بررسی و تحلیل عملکرد نیروی دریایی ایران در جنگ جهانی دوم
رضا جهانفر
بخش بیست وچهارم
اما ماجراي «ناوسروان دهتازياني»؛
هنگاميکه وقايع شوم سوم شهريور به وقوع پيوست ناوسروان دهتازياني در مرخصي تهران بود و بهمحض اينکه از اين وقايع اطلاع حاصل کرد بهاتفاق همسر و فرزند خود براي ملحق شدن به واحد خود با اتومبيل بهسوي جنوب حرکت کرد. وقتي به اهواز ميرسد به او ميگويند که جلوتر نرويد راهها بسيار شلوغ و ناامن هستند.
پاسخ ميدهد: من افسر دريايي نشدهام که در اهواز بمانم، بايستي به واحد خودم برگردم. در راه اهواز – خرمشهر هنديها اتومبيل او را به مسلسل ميبندند و راننده و گماشته او کشته ميشوند. يک سرباز هندي با سرنيزه به ناوسروان دهتازياني حمله کرده و سرنيزه خود را از عقب به بدن او فروميکند. سرباز هندي هرچه کوشش ميکند نميتواند سرنيزه را از بدن خارج نمايد. در اين موقع ناوسروان دهتازياني به او اشاره ميکند پاي خود را روي کمر او بگذارد و سرنيزه را خارج نمايد. پسازآن ناوسروان دهتازياني بيهوش ميشود و در همان حال او را به بصره منتقل مينمايند که بعداً معالجه شده و بهبود مييابد.
ناوسروان اردلان (دريادار بازنشسته) که با استفاده از مرخصي به تبريز - که پدرش در آنجا سمت استانداري داشت- رفته بود. بهمحض اطلاع از وقايع جنوب با اتومبيل پدرش عازم تهران ميشود و ازآنجا با قطار بهسوي خرمشهر حرکت ميکند. وقتيکه به اهواز ميرسد مطلع ميشود که خرمشهر سقوط کرده است و ناچار خود را به تيمسار شاه بختي معرفي مينمايد.
ناوسروان کهنمويي، افسر توپخانه ناو پلنگ، پاي توپ مجروح ميشود؛ ولي باوجود جراحت زياد حاضر به ترک پست خود نميشود و به مبارزه ادامه ميدهد و در اثر اصابت گلولههاي متعدد دستوپايش قطع و روي ناو باافتخار به شهادت ميرسد. جسد پارهپاره او را با پيکر تکهتکه صدها [تن از] شهيدان وطن در گودال بزرگي در نزديکي گورستان احمدآباد به خاک ميسپارند.
از اين مدفن که گورستان سرباز گمنام واقعي و آرامگاه ناخدا نقدي، ناخدا کهنمويي، ناوبان رياضي و ساير شهداي نيروي دريايي جنوب است تا پيش از تشکيل مجدد نيروي دريايي فقط عده معدودي از خانواده افسران و درجهداران اطلاع داشتند...
بايستي از آن ناوي دلير يادکرد که وقتي انگليسيها به علت اينکه او زبان آنها را خوب ميدانست گفتند با آنها بماند و همکاري نمايد، ميخواست در دريا خود را غرق کند و حاضر به همکاري نشد و انگليسيها بهموقع متوجه شدند و او را به اردوگاه زندانيان فرستادند.
اخبار ايران اشغالشده از گوشه و کنار همانطوري که اشاره شد به ما ميرسيدند و در اينجا بسيار بجاست که از پزشک مسلمان پاکستاني اردوگاه که اکنون نميدانم در کدام نقطه دنياست سپاسگزاري نمايم. اين شخص روزنامه را از مقامات اردوگاه براي خود ميگرفت و براي مطالعه به ما ميداد. يکبار محافظين اردوگاه افراد ايراني را در حال مطالعه روزنامه غافلگير کردند و آنان براي آنکه آن پزشک پاکستاني را گرفتار نکنند، فوراً روزنامه را خوردند تا هيچگونه مدرکي عليه وي در دست باقي نماند.
ايام پررنج و محنت سپري ميشد و غبار غم قلوب همه ما را فراگرفته بود. روزي من را به قرارگاه اردوگاه فراخواندند. در آنجا افسران انگليسي ميکوشيدند با ارائة دلايل گوناگون حقانيت حملة خود را ثابت نمايند. افسر بازپرس که يک سروان انگليسي بود به من گفت که با اين تفنگ برنو که ميبينيد يک سرباز ايراني برادر مرا که يک ستوان بوده کشته و تا آخرين گلوله خود را عليه ما بهکاربرده است.
