سردار واقعاً فراجناحی بود

سردار به‌معنای واقعی فراجناحی بود؛ یعنی ادا درنمی‌آورد. اگر آدم ادا دربیاورد، بالأخره جایی معلوم می‌شود. البته ایشان تنها یک قطب‌نما داشت و آن ولایت و رهبری بود و ذیل آن تمام جناح‌ها را به یک شکل می‌دید. باور او در اطاعت از رهبری خلاصه می‌شد و واقعاً فراجناحی بود. دکتر حمیدرضا آصفی سخنگوی اسبق وزارت خارجه و دیپلمات ارشدی است که اکنون چند سالی است از کسوت دیپلماسی کنار کشیده است ولی همچنان از تحلیل های عمیق و پرنکته ای برخوردار است. او معتقد است نه‌تنها دیپلماسی با میدان در تضاد نیست، بلکه میدان پشتوانه‌ی دیپلماسی است؛ یعنی اگر مؤلفه‌های اقتدار هر کشوری گرفته شود، کاری از دیپلماسی ساخته نیست؛ چون دیپلماسی به‌غیر از میدان پشتوانه‌ای ندارد.با توجه به شائبه‌هایی که چندی پیش در خصوص تضاد و دوگانگی بین دو حوزه‌ی دیپلماسی و میدان مطرح‌شده بود، شما چه نظری در مورد ارتباط این دو حوزه دارید؟ آیا واقعاً این دو حوزه‌ متفاوت و منفک از یکدیگرند؟ما باید اوّل بدانیم که دیپلماسی و میدان چه معنایی دارد. آیا این‌ دو حوزه با هم در تضاد هستند، یا مکمل یکدیگرند؟ اصلاً دیپلماسی چیست؟ دیپلماسی، یعنی راه و روشی برای تأمین منافع ملی کشورها؛ حالا هر کشوری که باشد. آمریکا با دیپلماسی‌اش به‌دنبال منافع ملی‌ خود است، منتها منافع ملی‌‌اش را نامشروع تعریف کرده است. خب، دیپلماسی کشورهای دیگر مثل روسیه و چین هم در خدمت منافع ملی‌شان است،‌ حتی ایران هم همین‌طور است.منافع ملی هر کشوری، بستگی به جوهره‌ی آن حکومت‌ دارد. هر کشوری منافع ملی خود را به‌گونه‌ای تعریف کرده است. وقتی دیپلماسی برآیند اقتدار هر کشوری باشد، منافع ملی‌اش تأمین می‌شود. اقتدار هر کشور ناشی از قدرت اقتصادی، توان نظامی، قدرت فرهنگی، توان تأثیرگذاری بر مراکز و کشورهای دیگر، بسیج افکار عمومی یا دیپلماسی عمومی است. حالا یک کشور به‌لحاظ اقتصادی خیلی قوی است،‌ ولی به‌لحاظ نظامی ضعیف‌تر است و از آن بهره می‌گیرد. پس، نه‌تنها دیپلماسی با میدان در تضاد نیست، بلکه میدان پشتوانه‌ی دیپلماسی است؛ یعنی اگر مؤلفه‌های اقتدار هر کشوری گرفته شود، کاری از دیپلماسی ساخته نیست؛ چون دیپلماسی به‌غیر از میدان پشتوانه‌ای ندارد. پس، میدان نه‌تنها در ایران، بلکه در تمام دنیا پشتیبان دیپلماسی است. تفکیک این دو هم اشتباه است. آقای ویلیام برنز، مسئول سی.آی.ای آمریکا در کتاب «گفت‌وگوهای پشت‌پرده» می‌گوید، همیشه توان نظامی، دفاعی، قدرت اجماع‌سازی و تحریم‌ها پشتوانه‌ی دیپلماسی بوده است. او می‌گوید، توان نظامی ما باعث شد هرطور که می‌خواهیم کشورهای دیگر را اداره کنیم.شهید سلیمانی به چه میزان در منطقه تسهیل‌گر منافع ملی جمهوری اسلامی ایران بوده است؟ شما نقش ایشان در سیاست خارجی ایران را چگونه ارزیابی می‌کنید؟