یک کارشناس اقتصادی در یادداشتی برای «روزنامه سرآمد» بررسی کرد؛
تبعات اقتصادی جنگهای منطقه ای
گروه اقتصاد-پریسا حاجیمحمدی- جنگها تأثیرات مخرب و گستردهای بر اقتصاد جهانی دارند. این تأثیرات شامل افزایش هزینههای نظامی، کاهش تولید ناخالص داخلی، تورم، اختلال در تجارت بینالملل و کاهش سرمایهگذاری هستند. جنگها همچنین میتوانند منجربه تغییرات ساختاری در اقتصادها و افزایش بیثباتی سیاسی و اقتصادی شوند.
به گزارش روزنامه اقتصاد سرآمد، جنگ و اقتصاد بهطور غیرقابل جبران بر ساختار اقتصادی کشورهای درگیر تأثیر میگذارند. نوسانات اقتصادی جنگ با تأثیر بر تولید، اشتغال، تجارت جهانی و سرمایهگذاریهای خارجی، مشکلات اقتصادی زیادی را بهوجود میآورد که میتواند سالها پس از پایان جنگ ادامه یابد. این نوسانات نهتنها به کشورها و جوامع درگیر جنگ آسیب میزند، بلکه به بازارهای جهانی و اقتصادهای دیگر نیز آسیبهای زیادی وارد میکند.
کارشناسان اقتصادی معتقدند که شناسایی، مدیریت و پیشبینی اثرات نوسانات اقتصادی ناشی از جنگها، امری ضروری برای دولتها، سازمانهای بینالمللی و بازارهای جهانی است. استراتژیهای اقتصادی پایدار و کارآمد میتواند کمک کند تا کشورها از بحرانهای اقتصادی پس از جنگ عبور کرده و به مسیر رشد و توسعه بازگردند.
پریسا حاجیمحمدی، دکترای کسبوکار حرفهای و کارشناس اقتصادی در یادداشتی اختصاصی برای روزنامه به بررسی عوامل اقتصادی موثر از برپایی جنگ پرداخته است. او در این نوشتار عنوان میکند که تحمیل افزایش هزینه جنگها به دولتها ممکن است ایجاد بحرانهایی را به همراه داشته باشد که افزایش تورم، تهدید امنیت غذایی و نابودی محیطزیست تنها بخشی از تبعات برپایی جنگها در طول سالهای گذشته بوده است. ادامه مطلب فوق را میخوانید:
تبعات اقتصادی جنگها در یک نگاه
درخصوص جنگهای پیش آمده در جهان باید گفت، افزایش شدید هزینههای بودجه در زمان جنگ چالشهای اقتصادی پیش روی دولتها در زمان بحران بهوجود میآورد که پیوسته در حال افزایش است. حمله و شروع یک جنگ همواره فاجعهای تمامعیار برای صلح جهانی است. همچنین تعدادی از روندهای نامطلوب اقتصادی جهانی از پیش موجود، از جمله افزایش تورم، افزایش ناامنی غذایی، جهانیزدایی و تخریب محیطزیست را به شدت تشدید میکند.
علاوهبر این، با پایان جنگ و ایجاد صلح، تعادل در اولویتهای مالی حتی در اقتصادهای پیشرفته نیز میتواند بسیار چالشبرانگیز باشد و بهبودی حاصل نشود. در کشورهایی که به دلیل حملات جنگی در وضعیت پریشانی اقتصادی شدیدی قرار میگیرند، دچار تخریب سرمایه فیزیکی هستند و علاوهبر افزایش عمومی پریشانی اقتصادی در سراسر جهان التهاب روانی در امور بینالمللی ابجاد میکند.
