رویارویی لطافت و خشونت دردریا


رامین جهان پور- جک لندن یکی دیگر از نویسندگان معروف دنیاست که سال‌هایی از عمرش را به عنوان دریانورد گذراند. او  که متولد 1876 میلادی در سانفرانسیسکوی امریکاست  از نوجوانی به دلیل فقر و تنگدستی خانواده و به خاطر امرارمعاش مجبورشد تن به کارهای طاقت‌فرسا وحتی خطرناکی بدهد. او بیشتر کتابهایش را با الهام از مکانهایی نوشت که درآنجا زندگی کرده وتجربیات زیادی به دست آورده بود، مثل قطب شمال درمیان برف‌ها و یخ‌ها، درکناراسکیموها و جویندگان طلا و همچنین درکنار نیزه اندازان یا شکارچیان نهنگ وخوک‌های دریایی. دهه‌ای که جک جوانی‌اش را می گذراند مصادف بود با رکود شدید اقتصادی امریکا. جک لندن هم مانند بسیاری از جوانان عاصی وبیکار امریکایی برای امرار معاش دست به کارهای خطرناکی می زد که یکی ازآنها شکارنهنگ بود. آنها نهنگها را شکارمی کردند وروغنشان را از بدن استخراج وبرای فروش به نیویورک می آوردند. اما بعدها دنیای کتاب‌ها و ادبیات مسیر زندگی اورا عوض کرد وهنگامی که تبدیل به نویسنده ای پرآوازه در امریکا شد هیچوقت افراد تهیدست و خصوصا طبقه کارگررا فراموش نکرد وهمیشه ازآنها حمایت کرد.
گرگ دریا
جک لندن رمان معروف «گرگ دریا» را با الهام از خاطرات دوران دریانوردی‌اش به روی کاغذ آورد. خاطرات واقعی این داستان به زمانی برمی گردد که او به‌خاطر فقرو بیکاری به همراه شکارچیان خوک‌های دریایی عازم دریای ژاپن شده بود. در این داستان که اززبان سوم شخص مفرد روایت می شود با مرد بی اخلاق وزورگویی روبه رو هستیم که ناخدای کشتی شکارچیان خوک دریایی است و به خاطر خشونت بیش از حدش خدمه کشتی به او لقب گرگ دریا را داده اند. او مردی قوی‌جثه به اسم «ولف لارسن» است وقدرت بدنی‌اش به حدی است که همزمان می تواند با چندنفر مبارزه کند. وبه قدری رفتارش غیرانسانی و وحشیانه است که اگر شکارچی خلاف میل او حرف بزند خیلی راحت او را مورد ناسزاگویی ، تحقیر و ضرب وشتم قرارمی دهد. ناخداولف گذشته و عقبه خوبی درزندگی خانوادگی ندارد واین همه حجم از کینه‌ورزی و عقده گشایی او نشات ازگذشته تاریک وتلخش می گیرد. درمیانه سفر آنها با کشتی برمی خورند که در حال غرق شدن است. ناخدا  و همراهانش در این حادثه جوان تحصیل کرده  و روشنفکری را  به اسم«همفری وان ویدن»از خطر غرق شدن نجات می دهند و اورا وارد کشتی خودشان که «شبح» نام دارد می کنند. مدتی بعد جوان روشنفکر متوجه می شود گرچه از غرق شدن نجات پیدا کرده اما درواقع گرفتار استعمار مردی شده است که دچار یک نوع بیماری روانی است و دست کمی از خود عزرائیل ندارد. ناخدا ولف به جایی که اورا به مقصد برساند اورا در کشتی حبس و مانند یک برده با او رفتار می کند و او را وادار به کارهای طاقت فرسا می کند. نکته قابل توجه این رمان  این است که جک لندن با مهارت دو کاراکتر  متضاد را روبروی هم قرارداده و قضاوت را هم به مخاطب سپرده است. این دو هرکدام شخصیت متفاوتی دارند و پیش زمینه زیستی مختلفی را هم پشت سرگذاشته اند.  وقتی به جهان بینی این دوکاراکتر عمیق‌تر می نگریم متوجه فلسفه زندگی آدمها درجامعه می شویم.  رویارویی این دونفر همانند برخورداحساس وتفکر، زشتی وزیبایی و لطافت وخشونت است. دیدگاه پراز عشق و محبت به انسانها در وجود مرد روشنفکر ازیکطرف و دیدگاه نهیلیستی و پوچ گرایانه ناخدا از طرفی دیگر شاکله وساختار این رمان را طرح‌ریزی کرده اند. درادامه داستان، ماجراهای زیبا و حتی عاشقانه‌ای درکشتی رخ می دهد که به کشش و تعلیق داستان کمک می کند. نکته جالب توجه اینکه قصه بلند این کتاب که پر ازواژه‌ها و اصطلاحات دریایی است تا به حال چندین بار جلوی دوربین فیلمبرداری رفته و با اقتباس از آن نزدیک به 12 فیلم سینمایی و سریال تلوزیونی ساخته شده که اولینش به سال 1913و آخرین تولید آن هم در سال  2012 برمی گردد وکارگردانهای این فیلم‌ها هم از کشورهای امریکا، کانادا ،ایتالیا، آلمان و روسیه بوده اند ونکته جالب تر اینکه در دیالوگهایی که در طول داستان بین مرد روشنفکر و ناخدا ردوبدل می شودچندبار از حکیم عمرخیام نیشابوری یاد می کنندواین نشان دهنده این است که جک لندن در زمان خلق این اثر، با اشعار خیام آشنا بوده است.  
رویارویی لطافت و خشونت دردریا
ارسال دیدگاه
اخبار روز
ضمیمه