هایی به درون حاکمیّت راه یابند که هم تعلّق‌خاطر به گذشته ندارند و دچار عادت و یکنواختی و تکرار نشده‌اند، و هم طرح نو و اندیشۀ متفاوت دارند. در این حال است که «اتّفاق‌های ساختاری» رخ خواهند داد و «پیچ‌های کلان» و «بازاندیشی‌های بنیادی» در پیش گرفته خواهند شد. انقلاب در گام دوّم خویش، هم سخت محتاج تحوّل برای عبور از بیماری‌های مزمن است و هم باید رویکرد جهشی را برگزید، امّا این دو، متوقف بر آن است که کارگزاران خارج از حلقه‌های فرسودۀ گذشته، وارد معرکه شوند و مدیران گام اوّل انقلاب، به منزلت مشاورت در گام دوّم انقلاب، بسنده کنند و تدبیر و تصمیم و اجرا را به نیروهای بیرون از حلقۀ قدرت واگذارند. ۳) بخش عمده‌ای از فرایند تربیتِ کارگزار رسمی، در «عمل» رخ می‌دهد و مشروط به آن است؛ یعنی باید نیروهای جوان در سطوح مدیریّتی به «کار» گماره شمردند و «تجربه» کسب کنند و از متن «کنش» و «اقدام» و «مواجهه»، عقلانیّت معطوف به تدبیر و حکمرانی را فرابگیرند تا در نهایت به «کارگزار تراز انقلابی» تبدیل شوند. اگر این فرصت از نیروهای جوان سلب شود، ما دچار «بحران مدیریّتی» خواهیم شد و زمانی خواهد رسید که متناسب با نوع و سطح موقعیّت‌های کارگزاری، نیروی آماده و آزموده نداریم؛ چنان‌که اینک نیز دچار تأخیر و عقب‌ماندگی هستیم و ناچاریم به «کنشگریِ غیرمنطقعِ گذشتگان در امروز»، رضایت بدهیم. ۴) بی‌شک یکی از دلالت‌های مهم «بیانیه‌ی گام دوّم انقلاب»، خروج از این فضای محدود و انحصاری و همچنین میل به سوی چرخش و گردش و پویایی است. بیانیه‌ی گام دوّم انقلاب، شعار سیاسی نیست که به اقتضای یک مناسبت، سر داده شده باشد، بلکه به‌واقع، یک متن راهبردی و عملی برای «تغییر حاکمیّتی» است. انقلاب، نیازمند «تنفّس در هوای تازه» است و این امر میسّر نیست جز با «بازنگری‌های مدیریّتی». باید استعدادهای معلّق و معطّل، به کار گمارده شوند و در منزلت‌های کانونی و جدّی قرار بگیرند تا وارد شدن به مرحلۀ گام دوّم انقلاب، معنای حقیقی بیابد و محسوس شود. آنان که هنوز هم چشم به مناصب و موقعیّت‌های حاکمیّتی دارند، «سنگ‌اندازی» و «مخالف‌خوانی» می‌کنند تا به بهانۀ چند خطا و لغزش، اصل و اساس این طرح سرنوشت‌ساز را بدنام و ناموجّه جلوه بدهند. ۵) نکته‌ی پایانی اینکه در شکل‌گیری حداکثری و صحیحِ «دولت جوان حزب‌اللهی» و در مسیر ورود جوانانِ تازه‌نفس به عرصه‌های مدیریتی، وظایف مهمی متوجه خود جوانان هم هست. این جوانان اولا باید کار در قالب «حلقه‌های میانی» را جدی بگیرند: « نمونه‌هایی از کارهایی که میتواند نسل جوان را در نقش و شأنِ محور بودنِ حرکت عمومی جامعه کمک کند و ظرفیّت لازم را به آنها بدهد.
نگاهی به مطالبه‌ی رهبر انقلاب درباره حلقه فرسوده‌ مدیران
ارسال دیدگاه
اخبار روز
ضمیمه