در بسیاری از شرایط، جنگ میتواند منجربه تورم و در نتیجه پسانداز مردم، افزایش عدماطمینان و از دستدادن اعتماد به سیستم مالی شود. به عنوان مثال، در جنگ داخلی ایالات متحده، کنفدراسیون برای تأمین هزینههای جنگ با مشکل مالی مواجه شد. بنابراین، آنها شروع به چاپ پول برای پرداخت حقوق سربازان کردند، اما با چاپ پول، ارزش پول بهزودی کاهش یافت. تورم بالا بیشترین آسیب را به پساندازکنندگان با درآمد متوسط وارد کرد، زیرا آنها میدیدند که ارزش پساندازهایشان از بین رفته
است.
تجربه جنگ جهانی دوم چه میگوید؟
در طول جنگ جهانی دوم، ایالات متحده شاهد افزایش تورم بود، زیرا اقتصاد نزدیک به ظرفیت کامل خود کار میکرد، سطح بالای هزینههای دولت و کمبود کارگران فشارهای تورمی را به همراه داشت. در طول جنگ، اقتصاد همچنین میتواند به دلیل کمبود کالاها و خدمات و افزایش قیمت مواد اولیه مانند نفت، تورم ناشی از فشار هزینه را تجربه کند. (جالب اینجاست که تورم در جنگ جهانی دوم با کنترل قیمتها و جیرهبندی محدود شد.)
اگر کشوری در اثر جنگ ویران شود و ظرفیت تولید کالاها به شدت کاهش یابد، میتواند شرایط ابرتورم را ایجاد کند، زیرا دولتها برای مقابله با کمبود کالا، به شدت پول چاپ میکنند. به عنوان مثال، با یک اقتصاد ویرانشده، در سال۱۹۴۶، مجارستان و اتریش بالاترین نرخهای ابرتورم را تجربه کردند.
چالشهای پیش روی اقتصاد جهانی
برای اقتصاد جهانی، کمبود سوخت و غذا ناشی از جنگ، تورم پس از همهگیری را که در بیشتر نقاط جهان به بالاترین حد خود در چنددهه گذشته رسیده بود، تشدید میکند. با توجه به اینکه تورم بسیار پایین دهه۲۰۱۰ هنوز اقتصاددانان کلان دانشگاهی را گیج میکند، گفتن اینکه علل آن کاملاً شناختهشده است، اغراقآمیز خواهد بود.
محرکهای اصلی آشکار هستند؛ اول، دولتها و بانکهای مرکزی در کاهش محرکهای بیسابقه اقتصاد کلان در زمان صلح کند بودند. مطمئناً، محرکهای اولیه بیسابقه به کاهش مرحله اول همهگیری کمک زیادی کردند، اما در برخی موارد، این محرکها بیش از حد طولانی شدند و پس از بازگشت غیرمنتظره و شدید در اقتصادهای پیشرفته و برخی بازارهای نوظهور، بیش از حد مؤثر واقع شدند.
اختلالات زنجیره تأمین نیز عامل اصلی مؤثر در تورم بوده است، اگرچه برخی فشارها بر عرضه را باید واقعاً در افزایش ناگهانی تقاضا جستوجو کرد.افزایش نرخها و اینکه بانکهای مرکزی در نهایت چقدر باید نرخ بهره را افزایش دهند و تا چه مدت این نرخها بالا خواهند ماند، یک سوال اساسی است.
افزایش تورم جهان در پی جنگها
پیشبینی اصلی مقامات فدرالرزرو این است که آنها نرخ وجوه فدرال را از نزدیک به صفر در ژانویه به ۲.۷۵درصد افزایش خواهند داد. اولین افزایش ۰.۲۵درصدی انجام شد و فدرالرزرو همچنین انتظار دارد که به سرعت در اندازه ترازنامه عظیم خود کاهش یابد. به نظر میرسد بازارها اعتماد زیادی دارند که اثرات ترکیبی این اقدامات کافی خواهد بود و یک فرود آرام برای اقتصاد بیش از حد داغ وجود خواهد داشت.
