نبرد دلوار


رامین جهان پور- نهم دسامبر ۱۸۵۵ میلادی بود که ارتش انگلیس به سواحل جنوبی ایران حمله کرد.در این حمله نظامی رئیسعلی‌ دلواری به همراه مردم  جلوی انگلیسی ها ایستاد واین واقعه تاریخی به نبرد دلوار معروف شد.مبارزات مردمی اهالی دلوار و تنگستان بوشهر بعدها سوژه بسیاری از نویسنده های معاصر ایران شد که در داستانهایشان گوشه هایی ازمبارزات مردمی بوشهر را درمقابل انگلیسی ها نشان می دادند. اخیرا داستان بلندی از طرف انتشارات  معارف منتشرشده که به تشریح همین واقعه تاریخی می پردازد.
کتاب «نی مه در شرجی» نوشته سید عباس حسینی‌مقدم، روایتی داستانی از مبارزات شجاعانه دلیران تنگستان در برابر  ارتش استعمارگر انگلیس است. داستان با محوریت تهدید بوشهر توسط چهار ناو جنگی بریتانیا و فرمان حمله به نیروهای مردمی در دلوار استان بوشهر روایت می‌شود. این داستان، آمیخته ای از وقایع مستند تاریخی و  تخیل داستانی  نویسنده کتاب است که با استفاده از تعلیق و تکنیکهای نوشتاری اش، تصویری روشن از یکی از مقاطع پرتنش تاریخ معاصر ایران ارائه می‌دهد.
نویسنده کتاب با  اتکا به اسناد تاریخی  چگونگی مقاومت مردم ‌مناطق دلوار و تنگستان را در برابر تجاوز بیگانگان به تصویر می‌کشد؛ واین جدال نابرابر،  درشرایطی صورت می گیرد که دولت  وقت ایران  از مردم دست خالی در مقابل انگلیسی های تا دندان مسلح حمایت چندانی نمی کند، مردم  بخاطر اینکه خاکشان به دست اجنبی نیفتد در دل شرجی و خاک  و در سخت ترین شرایط زندگی باهم متحد شدند و جلوی انگلیسی ها ایستادند و با کمترین بضاعت به هدفشان هم رسیدند.
در این رمان، ماجراهای واقعی و پرهیجان مربوط به مقاومت  مردم تنگستان و دلوار بوشهر، با روایت‌هایی داستانی و شخصیت‌محور ترکیب شده‌اند. فضای داغ و شرجی جنوب، زیر آتش تهدید ناوهای بریتانیایی و سایه ترس از اشغال، موضوعاتی است که نویسنده  داستان برای روایت ایستادگی مردمی جان‌برکف و وطن‌دوست بخشی از جنوب کشور ؛انتخاب کرده است. داستان، از نگاه  شخصی  به  نام یحیی  روایت می شود که درکلیت داستان شخصیتی محوری دارد. داستان با این اتفاق شروع می شود:
«یحیی‌ تلگرافی که از سوی وزارت خارجه بریتانیا آمده بود را دید. كلمات روی کاغذ را که خواند، پاهایش سست شد و اضطرابی سنگین به دلش هجوم برد. بی‌توجه به زمان و کاری که داشت انجام می‌داد، پشت میز کنسول نشست. متن تلگراف را دوباره و دوباره خواند:
به قید فوریت با نیروهای تنگستانی در دلوار وارد جنگ شوید. طبق دستور، چهار ناو جنگی و پنج هزار نیرو به سمت شما خواهند آمد!
خبر هولناکی بود و یحیی را در بهت فرو برد. بوشهر در خطر بود. نبردی در پیش بود که می‌توانست پای چنگال بین‌الملل را به ایران باز کند و همه‌ی بوشهر را نابود سازد.
 با این تفاصیل باید گفت که داستان  نی مه درشرجی  یک بازخوانی تاریخی نیست؛ بلکه تلاش دارد تا نسل امروز را با گذشته‌ای آشنا کند که ریشه در شهامت و وطن دوستی مردم این سرزمین دارد. این کتاب با  قلمی روان، ساده اما اندیشمندانه، روح مقاومت را به تصویر می‌کشد و با خلق صحنه‌هایی از میدان  جنگ، تردید و ترس، شهادت و ایثار، فضای آن دوره حساس تاریخی را بازسازی می‌کند.
سید عباس حسینی‌مقدم، با تجربیاتی  که در حوزه ادبیات داستانی دارد، توانسته است فضایی دراماتیک و در عین حال وفادار به تاریخ را خلق  وبه ثبت برساند. دربخشی از کتاب اینگونه می خوانیم:« سیاهی شب خودش را روی شهر انداخته بود. شرجی، تن کوچه‌ها را تب دار کرده بود. نسیمی از طرف دریا از روی خانه‌ها می‌گذشت. گریه گاهگاه کودکی، سکوت شبانه شهر را به هم می‌ریخت. یحیا خودش را به دیوار کنسولگری چسباند و محتاطانه قدم برداشت هنوز دیوار را رد نکرده بود که صدایی شنید. تن لاغرش را بیشتر به دیوار چسباند. شبح  چارپایی از او دور شد. ادامه راه را خوب بررسی کرد تا مطمئن شود کسی نیست. نور فانوس سرباز هندی جلوی کنسولگری پیدا بود. به انتهای دیوار که رسید، روی زمین خوابید و آرام خودش را به درخت کنار رساند و کمی از عمارت ملک فاصله گرفت»
 کتاب مناسب نوجوانان و جوانانی است که می‌خواهند از طریق داستان، با بخشی از هویت ملی و مقاومت تاریخی مردم ایران آشنا شوند.
نبرد دلوار
ارسال دیدگاه
اخبار روز
ضمیمه