جنگ در هرکجا که باشد، چه براي غالب و چه براي مغلوب جز رنج و درد چيزي به ارمغان نميآورد.
روز 22 شهريورماه 1320 با افسران گرد هم نشسته، گفتوگو ميکرديم و به ايران اشغالشده ميانديشيديم. يکي از افسران تفألي به ديوان حافظ زد و غزلي به مطلع زير پاسخ آن بود.
يوسف گمگشته بازآيد به کنعان غم مخور
کلبة احزان شود روزي گلستان غم مخور
درست يک ساعت پسازآن، سرهنگ انگليسي به من اطلاع داد که ساعت آزادي شما فرارسيده است و به افراد بگوييد خود را براي رفتن آماده نمايند.
نيمهشب 24 شهريور 1320 با يک کشتي از بصره حرکت کرده و ساعت ده صبح به بندر شاهپور و ساعت چهارده همگي به اهواز رسيده و دوران اسارت خاتمه يافت و ... استقبالي حزنانگيز از ما به عمل آمد» (رسايي، 1354: 459 الي 475).
ادامه دارد...
بخش بیست وچهارم
اما ماجراي «ناوسروان دهتازياني»؛
هنگاميکه وقايع شوم سوم شهريور به وقوع پيوست ناوسروان دهتازياني در مرخصي تهران بود و بهمحض اينکه از اين وقايع اطلاع حاصل کرد بهاتفاق همسر و فرزند خود براي ملحق شدن به واحد خود با اتومبيل بهسوي جنوب حرکت کرد. وقتي به اهواز ميرسد به او ميگويند که جلوتر نرويد راهها بسيار شلوغ و ناامن هستند.
پاسخ ميدهد: من افسر دريايي نشدهام که در اهواز بمانم، بايستي به واحد خودم برگردم. در راه اهواز – خرمشهر هنديها اتومبيل او را به مسلسل ميبندند و راننده و گماشته او کشته ميشوند. يک سرباز هندي با سرنيزه به ناوسروان دهتازياني حمله کرده و سرنيزه خود را از عقب به بدن او فروميکند. سرباز هندي هرچه کوشش ميکند نميتواند سرنيزه را از بدن خارج نمايد. در اين موقع ناوسروان دهتازياني به او اشاره ميکند پاي خود را روي کمر او بگذارد و سرنيزه را خارج نمايد. پسازآن ناوسروان دهتازياني بيهوش ميشود و در همان حال او را به بصره منتقل مينمايند که بعداً معالجه شده و بهبود مييابد.
ناوسروان اردلان (دريادار بازنشسته) که با استفاده از مرخصي به تبريز - که پدرش در آنجا سمت استانداري داشت- رفته بود. بهمحض اطلاع از وقايع جنوب با اتومبيل پدرش عازم تهران ميشود و ازآنجا با قطار بهسوي خرمشهر حرکت ميکند. وقتيکه به اهواز ميرسد مطلع ميشود که خرمشهر سقوط کرده است و ناچار خود را به تيمسار شاه بختي معرفي مينمايد.
ناوسروان کهنمويي، افسر توپخانه ناو پلنگ، پاي توپ مجروح ميشود؛ ولي باوجود جراحت زياد حاضر به ترک پست خود نميشود و به مبارزه ادامه ميدهد و در اثر اصابت گلولههاي متعدد دستوپايش قطع و روي ناو باافتخار به شهادت ميرسد. جسد پارهپاره او را با پيکر تکهتکه صدها [تن از] شهيدان وطن در گودال بزرگي در نزديکي گورستان احمدآباد به خاک ميسپارند.
از اين مدفن که گورستان سرباز گمنام واقعي و آرامگاه ناخدا نقدي، ناخدا کهنمويي، ناوبان رياضي و ساير شهداي نيروي دريايي جنوب است تا پيش از تشکيل مجدد نيروي دريايي فقط عده معدودي از خانواده افسران و درجهداران اطلاع داشتند...
بايستي از آن ناوي دلير يادکرد که وقتي انگليسيها به علت اينکه او زبان آنها را خوب ميدانست گفتند با آنها بماند و همکاري نمايد، ميخواست در دريا خود را غرق کند و حاضر به همکاري نشد و انگليسيها بهموقع متوجه شدند و او را به اردوگاه زندانيان فرستادند.