سردار سلیمانی از ابتدای جنگ در کرمان به عده‌ای از جوانان آموزش داد، گردان درست کرد و به جبهه رفت. ایشان از آن موقع درگیر جنگ، مقاومت و مبارزه بود. در واقع، سردار سلیمانی یک بُعدی نبود. ایشان فقط فرمانده نظامی نبود. ما فرماندهان نظامی زیادی داشتیم. خیلی از آن‌ها همه‌ی عمرشان را در جنگ و جبهه و مقاومت بودند، ولی چرا تنها یکی سردار سلیمانی می‌شود؟ برای اینکه چندوجهی بود. قدرت تأثیرگذاری سردار سلیمانی روی گروه‌ها و جریان‌های خارجی بسیار زیاد بود. ایشان می‌توانست در داخل کشور با جریان‌های مختلف نظامی و سیاسی صحبت کند و اجماع درست کند. اگر به هر دلیل اجماع حاصل نمی‌شد، نظرات را به همدیگر نزدیک می‌کرد؛ حتی ایشان در عراق، اقلیم کردستان،‌ لبنان و فلسطین هم این‌گونه عمل می‌کرد. لبنان گروه‌ها و دیدگاه های متعددی دارد. با این که دست برتر در اختیار حزب‌اللّه است، ولی نمی‌توان با زور به آنان امر و نهی کرد. هیچ‌کس در خط مقاومت حاضر نیست که عقیده‌ی تحمیلی بپذیرد. بااین‌حال، سردار همه را به زیر یک چتر آورد.حاج قاسم عزیز به همان میزانی که در ارتباط با سیاسیون و نظامیون موفق بود، همان‌قدر هم با مراجع و علمای دینی موفق بود. این باعث می‌شد که این دیپلماسی از وجوه متفاوت سردار سلیمانی بهره‌مند شود.اگر بخواهیم ماحصل دو حوزه‌ی دیپلماسی و میدان را ارزیابی کنیم، شما وزن کدام یک از این دو حوزه را سنگین‌تر می‌دانید؟ دیپلماسی همیشه متکی به میدان است؛ یعنی دیپلماسی در هر کشور متکی به مؤلفه‌های اقتدار آن کشور است. ممکن است کشوری به‌لحاظ نظامی ضعیف باشد، امّا در اقتصاد و رسانه‌ قوی باشد. بعضی از کشورهای کوچک، رسانه‌های متعددی درست می‌کنند؛ چون می‌خواهند فضای خبری دنیا را در اختیار بگیرند. با خود می‌گویند حالا که ما به‌لحاظ اقتصادی، اقلیمی، نظامی و جغرافیایی ظرفیت لازم را نداریم، پس، مؤلفه‌ی قدرت دیگری درست کنیم. آن مؤلفه‌ی قدرت را به‌سمت رسانه می‌برند.موضوع دیگر اینکه نمی‌توان این مطلب را به‌صورت کلی دید که وزن کدام بیشتر است. با فرض اینکه دیپلماسی متکی به مؤلفه‌های اقتدار داخلی و از جمله میدان است، ولی در شرایط مختلف، متفاوت است. یک‌وقت شما در بحران هستید، یک‌وقت در مشکلات یا جنگ. خب، طبیعی است که میدان به کمک شما بیاید. در این شرایط، وزن میدان سنگین می‌شود. ما در خلال جنگ تحمیلی عراق با ایران، این قضیه را دیدیم. وقتی دیپلماسی تمام تلاش خود را کرد که اجلاس سران کشورهای متعهد را از عراق به‌جای دیگری منتقل کند و فشار روی دیپلماسی زیاد بود، میدان به کمک آمد؛ یعنی پالایشگاه الدوحه و سازمان کنفرانس اسلامی بمباران شد و دنیا گفت که عراق امن نیست. خود صدام گفت که من نمی‌توانم امنیت را تعریف کنم. خب، در آن برهه، وزن میدان قوی‌تر و بیشتر بود و میدان به کمک 
دیپلماسی آمد. 
ادامه در صفحه 2
سردار واقعاً فراجناحی بود
ارسال دیدگاه
اخبار روز
ضمیمه