«روزنامه سرآمد» بررسی کرد؛

جایگاه میراث و دیپلماسی فرهنگی در سنت دیرین دریانوردان

گروه فرهنگ دریا- سعید قلیچی - خلیج‌فارس برای مردمان این سرزمین تنها گستره‌ای از آب نیست، بلکه کتابی زنده از فرهنگ و خاطره است. هر موج این دریا راوی داستانی از نیاکان ماست. هر بادبانِ افراشته بر پهنه‌ آن، از تاروپودِ حافظه نسل‌های درهم‌تنیده شده است.
به گزارش روزنامه دریایی اقتصاد سرآمد، در این خاستگاهِ خرد دریایی، دلیران و دریانوردانِ دیروز دانش و تجربه‌ خود را در قالب افسانه‌ها، نغمه‌ها و مهارت‌ها به نسل‌های امروز به میراث سپرده‌اند. آنچه امروز در ساحل و دریا به چشم می‌خورد، صرفاً یادگاری از گذشته نیست، بلکه میراث زنده و پویایی است که در متن زندگی جاری است. 
این میراث ناملموس نه در موزه‌ها محصور است و نه در کتاب‌ها؛ صدای آن در آواز ملاحان، در رقص باد با بادبان‌ها و در لالایی‌های شبانه‌ مادران ساحلی برای کودکان، طنین‌انداز است؛ میراثی که همگام با زمان پیش می‌رود و در برابر تغییرات انعطاف از خود نشان می‌دهد، گواهی بر نیروی خلاقه‌ فرهنگ و زیست‌پذیری و تداوم مانای آن است.

میراث زنده، رمز تاب‌آوری جامعه ساحلی
نسل‌اندرنسل، مردمان کناره‌ خلیج‌فارس با بهره‌گیری از میراث نیاکان، در برابر تندباد حوادث ایستادگی کرده‌اند. هنر ساخت لنج‌های بادبانی، مهارتِ دریانوردی با ستارگان و شناختِ رازهای جزرومد، نمونه‌هایی از گنجینه‌ای هستند که نیروی حیات‌بخش خود را به جامعه ارزانی داشته‌اند. این آموخته‌های کهن به‌مثابه سپری فرهنگی، در زمان سختی‌ها عامل بقا و پیشرفت بوده‌اند. هنگامی که طوفان‌های روزگار (از تغییرات اقلیمی تا دگرگونی‌های اقتصادی) بر این سواحل تاختند، همین سنت‌های پویا چون لنگری معنوی، جامعه را ثابت‌قدم نگه داشتند. بی‌شک در قلب هر جامعه‌ای که توانسته خود را با امواج تحول هماهنگ سازد، میراث زنده عامل اصلی تاب‌آوری و پایدار ماندن هویت بوده است.

حافظه فرهنگی و انتقال میان‌نسلی
حافظه فرهنگی این دیار نه‌تنها در سنگ‌نوشته‌ها و اسناد کهن، بلکه در سینه‌ها و ذهن‌ها محفوظ مانده است. هربار که پیر دریانوردی قصه سفرهای دوردست خود را برای جوان‌ترها بازگو می‌کند، حافظه فرهنگی زنده شدهو پلی میان گذشته و حال برپا می‌شود. انتقال این گنجینه از نسلی به نسل دیگر، همان انتقال بین‌نسلی است که راز تداوم هویت ما را در خود نهفته دارد.
در مراسم آیینی، جشن‌های صیادان و گردهمایی‌های شبانه کنار دریا، نسل‌ها در کنار هم می‌نشینند تا تجربه‌ها، حکمت‌ها و آرزوهای خویش را به اشتراک بگذارند. این چرخه روایت و آموزش، همچون رشته‌ای زرین نسل امروز را به نیاکان پیوند می‌دهد و تضمین می‌کند که مشعل خرد دریایی هرگز خاموش نشود.

