کودک، کتاب قربانی انحراف سیاستگذاری

 ادامه از صفحه اول
مختلف مطرح شد و تجربه‌های متفاوت از داشتن‌ها و محرومیت‌ها هیجانی را در جمع ایجاد کرده بود، این کتابخانه‌های کانون بود که توانست زنجیره‌ای لذت بخش از خاطره‌ها را میان نسل‌ها با بیش از چهار ده تفاوت سنی با خاستگاه اجتماعی مختلف از نیاوران دهه ۷۰ تا جوادیه ده سی، از شیراز تا بوشهر، از گیلان تا اصفهان خلق کند. نمی‌دانم چرا این روزها سیاست‌گذاری‌های معکوس ونامأنوس برای جامعه پشت سر هم تولید می‌شود. اصراری که وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ظاهرا به دلیل وحدت تصدی‌گری بر کتابخانه‌ها برای واگذاری کانون به کتابخانه‌های عمومی دارد، بدون تردید یک سیاست‌گذاری نادرست است که در وهله اول آثار زیانباری بر فرهنگ کتابخوانی خواهد داشت. نخست اینکه در یک فرایند کوتاه مدت، مهم‌ترین زیان این تصمیم دور کردن کتاب از دانش‌آموز و مدرسه خواهد بود. نظام‌های آموزشی و پرورشی در جهان امروز، برای افزایش ساعات مطالعه و ایجاد گرایش به فرهنگ کتابخوانی، تلاش می‌کنند تا کتاب را به درون خانواده و سپس به مدارس (خانه دوم دانش‌آموزان) ببرند. هرکسی که ساعاتی از عمر خود را در کتابخانه‌های کانون گذرانده باشد به خوبی تفاوت آن را با کتابخانه‌های عمومی درک می‌کند. به نظرم برخی از پیشنهاد دهندگان و طراحان این مصوبه احتمالی هیچ کدام از این دو نوع کتابخانه را ندیده و درک نکرده‌اند! محیط مطالعه برای کودکان تا همجواری مدرسه، کتاب، معلم و دانش‌آموز در ساختار سازمانی و نظام مدیریتی کتابخانه‌های عمومی ادغام‌پذیر و قابل اجرا نیست و در میان مدت این رابطه فرد، محیط و سازمان فرو خواهد پاشید. دوم اینکه در میان‌مدت، جدا کردن کتابخانه از کانون پرورش فکری، رابطه‌ی بین اجرای سیاست‌های پرورشی که بدون تردید کتاب عنصر اصلی آن است با روش‌های اعمال سیاست را کم‌رنگ می‌کند. اساسا رابطه کتابخانه با کانون یک رابطه از هم گسستنی نبوده است. بسیاری از بچه‌های مناطق محروم به شوق کتاب و کتابخوانی مراجعه می‌کردند و سپس وارد فعالیت‌های اجتناعی، ادبی و هنری می‌شدند. اساسا قدیمی‌های کانون معتقدند که کانون از درون کتابخانه‌ها جوشیده است و حتی مطالعاتی که «داود کیانیان» (برادر بزرگتر رضا کیانیان) در سال ۱۳۴۴ انجام داد، رابطه بین هنر و آموزش و حتی مقابله با فرصت‌های آموزشی نابرابر مورد بررسی و اجرا قرار گرفت. در این مقال قصد پرداختن به افرادی که از دل کتابخانه و کانون قد کشیدند و تبدیل به افتخارات هنری ایران زمین شدند ندارم اما فقط اشاره می‌کنم که در محله جنوب شهری ما (جوادیه) برخی از هنرمندان به‌نام این چنین بالیدند. اما نمی‌توان تاسف عمیقم را در خصوص یک انحراف تصمیم گیری شایع، که در میان مدیران ما ایجاد شده بیان نکنم. انحرافی که به جای اصلاح و بهبود ساختارها، ا ادغام‌های سازمانی را تجویز می‌کند. بدیهی است اصلاح ساختار امری پیچیده، زمان‌بر و نیازمند دانش گسترده و عمیق می‌باشد بنابراین راحت‌ترین کار با قربانی کردن نام‌هایی همچون افزایش بهره‌وری، اصلاح ساختار و... بازی با تشکیلات و ادغام و جداسازی‌های بیهوده صورت گرفته و عمر مدیریتی خود را به هدر می‌دهند. هنر این است که نهادهای جدید و نوینی ایجاد شود که از آن‌ها بالندگی‌ها شکل گیرد. با از بین بردن نهادها، هیچ اصلاح ساختار و رویه‌ای صورت نمی‌گیرد؛ هرچند عده‌ای معتقدند این تصمیم علاوه بر دور کردن کودکان از کتاب، کتابخوانی کودکان را نیز مشمول سیاست‌گذاری فرهنگی برای آدم بزرگها! خواهد کرد.
کودک، کتاب قربانی انحراف سیاستگذاری
ارسال دیدگاه
اخبار روز
ضمیمه