اگر هزینههای انسانی را کنار بگذاریم، جنگ هزینههای اقتصادی جدی نیز دارد .آسیب به زیرساختها، کاهش جمعیت شاغل، تورم، کمبود، عدمقطعیت، افزایش بدهی و اختلال در فعالیتهای اقتصادی عادی. از برخی دیدگاهها، جنگ میتواند از نظر ایجاد تقاضا، اشتغال، نوآوری و سود برای تجارت مفید به نظر برسد (بهویژه زمانی که جنگ در کشورهای دیگر رخ میدهد.)
وقتی در مورد «مزایای اقتصادی» جنگ صحبت میکنیم، باید از «مغالطه پنجره شکسته» آگاه باشیم. وقتی پول را صرف جنگ میکنیم، این امر تقاضا ایجاد میکند، اما همچنین نشاندهنده هزینه فرصت عظیمی است، به جای بازسازی شهرهای ویرانشده، میتوانستیم از این پول برای بهبود آموزش یا مراقبتهای بهداشتی استفاده کنیم. به عنوان مثال، هزینه فرصت جنگ عراق تا پایان سال۲۰۰۹، ۸۶۰میلیارد دلار تخمین زده شد. (منبع: نیویورکتایمز)
به گزارش روزنامه اقتصاد سرآمد، جنگ و اقتصاد بهطور غیرقابل جبران بر ساختار اقتصادی کشورهای درگیر تأثیر میگذارند. نوسانات اقتصادی جنگ با تأثیر بر تولید، اشتغال، تجارت جهانی و سرمایهگذاریهای خارجی، مشکلات اقتصادی زیادی را بهوجود میآورد که میتواند سالها پس از پایان جنگ ادامه یابد. این نوسانات نهتنها به کشورها و جوامع درگیر جنگ آسیب میزند، بلکه به بازارهای جهانی و اقتصادهای دیگر نیز آسیبهای زیادی وارد میکند.
کارشناسان اقتصادی معتقدند که شناسایی، مدیریت و پیشبینی اثرات نوسانات اقتصادی ناشی از جنگها، امری ضروری برای دولتها، سازمانهای بینالمللی و بازارهای جهانی است. استراتژیهای اقتصادی پایدار و کارآمد میتواند کمک کند تا کشورها از بحرانهای اقتصادی پس از جنگ عبور کرده و به مسیر رشد و توسعه بازگردند.
پریسا حاجیمحمدی، دکترای کسبوکار حرفهای و کارشناس اقتصادی در یادداشتی اختصاصی برای روزنامه به بررسی عوامل اقتصادی موثر از برپایی جنگ پرداخته است. او در این نوشتار عنوان میکند که تحمیل افزایش هزینه جنگها به دولتها ممکن است ایجاد بحرانهایی را به همراه داشته باشد که افزایش تورم، تهدید امنیت غذایی و نابودی محیطزیست تنها بخشی از تبعات برپایی جنگها در طول سالهای گذشته بوده است. ادامه مطلب فوق را میخوانید:
تبعات اقتصادی جنگها در یک نگاه
درخصوص جنگهای پیش آمده در جهان باید گفت، افزایش شدید هزینههای بودجه در زمان جنگ چالشهای اقتصادی پیش روی دولتها در زمان بحران بهوجود میآورد که پیوسته در حال افزایش است. حمله و شروع یک جنگ همواره فاجعهای تمامعیار برای صلح جهانی است. همچنین تعدادی از روندهای نامطلوب اقتصادی جهانی از پیش موجود، از جمله افزایش تورم، افزایش ناامنی غذایی، جهانیزدایی و تخریب محیطزیست را به شدت تشدید میکند.
علاوهبر این، با پایان جنگ و ایجاد صلح، تعادل در اولویتهای مالی حتی در اقتصادهای پیشرفته نیز میتواند بسیار چالشبرانگیز باشد و بهبودی حاصل نشود. در کشورهایی که به دلیل حملات جنگی در وضعیت پریشانی اقتصادی شدیدی قرار میگیرند، دچار تخریب سرمایه فیزیکی هستند و علاوهبر افزایش عمومی پریشانی اقتصادی در سراسر جهان التهاب روانی در امور بینالمللی ابجاد میکند.