تفاهم متقابل و دیپلماسی فرهنگی 
آب‌های نیلگون خلیج‌فارس از دیرباز مرز جداکننده نبودند، بلکه مسیر پیوند‌دهنده فرهنگ‌ها و ملت‌ها بوده‌اند. ملوانان و بازرگانانی که از این کرانه به آن کرانه سفر می‌کردند، با خود نه‌تنها کالا که حکایت‌ها، نغمه‌ها و سنت‌ها را نیز به ارمغان می‌بردند. در برخورد مردمان ساحل‌نشین، تفاهم متقابل نه بر پایه زبان مشترک، بلکه براساس تجربه‌های مشترک شکل می‌گرفت، چنان‌که یک صیاد عرب‌زبان و یک لنج‌بان فارسی‌زبان هر دو به چشم برادر به یکدیگر می‌نگریستند.
ای بسا هندو و ترک همزبان
ای بسا دو ترک چون بیگانگان

پس زبان محرمی خود دیگرست
همدلی از همزبانی بهترست

غیر نطق و غیر ایما و سجل
صد هزاران ترجمان خیزد ز دل

جمله مرغان هر یکی اسرار خود
از هنر وز دانش و از کار خود

با سلیمان یک بیک وا می‌نمود
از برای عرضه خود را می‌ستود
پیش از آنکه سفیران سیاسی میان کشورها پل بزنند، این لنج‌های چوبی و دریانوردانِ دل‌آشنا بودند که نقش سفیران فرهنگی را ایفا می‌کردند. هر سفر دریایی به مثابه فرصتی برای عمل می‌کرد که در آن هر بندر میزبان دوستی تازه و هر گفت‌وگوی ساده بر عرشه زمینه‌ساز احترام متقابل و شناخت عمیق‌تر می‌شد. امروز نیز همین میراث مشترک می‌تواند الهام‌بخش گفت‌وگو و همدلی میان ملت‌ها باشد و یادآور شود که ما فرزندان یک اقیانوس از فرهنگِ بشری هستیم.

هویت ناملموس 
هویت ناملموس ما همان روح مشترکی است که در پیکره فرهنگ جریان دارد و مردمان را فراتر از مرزها به هم پیوند می‌دهد. این هویتِ گرچه بی‌پیکر و نادیدنی است، اما بنیان همه داشته‌های دیدنی و ارزشمند ماست؛ گوهری است نهفته در دل موج‌ها که هرچند پنهان است، تابنده و راهنماست. باشد که بادبان‌های حافظه و فرهنگ همواره در بادِ مهر و دانایی برافراشته بمانند و ما را به ساحل‌های روشن آینده رهنمون شوند.

