وضعیت کارگران پس از انفجار اسکله شهیدرجایی!

حمید الماسی‌نیا-  انفجار اخیر در بندر شهیدرجاییـ یکی از مهم‌ترین گلوگاه‌های تجاری کشورـ بار دیگر توجه افکار عمومی را به وضعیت نادیده گرفته‌شده کارگرانی جلب کرد که در قلب عملیات بارگیری، تخلیه، تعمیر و نگهداری مشغولند؛ کارگرانی که باوجود نقشی کلیدی در زنجیره‌ تجارت ملی، در لحظه بحران، بی‌پناه‌تر از همیشه جلوه‌گر شدند. این حادثه، اگرچه ابعادی ملی داشت، اما بار سنگین آن، بیش از همه بر دوش همان طبقه‌ای افتاد که همیشه «در میدان» هستند ولی کمتر «در تصویر» می‌آیند: کارگران بنادر، اسکله‌ها، خدمات لجستیک و باربری.
بحران، آینه‌ای برای بازتاب شکاف‌های قدیمی
در روزهای پس از انفجار، مشخص شد که بسیاری از کارگران شاغل در بندر، فاقد بیمه‌ کامل، قراردادهای رسمی یا پوشش‌های حمایتی لازم در برابر حوادث شغلی‌اند. برخی گزارش‌ها حاکی از آن است که تعدادی از کارگران پیمانی یا روزمزدی، به‌رغم مصدومیت، نه امکان استفاده از بیمه درمانی را داشته‌اند و نه از حمایت‌های اضطراری بهره‌مند شده‌اند. این وضعیت، زنگ خطری است برای کل سیستم کار در حوزه حمل‌ونقل دریایی و صنایع وابسته؛ حوزه‌ای که باوجود نقش استراتژیک در اقتصاد کشور، با ضعف جدی در صیانت از حقوق کارگران مواجه است.
ضعف نظارت، قربانی خاموش می‌گیرد
یکی از مسائل کلیدی در این ماجرا، فقدان نظارت مؤثر بر ایمنی محیط کار و پایبندی پیمانکاران به حقوق قانونی کارگران بود. این ضعف نه‌تنها در لحظه انفجار که در ساختارهای پیشین نیز دیده می‌شد؛ از نبود آموزش‌های کافی ایمنی گرفته تا کمبود تجهیزات حفاظتی و فقدان نظام پاسخگویی شفاف در مواقع حادثه.
سوالی که همچنان بی‌پاسخ مانده این است:
چرا باوجود بارها هشدار درباره شرایط سخت کار در بنادر، اقدامات پیشگیرانه انجام نشده است؟
علاوه‌بر آسیب‌های جسمی و روانی، پیامد دیگر انفجار، رکود نسبی در فعالیت‌های بندری و اختلال در فرآیند بارگیری و تخلیه بود؛ مسئله‌ای که مستقیماً بر درآمد هزاران کارگر روزمزد یا پروژه‌ای تأثیر گذاشت. وقتی اسکله خاموش می‌شود، نان کارگر نیز قطع می‌شود. این رخداد نشان داد که زندگی کارگران، همچون چرخ‌های کانتینری که جابه‌جا می‌کنند، زیر سایه بی‌ثباتی و ناامنی می‌چرخد؛ بی‌آنکه چتر حمایتی موثری بالای سرشان باشد.
چه باید کرد؟ فراسوی وعده‌ها و رسانه‌ها
تجلیل از «کارگران فداکار بندر» در رسانه‌ها، هرگز جای خالی قرارداد دائمی، بیمه درمانی و حمایت قضایی را پر نمی‌کند. اگر حادثه اسکله شهیدرجایی دردی را آشکار کرده، آن درد، زخم قدیمی سیستم کاری است که کارگران را تنها منبع مصرف انرژی می‌بیند، نه انسان‌هایی با حقوق، کرامت و امنیت.
اکنون زمان آن است که:
• بازنگری جدی در وضعیت پیمانکاری‌ها،
• ایجاد سامانه‌ شفاف ایمنی و گزارش‌دهی،
• الزام به بیمه و قرارداد رسمی برای تمامی کارگران بندر،
• و تشکیل صندوق‌های حمایت اضطراری برای حوادث شغلی در اولویت سیاست‌گذاران قرار گیرد.
سخن آخر
انفجار اسکله شهیدرجایی، اگرچه یک حادثه صنعتی بود، اما فراتر از آن، نشانه‌ای از انفجار خاموش اعتماد، امنیت و عدالت برای کارگرانی بود که ستون‌های پنهان اقتصادند. این حادثه می‌تواند و باید نقطه عطفی برای اصلاحات ساختاری در حقوق و معیشت کارگران باشد؛ پیش از آنکه فاجعه‌های بعدی، این زخم را عمیق‌تر کنند. تبریک گفتن در چنین روزی، اگر با شناخت دردها و اراده‌ واقعی برای تغییر همراه نباشد، چیزی جز نمک پاشیدن بر زخم نیست. امروز زمان آن است که نه‌تنها گرامی بداریم که پاسخگو نیز باشیم. که نپرسیم کارگر برای ما چه کرده، بلکه بپرسیم ما برای او چه کرده‌ایم؟ تا روزی که «کارگر بودن» همزمان با «امنیت، کرامت و رفاه» باشد، نه صرفاً مشقت و فراموشی.
فعال رسانه‌ای
وضعیت کارگران پس از انفجار اسکله شهیدرجایی!
ارسال دیدگاه
اخبار روز
ضمیمه