بررسی« اقتصاد سرآمد» از رفتار چين پس از سفر رئيسي

خروج آخرين شركت نفتي چين از ايران

گروه نفت و انرژی – فاطمه کریمی - در جریان سفر اخیر ابراهیم رئیسی به چین، رسانه‌های ایران از امضای ۲۰  يا 22 تفاهم‌نامه و سند همکاری خبر داده و ادامه توسعه میادین نفتی توسط شرکت‌های چینی را از «مهمترین دستاوردهای سفر دانسته و رسانه‌هاي دولت نيز حسابي به پوشش اين خبر پرداختند» اين در حالي است كه حدود ده روز بعد از پايان سفر رئيسي، نه تنها قراردادي منعقد نشد، بلكه آخرين شركت چيني هم رخت بر بست و از ايران رفت! در اين باره ما حرف تازه اي نداريم جز يادآوري آن چه كه قبلا نوشته و در اقتصاد سرآمد منتشر كرده‌ايم:
اول: چين قابل اعتماد نيست
گفته بوديم كه چين قابل اعتماد نيست و گفتيم كه چين تنها چيزي كه مي‌فهمد «منافع ملي چين»‌ است و هيچ ارزشي براي تعهدات و مسائلي مانند حقوق بشر يا رفاقت استراتژيك و امثال اين‌ها را ندارد. اگر كاري باشد كه در آن دلار و يوآن خوابيده باشد، چين مرد ميدان است؛ در غير اين صورت نه سفر برايش مهم است و نه تفاهم نامه. 
دوم:‌چين پول را مي‌شناسد
چين، ايران و غير ايران را نمي شناسد؛ بلكه فقط پول را مي‌شناسد. در اين باره هم بارها سخن گفتيم. چين در ايران در پروژه‌هایی به ارزش ۶۱۸ میلیون دلار در ایران سرمایه‌گذاری کرده است، در حالي كه برابر گزارش تجارت نيوز، در مجموع ورود سرمایه‌های چینی در کشورهای عرب حوزه خلیج فارس، از سال ۲۰۱۸ تا ۲۰۲۲ تقریبا ۷۲ برابر ایران بوده است و هرگز چین این سرمایه‌گذاری‌ها را در معرض ریسک همکاری با ایران قرار نمی‌دهد.
چين به ايران نياز ندارد
ما در تحریریه روزنامه اقتصادسرآمد بارها گفتيم كه همه تخم‌مرغ‌ها را در سبد چين نگذاريد. چين نه رفيق استراتژيك است و نه دشمني با غرب را دليل بر رفاقت با كسي مي‌داند زيرا هر آن ممكن است با امريكا وارد مذاكرات دوستي شود. 
چين سه بازار بزرگ دارد: اول بازار داخلي با بيش از 1.5 ميليارد جمعيت. دوم بازار اروپا و امريكا و سوم ساير بازارها
اجناس درجه يك چيني كه بسيار با ارزش هستند، براي بازار اول طراحي و توليد مي‌شوند و براي بازار دوم، اجناس درجه 2 و ساير توليدات درجه 3 و بنجل براي ساير بازارهاست كه كشور ايران هم يكي از بازارهاي دست سوم چين. است. اگر همه مشتريان بازار دست سوم چين را جمع ببنديم و با جمعيت ايران نسبت بگيريم، مي‌بينيم كه بازار ايران براي  چين حرفي براي گفتن ندارد. سوال اين است: چين چه نيازي به بازار ايران دارد؟
از نگاه ديگر، كشور چين در فاصله سال‌هاي ۲۰۱۸ تا ۲۰۲۲ ، به استناد گزارش رسانه ها، ۲۲.۵ میلیارد دلار در عربستان، ۱۳ میلیارد دلار در عراق، ۴.۶ میلیارد دلار در کویت، ۱.۸ میلیارد دلار در قطر، ۱۹.۳ میلیارد دلار در امارات و ۲.۵ میلیارد دلار در عمان سرمایه‌گذاری کرده و حتی سرمایه‌گذاری چین در بحرین بیش از دو برابر ایران بوده است.