اخبار ايران اشغالشده از گوشه و کنار همانطوري که اشاره شد به ما ميرسيدند و در اينجا بسيار بجاست که از پزشک مسلمان پاکستاني اردوگاه که اکنون نميدانم در کدام نقطه دنياست سپاسگزاري نمايم. اين شخص روزنامه را از مقامات اردوگاه براي خود ميگرفت و براي مطالعه به ما ميداد. يکبار محافظين اردوگاه افراد ايراني را در حال مطالعه روزنامه غافلگير کردند و آنان براي آنکه آن پزشک پاکستاني را گرفتار نکنند، فوراً روزنامه را خوردند تا هيچگونه مدرکي عليه وي در دست باقي نماند.
ايام پررنج و محنت سپري ميشد و غبار غم قلوب همه ما را فراگرفته بود. روزي من را به قرارگاه اردوگاه فراخواندند. در آنجا افسران انگليسي ميکوشيدند با ارائة دلايل گوناگون حقانيت حملة خود را ثابت نمايند. افسر بازپرس که يک سروان انگليسي بود به من گفت که با اين تفنگ برنو که ميبينيد يک سرباز ايراني برادر مرا که يک ستوان بوده کشته و تا آخرين گلوله خود را عليه ما بهکاربرده است.
جنگ در هرکجا که باشد، چه براي غالب و چه براي مغلوب جز رنج و درد چيزي به ارمغان نميآورد.
روز 22 شهريورماه 1320 با افسران گرد هم نشسته، گفتوگو ميکرديم و به ايران اشغالشده ميانديشيديم. يکي از افسران تفألي به ديوان حافظ زد و غزلي به مطلع زير پاسخ آن بود.
يوسف گمگشته بازآيد به کنعان غم مخور
کلبة احزان شود روزي گلستان غم مخور
درست يک ساعت پسازآن، سرهنگ انگليسي به من اطلاع داد که ساعت آزادي شما فرارسيده است و به افراد بگوييد خود را براي رفتن آماده نمايند.
نيمهشب 24 شهريور 1320 با يک کشتي از بصره حرکت کرده و ساعت ده صبح به بندر شاهپور و ساعت چهارده همگي به اهواز رسيده و دوران اسارت خاتمه يافت و ... استقبالي حزنانگيز از ما به عمل آمد» (رسايي، 1354: 459 الي 475).
ادامه دارد...

ارسال دیدگاه
عناوین این صفحه
اخبار روز
-
طلای جهانی در آستانه ثبت افزایش هفتگی
-
سقوط آزاد قیمت دلار در راه است؟
-
راهاندازی قطارهای فوقالعاده در مسیرهای پُرتردد برای تاسوعا و عاشورا
-
اصلاح ۶۴ نقطه پرتصادف طی سه ماه نخست سال جاری در محورهای مواصلاتی کشور
-
فروش بلیت برای پروازهای ساعات شب جعلی و غیرمجاز است
-
اتمام عملیات بازسازی باند فرودگاه تبریز
-
نخستین پرواز خارجی پس از بازگشایی آسمان ایران در فرودگاه امام خمینی(ره) به زمین نشست
-
بهترین وضعیت خطوط ریلی اصفهان در ۴ سال اخیر
-
رهاسازی میلیونها بچهماهی در رودخانههای گیلان
-
طلای جهانی سر به زیر ماند
-
رشد حیرت انگیز آبزیپروری در جهان مبتنی بر غلبه گونههای غیر بومی همراه با ریسک پنهان
-
خطر بروز تصادف را در مسیرهای باریک افزایش داده
-
بیانیه انجمن مدیران روزنامه های غیر دولتی در تجلیل از وحدت ملی در جنگ تحمیلی ۱۲ روزه
-
عزم جدی دولت برای تقویت بنیه پلیس و جبران خسارات وارده از جنگ تحمیلی
-
نرخ دلار در روزهای آینده کاهشی است؟
-
حملونقل جادهای محور جابجایی زائران اربعین شد
-
برقراری پروازهای هما از مشهد به مقاصد زاهدان، چابهار، دبی، استانبول و بمبئی
-
حمله ناو آمریکایی به هواپیمای ایرانایر در سال ۶۷ نمونه بارز تروریسم دولتی است
-
تبدیل قزوین به هاب حملونقل منطقهای و ملی با سرمایهگذاری هدفمند در توسعه فرودگاه و تقویت خطوط
-
شهرداری تهران و استانداریها مسئول فرآیند احداث و مقاومسازی واحدهای مسکونی و تجاری آسیبدیده شدند