در بسیاری از شرایط، جنگ میتواند منجربه تورم و در نتیجه پسانداز مردم، افزایش عدماطمینان و از دستدادن اعتماد به سیستم مالی شود. به عنوان مثال، در جنگ داخلی ایالات متحده، کنفدراسیون برای تأمین هزینههای جنگ با مشکل مالی مواجه شد. بنابراین، آنها شروع به چاپ پول برای پرداخت حقوق سربازان کردند، اما با چاپ پول، ارزش پول بهزودی کاهش یافت. تورم بالا بیشترین آسیب را به پساندازکنندگان با درآمد متوسط وارد کرد، زیرا آنها میدیدند که ارزش پساندازهایشان از بین رفته
است.
تجربه جنگ جهانی دوم چه میگوید؟
در طول جنگ جهانی دوم، ایالات متحده شاهد افزایش تورم بود، زیرا اقتصاد نزدیک به ظرفیت کامل خود کار میکرد، سطح بالای هزینههای دولت و کمبود کارگران فشارهای تورمی را به همراه داشت. در طول جنگ، اقتصاد همچنین میتواند به دلیل کمبود کالاها و خدمات و افزایش قیمت مواد اولیه مانند نفت، تورم ناشی از فشار هزینه را تجربه کند. (جالب اینجاست که تورم در جنگ جهانی دوم با کنترل قیمتها و جیرهبندی محدود شد.)
اگر کشوری در اثر جنگ ویران شود و ظرفیت تولید کالاها به شدت کاهش یابد، میتواند شرایط ابرتورم را ایجاد کند، زیرا دولتها برای مقابله با کمبود کالا، به شدت پول چاپ میکنند. به عنوان مثال، با یک اقتصاد ویرانشده، در سال۱۹۴۶، مجارستان و اتریش بالاترین نرخهای ابرتورم را تجربه کردند.
چالشهای پیش روی اقتصاد جهانی
برای اقتصاد جهانی، کمبود سوخت و غذا ناشی از جنگ، تورم پس از همهگیری را که در بیشتر نقاط جهان به بالاترین حد خود در چنددهه گذشته رسیده بود، تشدید میکند. با توجه به اینکه تورم بسیار پایین دهه۲۰۱۰ هنوز اقتصاددانان کلان دانشگاهی را گیج میکند، گفتن اینکه علل آن کاملاً شناختهشده است، اغراقآمیز خواهد بود.
محرکهای اصلی آشکار هستند؛ اول، دولتها و بانکهای مرکزی در کاهش محرکهای بیسابقه اقتصاد کلان در زمان صلح کند بودند. مطمئناً، محرکهای اولیه بیسابقه به کاهش مرحله اول همهگیری کمک زیادی کردند، اما در برخی موارد، این محرکها بیش از حد طولانی شدند و پس از بازگشت غیرمنتظره و شدید در اقتصادهای پیشرفته و برخی بازارهای نوظهور، بیش از حد مؤثر واقع شدند.
اختلالات زنجیره تأمین نیز عامل اصلی مؤثر در تورم بوده است، اگرچه برخی فشارها بر عرضه را باید واقعاً در افزایش ناگهانی تقاضا جستوجو کرد.افزایش نرخها و اینکه بانکهای مرکزی در نهایت چقدر باید نرخ بهره را افزایش دهند و تا چه مدت این نرخها بالا خواهند ماند، یک سوال اساسی است.