میراث زنده در بستر آب، در خلیج‌فارس
استادان ارجمند، نگهبانان گنجینه‌های ناپیدا و میراث‌بانان آب‌ها و ساحل؛ درود بر شما که در کنار کهن‌ترین روایت‌های انسانِ خِرَدورز ایستاده‌اید، روایاتی که نه بر کاغذ که بر امواج نوشته شده‌اند. ما امروز، به پاسداشت جغرافیا نیامده‌ایم، آمده‌ایم تا در برابر یک حقیقت فرهنگی فراتاریخی سر فرود آوریم؛ حقیقتی به نام خلیج‌فارس که نه‌فقط یک دریا که یک روایتِ زنده است.
در اینجا کنار میراث‌بانانی حضور یافته‌ایم که در سواحل جنوب ایران، آب، چوب و انسان، سه‌گانه‌ای مقدس ساخته‌اند که قرن‌هاست بر مدار حکمت زیستی می‌چرخد. در این اقلیمِ پُردرد و پُرغرور، انسان، نه سلطه‌گر طبیعت که هم‌پیمان آن بوده است. او از دریا، رسم تعادل آموخته و با ستارگان، مسیر می‌پیموده. او به دریا گوش داده است؛ نه برای تسخیر، بلکه برای تسلیمِ حکمت‌شدن و لنج، این جان‌پیکرِ چوبی، تجسم همین تسلیم عاشقانه است. بدنه‌اش را نجار ساخته، اما جانش را نسل‌ها از مهر، معنا و حافظه دمیده‌اند. لنج، شناور بر فرهنگ است؛ شناور بر میراث زنده و حافظه‌ فرهنگی که در آیین‌ها و آوازها، در دوخت بادبان و رنگ بدنه، در حرکت و مکث، جاری است. این میراث، موزه‌پسند نیست؛ زنده است، زیسته می‌شود و در جانِ نسل‌ها، همچون رود در بستر، جاری است و این تنها صدای ما نیست. یونسکو، وجدان فرهنگی جهان نیز این صدا را شنیده است. دانش لنج‌سازی و دریانوردی سنتی خلیج‌فارس، در فهرست جهانی میراث ناملموس ثبت شده است؛ نه به‌عنوان یک صنعت، بلکه به‌عنوان یک نظام دانایی، یک فلسفه بقا، یک روایت مشترک انسانی.
در سند این ثبت، نام «خلیج‌فارس» بیش از ۱۵۰بار تکرار شده است؛ نه به‌عنوان یک جغرافیا، بلکه به‌عنوان جایگاه اندیشه، مظهر هویت و نقطه اتصال تمدن‌ها. و باز اگر از لنج‌ها فراتر برویم، به آنچه در دل این چوب‌ها نفس می‌کشد: دانش زیسته، مهارت سنتی، آیین‌های نسلی، روایت‌های شفاهی و هنرهایی را می‌یابیم که در بستر زمان شکوفا شده‌اند. این‌ها همه، مصداق‌هایی زنده از میراث ناملموس هستند که در پنج‌ساحت درخشان تجلی یافته‌اند:
1-در بیان‌های شفاهی
2-در آیین‌های اجتماعی
3-در هنرهای نمایشی
4-در دانش‌های سنتی و بومی
5-و در مهارت‌های مرتبط با صنایع دستی.
این میراث، همزمان زیبا، کاربردی و حکیمانه است و راز ماندگاری آن، همان است که در واژگان یونسکویی می‌خوانیم: تاب‌آوری، انتقال میان‌نسلی و تفاهم متقابل. زیرا فرهنگ، اگر نتواند پل بسازد، دیگر دیوار است و میراث، اگر نتواند دل‌ها را به هم گره بزند، دیگر گنج نیست، بلکه غبار است. ما نیامده‌ایم که خاطره بسازیم، ما آمده‌ایم که حافظه را زنده نگه داریم. ما فرزندان باد و موجیم؛ نسل‌های پیش از ما، بر این آب‌ها، نه‌تنها کالا، بلکه مهر و معنا را با لنج‌ها جابه‌جا می‌کردند.
لنج‌ها، سفیران بی‌پرچم دیپلماسی فرهنگی بودند و خلیج‌فارس، جغرافیای دل‌هایی بود که با هم سخن می‌گفتند، پیش از آنکه دولتیان سخن بگویند. و امروز، در عصر بحران‌های زیست‌محیطی، گسست‌های هویتی و تاریکی گفت‌وگو، بیش از هر زمان، به نور این میراث نیاز داریم؛ به فلسفه لنج‌ساز،به مهارت دریانورد، به درک عمیق مردمان ساحلی از زیستن با طبیعت و به جوهره‌ انسان فرهنگی‌.
و در پایان، بگذارید بادبان این سخن را با نَفَسی شاعرانه بربندم:
هر لنجی که بر آب می‌لغزد،
واژه‌ای‌ست از زبانِ مهر.
و هر موجی که به ساحل می‌رسد،
پیامی‌ست از حافظه‌ای که هنوز زنده است.
جایگاه میراث و دیپلماسی فرهنگی در سنت دیرین دریانوردان
ارسال دیدگاه
اخبار روز
ضمیمه