مي‌بينيم كه اينجا هم سهم ايران از همكاري با چين، اندك است و چين حتا بحرين را به ايران ترجيح داده است. با اين وصف، آيا چين مي‌تواند رفيق معمولي براي ايران باشد تا برسد به استراتژيك؟
احمد صرامی، رئیس کمیسیون بازرگانان اتحادیه صادرکنندگان فرآورده‌های نفت، به تجارت‌نیوز گفته است: «سفر ابراهیم رئیسی به چین صرفا جنبه سیاسی داشت و نباید روی ابعاد اقتصادی آن تمرکز کرد. ساینوپک نیز به عنوان یک شرکت سرمایه‌گذاری توجهی به مواضع سیاسی چین ندارد و منافع خود را در نظر می‌گیرد». اين گفته بدان معناست كه چين براي شركت‌هاي خود و شركت‌هاي چيني براي خود چين هم رفيق استراتژيك نيستند؛ تا برسد به ايران!
سوم:‌ تضاد تفكر شيعي با كمونيسم غير قابل انكار است
چهار سال بعد از خروج شرکت سی‌ان‌پی‌سی چین از فاز ۱۱ میدان گازی پارس جنوبی، شرکت ساینوپک چین نیز به طور رسمي از ادامه توسعه پروژه میدان نفتی یادآوران ایران منصرف شد و اين در حالي است كه حدود دو هفته از سفر رئيسي به چين مي‌‌گذرد. نه تنها تفاهم نامه اي به قرارداد منتهي نشد، بلكه قرارداد رسمي گذشته نيز باطل شد. هم cnpc و هم ساينويك!
قبلا نيز اشاره و تاكيد داشتيم كه تضادهاي ماهوي بين تفكر جمهوري اسلامي و چين وجود دارد. تفكر شيعي‌– علوي هيچ مناسبي با تفكر كمونيستي نداشته و ندارد. اين دو نه تنها رفاقتي نمي‌توانند به هم بزنند، بلكه در تضاد دروني و عميق با يكديگر هستند. 
به راحتي مشاهده مي‌كنيم كه شركت‌هاي چيني در فرايند سياست‌هاي كشور چين قرار نمي‌گيرند. به عبارتي، مسائل و منافع خود را با مسائل سياسي بين چين و ديگر كشورها گره نمي زنند. هر كدام كار خود مي‌كنند؛ شركت چيني بر اساس منافع اقتصادي قرارداد مي‌بندد يا فسخ مي‌كند و كشور چين هم تفاهم‌نامه سياسي مي‌بندد و زماني منافع ملي‌اش تامين شود، عمل مي‌كند و اگر منافع ملي‌اش تامين نشود، عمل نمي‌كند. و البته آن قدر هم گردن كلفت هست كه كسي نتواند ايرادي به او بگيرد و اگر هم ايرادي بگيرد، چه مي‌تواند بكند؟
سبك و اسلوب قدرت‌مداري همين است. استكبار در غرب باشد يا شرق فرقي ندارد؛ زيرا ماهيت استكبار يكي است. از اين روست كه ما بايد به مراوده‌هاي سياسي خود ادامه بدهيم و تلاش بكنيم كه دوستان سياسي! داشته باشيم؛ همچنين بتوانيم از اين مفر، براي ملت خود اقتصاد بياوريم؛ اما و اما و هزار اما كه نبايد از كشوري مانند  چين به عنوان رفيق استراتژيك ياد بكنيم. نبايد به تفاهم‌نامه ها و حتا قراردادها با چين دل ببنديم. بايد «المومن الكيس»‌ باشيم. مسير تفكر شيعي-علوي از همه مسيرها جداست. شخصيت خودش را دارد و بايد بتواند براي طي مسير به خودش متكي باشد. در اين رابطه، هيچ چيزي جز فرمايشات رهبري، راهبرد نيست. هيچ چيزي جايگزين تفكر ولايي نمي‌شود و ما نبايد تفكر ولايي را به لبخندهاي چيني ببنديم. جهان فراخ‌تر از چين است و ما راه‌هاي متعدد ديگري هم داريم تا دستمان زير ساتور چين نباشد.
  خروج آخرين شركت نفتي چين از ايران
ارسال دیدگاه
اخبار روز
ضمیمه