افزایش تورم جهان در پی جنگها
پیشبینی اصلی مقامات فدرالرزرو این است که آنها نرخ وجوه فدرال را از نزدیک به صفر در ژانویه به ۲.۷۵درصد افزایش خواهند داد. اولین افزایش ۰.۲۵درصدی انجام شد و فدرالرزرو همچنین انتظار دارد که به سرعت در اندازه ترازنامه عظیم خود کاهش یابد. به نظر میرسد بازارها اعتماد زیادی دارند که اثرات ترکیبی این اقدامات کافی خواهد بود و یک فرود آرام برای اقتصاد بیش از حد داغ وجود خواهد داشت.
اگر هزینههای انسانی را کنار بگذاریم، جنگ هزینههای اقتصادی جدی نیز دارد .آسیب به زیرساختها، کاهش جمعیت شاغل، تورم، کمبود، عدمقطعیت، افزایش بدهی و اختلال در فعالیتهای اقتصادی عادی. از برخی دیدگاهها، جنگ میتواند از نظر ایجاد تقاضا، اشتغال، نوآوری و سود برای تجارت مفید به نظر برسد (بهویژه زمانی که جنگ در کشورهای دیگر رخ میدهد.)
وقتی در مورد «مزایای اقتصادی» جنگ صحبت میکنیم، باید از «مغالطه پنجره شکسته» آگاه باشیم. وقتی پول را صرف جنگ میکنیم، این امر تقاضا ایجاد میکند، اما همچنین نشاندهنده هزینه فرصت عظیمی است، به جای بازسازی شهرهای ویرانشده، میتوانستیم از این پول برای بهبود آموزش یا مراقبتهای بهداشتی استفاده کنیم. به عنوان مثال، هزینه فرصت جنگ عراق تا پایان سال۲۰۰۹، ۸۶۰میلیارد دلار تخمین زده شد. (منبع: نیویورکتایمز)

ارسال دیدگاه
عناوین این صفحه
اخبار روز
-
طلای جهانی در آستانه ثبت افزایش هفتگی
-
سقوط آزاد قیمت دلار در راه است؟
-
راهاندازی قطارهای فوقالعاده در مسیرهای پُرتردد برای تاسوعا و عاشورا
-
اصلاح ۶۴ نقطه پرتصادف طی سه ماه نخست سال جاری در محورهای مواصلاتی کشور
-
فروش بلیت برای پروازهای ساعات شب جعلی و غیرمجاز است
-
اتمام عملیات بازسازی باند فرودگاه تبریز
-
نخستین پرواز خارجی پس از بازگشایی آسمان ایران در فرودگاه امام خمینی(ره) به زمین نشست
-
بهترین وضعیت خطوط ریلی اصفهان در ۴ سال اخیر
-
رهاسازی میلیونها بچهماهی در رودخانههای گیلان
-
طلای جهانی سر به زیر ماند
-
رشد حیرت انگیز آبزیپروری در جهان مبتنی بر غلبه گونههای غیر بومی همراه با ریسک پنهان
-
خطر بروز تصادف را در مسیرهای باریک افزایش داده
-
بیانیه انجمن مدیران روزنامه های غیر دولتی در تجلیل از وحدت ملی در جنگ تحمیلی ۱۲ روزه
-
عزم جدی دولت برای تقویت بنیه پلیس و جبران خسارات وارده از جنگ تحمیلی
-
نرخ دلار در روزهای آینده کاهشی است؟
-
حملونقل جادهای محور جابجایی زائران اربعین شد
-
برقراری پروازهای هما از مشهد به مقاصد زاهدان، چابهار، دبی، استانبول و بمبئی
-
حمله ناو آمریکایی به هواپیمای ایرانایر در سال ۶۷ نمونه بارز تروریسم دولتی است
-
تبدیل قزوین به هاب حملونقل منطقهای و ملی با سرمایهگذاری هدفمند در توسعه فرودگاه و تقویت خطوط
-
شهرداری تهران و استانداریها مسئول فرآیند احداث و مقاومسازی واحدهای مسکونی و تجاری آسیبدیده شدند